تاریخ انتشار : ۱۳ اسفند ۱۳۸۶ - ۱۱:۲۴  ، 
کد خبر : ۲۳۳۹۹

چرا جهان به نفع سازمان ملل متحول شده است؟


بان کی‌مون *

هنگامی حدود پنج ماه پیش به این مقام رسیدم، توهمی در بین نبود. یک سلف سرشناس به خوبی اظهار داشت که این «دشوارترین شغل جهان» است. خودم نیز به شوخی گفتم من بیشتر دبیر هستم تا ژنرال، زیرا در نهایت دبیرکل secretary General قدرتمندتر از شورای امنیت‌اش به هنگام اتحاد، نیست. در گذشته به مانند امروز، آن اتحاد اغلب زودگذر بوده است. با این همه من کماکان به همان خوشبختی هستم که روز نخست به این دفتر وارد شدم.

درک موضوع ممکن است با توجه به ابعاد و غیرقابل حل بودن بسیاری از مشکلات که با آنها روبه‌رو هستیم دشوار باشد، مشکلاتی که شاید در هیچ جا دشوارتر از خاورمیانه نیست. با نیازهای فزاینده در هر جبهه، از حفظ صلح گرفته تا امداد بشردوستانه درباره سلامت، امروز از سازمان ملل خواسته می‌شود بیش از هر هنگام دیگر در گذشته اقدام کند، حتی اگر منابع برای انجام این کارها نسبتاً محدودتر شده باشد. از سوی دیگر، پاره‌ای از راه‌هایی که طی آن در سال‌های اخیر دنیا تغییر یافته است، به سود سازمان ملل است.

به دلایل زیادی صرف‌نظر از عراق، امروزه ارزیابی جدیدی از چندجانبه‌گرایی و دیپلماسی در دست و پنجه نرم کردن با بحران‌ها وجود دارد. موضوعات «قدرت ملایم Soft power» در واقع زمین چمن طبیعی سازمان ملل است، به جایگاه بالایی در دستور کار جهانی صعود کرده است. تنها در سال گذشته، برای ذکر یک مثال، اجماع نظری روی تغییرات آب و هوایی و خطرات ناشی از گرم شدن کره زمین به دست آمد. رهبران از بیل گیتس گرفته تا تونی بلر تا بونو متعهد شده‌اند به سازمان ملل در دستیابی به اهداف توسعه هزاره، از کاهش فقر تا متوقف کردن گسترش ویروس و بیماری ایدز و مالاریا کمک کنند.

تشویق‌آمیزترین موضوع، شاید حمایت همگانی از سازمان ملل باشد که به گونه‌ای قابل توجه در سطحی بالا باقی مانده است. نظرسنجی تازه‌ای که از سوی World public Opinion.org انجام شده مشخص کرده که اکثریت زیادی (74 درصد) اعتقاد دارند سازمان ملل باید نقش قوی‌تری در جهان ایفا کند، چه در پیشگیری از نسل‌کشی و دفاع از ملت‌های تحت حمله یا بررسی جسورانه درباره بدرفتاری‌های حقوق بشری. حتی در ایالات متحده جایی که اخیراً دلسردی نسبت به سازمان ملل عمیق شده است سه نفر از هر چهار آمریکایی طرفدار سازمان مللی قوی‌تر هستند و تقریباً به همان تعداد انتظار دارند سیاست خارجی ملی آنان با هماهنگی با این سازمان به پیش رود. برای ملل متحد تمامی اینها نیز با تغییرات آب و هوایی هم‌سنگ است. من این را دقیقاً لحظه‌ای همانند یک سانفرانسیسکوی جدید (شهری که در آن در 1945 منشور ملل متحد به تصویب رسید) نمی‌نامم، اما ممکن است خیلی دور هم نباشد، به شرط آن که فرصت را مغتنم شماریم.

ما کره‌ای‌ها مردمانی کوشا هستیم. ذاتاً صبور اما سرسخت، مصمم به دستیابی به آنچه در پی آنیم. همانند بسیاری دیگر از هم‌وطنانم، به قدرت روابط اعتقاد دارم. برای سال‌ها در کیف پولم (به همراه سیاهه‌هایی از آمارهای تجارت و اقتصاد) قطعه کاغذی که به خوبی تا شده و با حروف‌چینی روی آن نوشته شده را حمل کرده‌ام. هر یک از حروف به سن و مرحله‌ای از زندگی اشاره دارد. در 30 سالگی در اوج شکوفایی زندگی هستید. در 50 سالگی، گفته می‌شود به سرنوشت خود واقفید. در 60 سالگی صاحب خردمندی «گوشی شنوا» هستید.

وضعیت آخر، مرحله مربوط به من است. مستلزم چیزی بیش از شنیدن محض است، هرچند که ممکن است شنیدن مهم باشد. شاید بهترین شکل توصیف آن بصیرت و قوه تشخیص باشد. در نظر داشتن یک شخص یا شرایط اطراف، بدی به همراه خوبی و توانایی ایجاد رابطه دوستانه و ارتباط کاری موثر با وجود عدم توافق‌های هر اندازه شدید. این، یقین دارم، صفت بارز دوره دبیر کلی‌ام خواهد بود. من به التزام، گفت‌وگو پیش از برخورد اعتقاد دارم. گاه این دیپلماسی علنی خواهد بود؛ در مواقعی دیگر در پشت صحنه رخ خواهد داد، زیرا این محلی است که معمولاً در آن توان بالقوه برای توفیق در بیشترین حد است.

من روی کلمه بالقوه تاکید می‌کنم. توفیق به ندرت از پیش تعیین شده است. آنچه مهم است این است که تلاش کنیم، همان‌گونه که در مورد دارفور در بین اولویت‌های نخستم مشغول آن هستم. من به شدت از سوی واشنگتن و دیگر شرکا در تنگنا قرار گرفته‌ام تا وقت بیشتری برای مذاکره با عمر البشیر، رییس‌جمهور سودان صرف کنم که یک نیروی حافظ صلح بین‌الملل به سرپرستی اتحادیه آفریقا به کار گرفته شود. تاکنون، این اقدام تنها بازده محدودی در مسیر پیروزی داشته است به این معنی که دولت خارطوم موافقت کرده 3 هزار و 500 پرسنل سازمان ملل را بپذیرد که رقم بسیار کمتری نسبت به 20 هزار نیروی مورد نیاز است. من مطمئن خواهم بود که دیپلماسی مشخص هنوز می‌تواند نتایج رضایت‌بخشی به بار آورد. با این حال تا هنگامی که بی‌گناهان می‌میرند، روشن است که زمان بی‌پایان نیست.

با چنین روحیه‌ای، چهار بار از خاورمیانه در چند ماه گذشته بازدید کرده‌ام، مشتمل بر ملاقات‌هایی چند و مذاکرات تلفنی اخیر با بشار الاسد، رییس‌جمهور سوریه در دمشق. در اینجا نیز هدف من ایجاد ارتباط است، ارتباطی که ممکن است به متعادل کردن رویدادها در لبنان و در نهایت بازگشت سوریه به گونه‌ای کامل‌تر به جامعه بین‌المللی کمک کند. دیپلماسی آرام آنچنان که من می‌گویم، همیشه کارساز نیست. اما می‌تواند حتی در متشنج‌ترین موقعیت‌ها، همان‌گونه که چندی قبل در راه‌حل پشت صحنه بحران گروگان‌های بریتانیایی با ایران شاهد آن بودیم، کارساز باشد.

هفته آینده، کشورهای صنعتی گروه 8 در آلمان بین سایر موضوعات، درباره تغییرات آب و هوایی به بحث خواهند پرداخت موردی که من کاملاً از آن استقبال خواهم کرد. ما اغلب از گرم شدن کره زمین به عنوان موضوعی فنی بحث می‌کنیم. از تجارت کربن، جلوگیری از انتشار گازهای گلخانه‌ای در سطح جهان، فن‌آوری‌های جدید از اتومبیل‌های با سوخت با کارآمدی بیشتر گرفته تا انرژی خورشیدی صحبت می‌کنیم. نیاز به گفتن نیست که همگی حائز اهمیت هستند.

در عین‌حال، موضوع تغییرات آب و هوایی که من مایلم بر آن تاکید ورزم، موضوعی بلافصل انسانی است. نابرابری ذاتی این پدیده را در بر می‌گیرد. با اینکه گرم شدن جهانی بر همگی ما تاثیر دارد، بر تمامی ما به گونه‌ای متفاوت اثرگذار است. ملت‌های ثروتمند منابع و دانش چگونه سازگار کردن خود را دارا هستند. ممکن است دهکده‌های اسکی سوییس روزی برف خود را از دست بدهند اما دره‌های آن، همان‌گونه که یکی از همکاران در بازگشت از تعطیلات اخیر خود به آلپ می‌گوید می‌توانند به خوبی به «توسکانی جدید» پر از تاکستان تبدیل شود. تخفیف‌های تجاری برای آفریقا که از هم‌اکنون گرفتار بیابان‌زایی شده است، یا جزیره‌نشینان اندونزی که ترس این دارند زیر امواج غرق شوند، مواردی بسیار خطرناک‌ترند.

اگر موضوعی وحدت‌برانگیز در کار من وجود داشته باشد، اگر مایلید آن را یک پندار بنامید، آن این بعد انسانی است یعنی والاترین ارزش التزام و رجای واثق داشتن تنها در روشن‌بینی در روابط دیپلماتیک، به همراهی نگرانی درباره اینکه چگونه سیاست‌های جهانی یعنی سیاست‌های ما بر افراد و زندگی‌های روزمره تاثیر می‌گذارند. ما ممکن است هر روز صبح در روزنامه‌هایمان درباره فجایع انسانی بخوانیم. اما چند وقت یکبار واقعا صدای چنین افرادی را می‌شنویم، یا با تمام توان و نیت به کمکشان می‌شتابیم؟ اینجاست متعهد می‌شوم که چنین کنم.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات