تاریخ انتشار : ۰۷ آذر ۱۳۹۱ - ۰۹:۴۵  ، 
کد خبر : ۲۴۹۱۰۴

سنگ‌اندازی‌های محمود عباس


شاید منصفانه نباشد اگر بگوییم وضعیت فلسطین با رکود مواجه شده است. اگر چه فعالیت های زیادی در زمینه های مختلف درآنجا به چشم می خورد اما کسی که بخواهد وضعیت فعلی کشور فلسطین را با انقلاب های عربی و تحولات جدید در منطقه مقایسه کند، مسلماً واژه رکود را به کار خواهد برد. تا زمانی که انتفاضه محکم و کوبنده ای از جانب ملت فلسطین علیه نیروهای اشغالگر، شهرک سازی، یهودی سازی، حفاری ها و غیره صورت نگیرد، اوضاع در فلسطین راکد خواهد ماند.
محمود عباس را باید عامل این رکود دانست. زیرا وی برای تغییر روند سابق خود و یا استعفا گام برنمی دارد. تا زمانی که سلام فیاض، تشکیلات خود گردان فلسطین و سرویس های امنیتی از نیروهای اشغالگر، شهرک سازی، یهودی سازی قدس، حفاری ها و غیره حمایت کنند، هیچ گونه پیشرفتی در مسئله فلسطین رخ نمی دهد و تنها از طریق انتفاضه مردمی و با حمایت کشورهای عربی، اسلامی و جامعه بین المللی است که می توان با اشغالگری اسرائیل مبارزه و قدس و مسجدالاقصی را از چنگال آنان خارج کرد.
سلام فیاض، کابینه وی و سرویس های امنیتی، زیر چتر محمود عباس فعالیت کرده و مشروعیت ادعایی خود را از مشروعیت محمود عباس به عنوان رئیس تشکیلات خودگردان و رئیس ساف کسب می کنند.
محمود عباس باید یکی از دو گزینه را انتخاب کند: استعفا و یا تغییر جهت پیمان اسلو. همان گونه که یاسر عرفات در سال 2000 که رئیس تشکیلات خودگردان بود دست به چنین اقدامی زد.
عواملی که ایجاب می کند محمود عباس یکی از این دو گزینه را انتخاب کند عبارتند از:
1- ناکامی استراتژی درپیش گرفته از زمان پیمان اسلو که بر مذاکره مبتنی بود.
2- دولت اوباما نه تنها از متوقف کردن شهرک سازی درکرانه باختری، حتی برای مدت کوتاهی عاجز ماند بلکه عملاً از سیاست های افراطی نتانیاهو در شهرک سازی و یهودی سازی شهر قدس، حمایت کرد. آمریکا به تشکیلات خودگردان فشار می آورد که وضعیت را همان گونه که هست نگه دارد. یعنی تداوم وضعیت اشغالگری، دوری از گزینه مقاومت، انتفاضه و چشم پوشی از فعالیت های شهرک سازی و توسعه طلبی اسرائیل، علاوه بر این، سیاست های درپیش گرفته شده از جانب دولت اوباما، اسرائیل را به یهودی سازی قدس و تخریب مسجدالاقصی فرا می خواند. محمود عباس نیز ثابت کرد که در حفظ وضعیت کنونی در فلسطین به فرامین آمریکا گوش فرا می دهد. این امر در به تعویق انداختن برقراری آشتی با حماس و حتی در دریافت پست نخست وزیری از جانب وی، کاملا آشکار است.
3- سیاست های محمود عباس و سلام فیاض، نخست وزیر وی باعث شد که ملت فلسطین به کمک های غربی و آمریکا بیش از اندازه، تکیه کند. این وابستگی همچون شمشیرتیزی است که بر پشت کارمندان دولت کشیده شده است. مسئله پرداخت حقوق کارمندان دولت در پایان ماه، بهانه خوبی است که محمود عباس برای توجیه تبعیت همه جانبه از سیاست های آمریکا و رژیم صهیونیستی بدان متوسل شود، که البته این تبعیت و وابستگی، نابودی مسئله فلسطین کرانه باختری و قدس را به دنبال خواهد داشت.
4- برنامه های محمود عباس برای جلب حمایت حسنی مبارک، رئیس جمهور برکنار شده مصر با شکست مواجه شد. پیش از حسنی مبارک، زین العابدین بن علی، رئیس جمهور تونس نیز برکنار شد و بدین ترتیب، محمود عباس مانند یتیمی شد که در سوگ والدینش نشسته است.
5- محمود عباس به شخصی که نامه وی به نتانیاهو را تایپ می کرد، گفت: تشکیلات خودگردان در رام الله دلیل وجودی خود را از دست داده است و در تمام زمینه ها فاقد حاکمیت است. اما با این وجود، وی همچنان بر ریاست این تشکیلات اصرار می ورزد زیرا باید به درخواست دولت اوباما مبنی بر تغییرندادن وضعیت فعلی فلسطین عمل کند.
با وجود این حقیقت های تلخ، چرا محمود عباس از پست خود کناره گیری نمی کند؟
وی بر سر رها کردن مقاومت و انتفاضه، انتخاب سلام فیاض برای پست نخست وزیری بنا به درخواست آمریکا، امضای توافقنامه امنیتی با رژیم صهیونیستی و آمریکا، واگذاری مسئولیت بازسازی سرویس های امنیتی به دایتون، شرط بندی کرده بود و سرانجام در این قمار باخت.
دایتون، مسئولیت واگذار شده به وی را این گونه توصیف کرد: «ایجاد فرد فلسطینی جدید». منظور وی از این عبارت، ایجاد افرادی بود که هیچ گونه گرایشی به فتح، حماس و همه آنانی که نقشه فلسطین از بحر تا نهر را ترسیم کردند نداشته باشند.
بی تردید می توان گفت که نقش محمود عباس در کلیه وقایع و رویدادهایی که در فلسطین رخ داده مشخص و روشن است. وی به رغم تبعیت و اطاعت از آمریکا، از ایجاد ساده ترین و جزئی ترین پیشرفت ها در خاک فلسطین عاجز مانده است. سلام فیاض نیز از این قاعده مستثنی نیست. وی در سال 2007، طرحی را ارائه داد. طرح وی شامل بازسازی مؤسسات دولتی و تشکیل دولت مستقل فلسطینی بود اما فیاض، همواره سرویس های امنیتی تشکیلات خودگردان را به سرکوب کردن مقاومت و سلب آزادی از ملت فلسطین فرا می خواند تا جایی که یک روزنامه نگار اسرائیلی اقرار کرد که اشغالگری در قدس و کرانه باختری، اشغالگری پنج ستاره است.
پس با توجه به این شرایط اگر محمودعباس یکی از دو گزینه های ذکرشده را انتخاب نکند، با رئیسی مواجه خواهیم شد که ذلت و خواری را برای ملت فلسطین، جنبش فتح، کرانه باختری، مسجدالاقصی و جهان عربی به ارمغان می آورد.
اگر محمودعباس هیچ کدام از گزینه های مذکور را انتخاب نکند، ملت فلسطین و عرب ها در مقابل این مسئله دست به چه اقدامی باید بزنند؟ کشورهای عربی نیز باید برای منزوی کردن محمودعباس تلاش کرده و یا حداقل بدون تعارف، از سیاست ها و اقدامات وی انتقاد کنند.
ازسوی دیگر، هرگز نباید به سلام فیاض اجازه داد که خود را به عنوان جانشین محمودعباس تصور کند. وی براساس پیشنهاد آمریکا و اروپا به این پست انتخاب شد و ثابت کرد که از جمله سهامداران اصلی در امضای توافقنامه امنیتی با رژیم صهیونیستی است و سرویس های امنیتی تشکیلات خودگردان را به حمایت از نیروهای اشغالگر، شهرک سازی و یهودی سازی قدس، تشویق می کند.
بدون شک، اگر سلام فیاض پس از برکناری محمودعباس و یا همزمان با آن از پست خود برکنارنشود، مسلما ملت فلسطین، حسرت روزهای محمودعباس را در آینده خواهندخورد، چرا که دشمنی سلام فیاض با گزینه مقاومت و انتفاضه خیلی بیشتر از محمودعباس است. وی بیش از اندازه به کمک های غربی و آمریکا وابسته است و از این کمک ها برای خرید رهبران و اعضای فتح و سایر گروه های فلسطینی از طریق پرداخت رشوه به سرشناسان و افسران نظامی استفاده می کند.
متأسفانه وی به فساد در زمینه های مختلف معروف است و حال آنکه او را برای مبارزه با فساد برسرکار آوردند! پایان دادن به حالت رکود و ضعف حاکم بر فلسطین، در دست محمودعباس است. ازطریق برکناری وی می توان تشکیلات خودگردان را منحل و توافقنامه امنیتی با رژیم صهیونیستی را لغو کرد. در صورت نبود حضور محمودعباس درعرصه سیاسی می توان انتفاضه گسترده مردمی را با شعار وحدت ملی، مشارکت ملت های عربی و اسلامی و حمایت جامعه بین المللی به راه انداخت.
در این شرایط، درگیری با دشمن صهیونیستی به مسیر درست خود بازخواهد گشت و اشغالگران با بحران جدی مواجه می شوند. عقب نشینی بدون قید و شرط، جداسازی شهرک و پس دادن شهر قدس به ملت فلسطین، راه خروج از این بحران است. همان گونه که پیش از این در نوار غزه و جنوب لبنان رخ داد. عقب نشینی بدون شرط نیروهای رژیم اشغالگر از نوار غزه در سال 2005، ثمره مقاومت و انتفاضه بود. از اینجا مشخص می شود که چرا باراک اوباما برای تغییر ندادن وضعیت کنونی فلسطین بر محمود عباس فشار می آورد. زیرا دولت نتانیاهو، اوباما و کشورهای غربی، توانایی رویارویی با انتفاضه سوم در کرانه باختری را ندارند.
دولت اوباما به رغم از دست دادن مهم ترین هم پیمانان خود مانند حسنی مبارک و زین العابدین بن علی توانست در کنار انقلاب های عربی، مانور دهد، اما با توجه به دولت افراطی نتانیاهو، نیروهای اشغالگر و شهرک نشینان، در صورت وقوع انتفاضه سوم، هرگز نمی تواند دست به چنین اقدامی بزند و در این شرایط خود را در مقابل میلیون ها عرب، مسلمان و آزاده در تمام جهان خواهد یافت.
از سوی دیگر شرایط حاکم بر کشورهای عربی، اسلامی و جهان زمینه را برای انتفاضه مردمی در فلسطین فراهم می کند. این در حالی است که توازن قوای عربی، منطقه ای و فرامنطقه ای برخلاف منافع آمریکا و اسرائیل است وگرنه چگونه زمینه های فروپاشی نظام های بن علی و حسنی مبارک مهیا می شد! همچنین چگونه نیروهای آمریکایی بدون هیچ قید و شرطی از عراق عقب نشینی کردند!
اگر کودکان، جوانان و مردان فلسطینی برای مبارزه با اشغالگران روانه خیابان ها شوند و در مقابل تانک ها موانع و شهرک نشینان بایستند، وضعیت به چه صورت خواهد بود؟ نیروهای اشغالگر اسرائیل و دولت آمریکا با چه بهانه ای می توانند به فعالیت های خود ادامه دهند؟ با توجه به انتفاضه مردمی و حمایت کشورهای عربی-اسلامی جهان، چگونه آمریکا می تواند از ادامه شهرک سازی در کرانه باختری، یهودی سازی قدس و حفاری های اطراف مسجد الاقصی حمایت کند؟

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات