واژه اسلام ترسی در قاموس سیاسی اروپا، معانی مشخصی دارد که در 20 سال گذشته، به پدیده خطرناکی تبدیل شده است و برانگیختن هراس از اسلام، به گونهای ویرانگر و خباثتآمیز به بخشی از زندگی روزمره اروپاییها بدل شده است.
از جمله دلایل عداوت اروپاییها نسبت به اسلام، اعلام نظریات جدیدی است که اسلام را منبع تهدید برای تمدن غربی و جایگزین معاصر کمونیسم، فاشیسم، نازیسم و متضمن نیات جنگطلبانه و توسعهطلبانه میداند که نظریات ساموئل هانتینگتون یا فرانسیس فوکویاما از جمله این نظریات هستند.
پژوهشهای موسسه رنیمید ترست از آن حکایت دارد که مردم انگلستان به دلیل اینگونه تبلیغات در حال تبدیل به ملتی است که مسلمانان را نمیپذیرند، در عینحال این پژوهش با اشاره به آن که در این کشور نسبت به مسلمانان اجحاف میشود، در مورد خطر اینگونه رفتارها هشدار داده و خواستار اتخاذ اقداماتی سریع برای مقابله با آن شده است. آمار نشان میدهد در اروپا، ایالات متحده آمریکا و کانادا رشد اسلامترسی و اسلامستیزی و ضدیت با مهاجران و پناهجویان به پدیده نگرانکننده بدل شده است که متاسفانه پس از یازدهم سپتامبر نمودهای خطرناکی در برخی کشورهای اروپایی پیدا کرده است.
یک موسسه نظرسنجی در فرانسه، در سال 1989 میلادی، طی نظرسنجی از گروههایی از مسلمانان و غیرمسلمانان فرانسه به این نتیجه رسید، در حالی که مسلمانان، اسلام را مساوی صلح و پیشرفت میدانند، غیرمسلمانان به عکس، آن را با خشونت و ارتجاع پیوند زدهاند و همین نظرسنجی در سال 1994 نیز تکرار شد و در نتیجه، نسبت تفاوت و تضاد میان نظر 2 دسته به جای این که کمتر شود، بیشتر شده بود و این موضوع بیانگر آن است که سیاست تبلیغاتی غرب در دراز مدت، تیرهتر کردن سیمای اسلام را تعقیب میکند.
حسن رحیمپورازغدی، استاد دانشگاه تهران عقیده دارد: اسلام و مسیحیت مشکلی با هم ندارند، بلکه مساله اصلی در جهان امروز ناشی از تقابل دیدگاههای آزادیبخش و عدالتخواهانه اسلام با زیادهخواهی زورمداران است و آنها درصدد راهاندازی جنگ سرد علیه اسلام و مسلمانان هستند.
تشدید مسلمانستیزی در لندن
تونی بلر پس از انفجارهای لندن با فرافکنی و ارتباط دادن این انفجارها با افراطگرایی در اسلام، سعی در فرصتسازی از این حادثه برای مشروعیت بخشیدن به سیاستهایش در پیروزی از آمریکا در اشغال عراق کرد؛ یعنی کاری تقریبا مشابه عملکرد جورج بوش پس از حادثه یازدهم سپتامبر. این اقدامات به قدری واضح بود که اتحادیه آزادیهای مدنی آمریکا ACLU به حمایت از مهاجران مسلمان این کشور بر ضددولت بوش به سازمان ملل اقامه دعوی کرده است. در این شکایت آمده است که مهاجران مسلمان در آمریکا پس از حملات 11 سپتامبر به طور غیرمنصفانهای زندانی و اخراج شدند. شکایت مزبور دولت آمریکا را متهم به دستگیری خودسرانه و غیرعادلانه صدها مهاجر مسلمان آسیایی و خاورمیانهای بعد از حملات تروریستی 11 سپتامبر به مقر پنتاگون و ساختمان جهانی در سال 2001 کرده است ACLU. در اقامه دعوی خود آورده است که با ارائه این شکایت بر ضداقدامات تبعیضآمیز دولت آمریکا علیه مهاجران به دولتهای دنیا هشدار میدهد که نمیتوانند با پنهان کاری از زیر بار عدالت شانه خالی کنند. بنابر اظهار ACLU بسیاری از سیاستهای غیرعادلانه دولت بوش بر ضدمهاجران مسلمان، کماکان ادامه دارد و به احتمال زیاد در آینده از آنها دوباره استفاده خواهد.
مسلمانان در اروپا
اروپا که در قرن 19 شاهد اوج دینستیزی بود و تصور میکرد دوران دینداریاش به پایان رسیده است، در قرن بیستم با پدید آمدن دو جنگ جهانی اشتباه خود را دریافت و گرایش به دین در میان این ملتها آغاز شد. آمار نشاندهنده رشد سرسامآور گرایش مردم اروپا به اسلام است، چنانچه گرایش به اسلام در فرانسه 8 درصد و در انگلیس 5 درصد در سال اعلام شده است.
در حال حاضر اروپا 15 تا 20 میلیون مسلمان دارد و اگر در آینده ترکیه به جامعه اروپا بپیوندد تعداد مسلمانان اروپا به 100 میلیون نفر افزایش خواهد یافت و این اتفاق موضوعی نیست که استراتژیستهای جامعه اروپا بتوانند راحت از کنار آن بگذرند.
آمار آمریکا نیز نشان میدهد در حال حاضر تعداد مسلمانان با جمعیت یهودیان این کشور برابری میکند بویژه در شهرهای بزرگی چون دیترویت، نیویورک، شیکاگو و لسآنجلس، حضور اقلیت مسلمان بسیار ملموس است. در اروپا نیز جمعیت مسلمانان بسیار چشمگیر است. بیشترین تجمع مسلمانان در فرانسه است و در نتیجه پس از مسیحیت، اسلام دومین دین بزرگ این کشور محسوب میشود. هلند دومین جمعیت بزرگ مسلمان را دارد (با حدود 4/4 درصد). در آلمان و بلژیک جمعیت مسلمانان در حدود 7/3 درصد است.
شاید به جرات بتوان گفت اسلام دینی است که از بیشترین پراکندگی روی کره زمین برخوردار است و این پراکندگی هم در اروپا و هم در آمریکا به چشم میخورد؛ مثلا در بلژیک مسلمانان ترک حضوری ملموس و مشکلات خاص خود را دارند، اما مسلمانان فرانسه بیشتر اهل کشورهای الجزایر، مراکش و تونس هستند. آلمان دارای همگنترین جمعیت مسلمانان است که بیشتر آنها اهل ترکیه هستند. مسلمانان انگلستان بیشتر اهل جنوب آسیا بویژه هند، پاکستان و بنگلادش هستند.
با وجود این حوادثی چون نقض حقوق شهروندان عراق به وسیله سربازان انگلیسی و برخورد آمریکاییها با زندانیان در گوانتانامو و ابوغریب و عملکرد صربها در بحران بالکان از تنفر و تبعیض نژادی نسبت به مسلمانان سرچشمه میگیرد. در حقیقت به نظر میرسد دینستیزی مشهود در دنیای غرب به نوعی فرافکنی از جانب غرب است که تلاش میکند به این ترتیب بر بیعدالتی خود سرپوش گذارند.
در فاصله سالهای 1993 تا 2004 تعداد 373 مسلمان متهم به تروریسم در اروپا و آمریکا دستگیر شدهاند. 87 درصد از افراد دستگیر شده مهاجرانی هستند که اجازه اقامت دریافت کرده بودند، ولی همزمان 41 درصد از آنان کسانی هستند که یا به طور طبیعی شهروند غربی محسوب میشوند یا این که نسل دوم بوده یا شهروندان غربی تغییر دین داده (به اسلام) بودهاند.
نقض حقوق بشر در فرانسه ـ کشوری که تاریخ اروپا از آن به عنوان مهد دموکراسی و مردمسالاری یاد میکند ـ به موضوعی طبیعی در آمده است. اقلیتهای دینی همچون مسلمانان و قومیتهایی همچون عربتبارها و سیاهپوستان به رسمیت شناخته نمیشوند و نه تنها از کرسی پارلمان و دیگر نهادهای تصمیمگیری محروم هستند، بلکه هدف خشونتهای نژادپرستانه و افراطی قرار میگیرند. روژه گارودی، نویسنده و محقق مسلمان فرانسوی تنها به دلیل نوشتن کتابی تاریخی و طرح اتهاماتی علیه صهیونیسم بینالمللی محاکمه میشود. با به اجرا گذاشتن قانون منع حجاب از تحصیل دختران محجبه در مدارس و دانشگاهها ممانعت به عمل میآید.
در نهایت کشته شدن 2 نوجوان 15 و 17 ساله آفریقاییتبار به دست پلیس فرانسه، شهروندان درجه دوم این کشور را برای به دست آوردن حقوق طبیعی خود به قیام واداشت که کارشناسان 2 عامل اساسی تبعیض نژادی و تبعیض مذهبی دلایل این ناآرامیها عنوان کردند.
خشم مسلمانان حاشیهنشین پاریس علاوه بر این که نسبت به وضعیت اسفبار معیشتی بود ریشه در تبعیض مذهبی داشت، زیرا مسلمانان فرانسه بیش از هر چیز از تبلیغات دامنهدار حومههای پرمخاطره، بیهویتی، اسلامی شدن فرانسه، جنگ تمدنها و تبلیغ خطر اسلامگرایی از سوی رسانههای فرانسوی و ممنوعیت نشریات اسلامی و ممنوعیت احکام اسلامی بخصوص حجاب و معادل قرار دادن اسلام با افراطیگری و... خشمگین بودند.
به دنبال تصویب قانون ممنوعیت حجاب در مدارس دولتی فرانسه در ماه مارس سال 2004 گروههای حقوق بشر، گروهها و سازمانهای اسلامی و گروههای حامی حجاب به عناوین متعدد اعتراض خود را نسبت به این امر ابراز کردند، اما دولت فرانسه نیز از زمان تصویب این قانون در فرانسه اقدام به اخراج دانشآموزان محجبه از مدارس کرد.
این در شرایطی است که مسلمانان حجاب را به عنوان نوع پوشش واجب برای زنان در نظر گرفته و آن را همانند صلیب مسیحیان نماد دینی نمیدانند. کشورهای ترکیه، بلژیک و سوئیس در میان کشورهایی هستند که دانشآموزان محجبه برای ادامه تحصیل انتخاب کردهاند.
باریستر مودود احمد، وزیر دادگستری و امور پارلمانی بنگلادش، مبارزه با حجاب نقض آشکار حقوق اولیه بشر میداند و در این باره عقید [عقیده] دارد که دولت فرانسه حقوق اولیه بشر را که در منشورحقوق بشر سازمان ملل ذکر شده، نادیده گرفته است.
فرانسویان در حالی سالگرد جدایی دولت و کلیسا را جشن گرفتند که از دین اسلام به عنوان بزرگترین چالش پیش روی الگوی سکولار طی 100 سال گذشته یاد کردند و از طرفی جوانان بیکار مسلمان را نیروهای بالقوه جهادی میدانند و همین تصورات موجب شده است شدیدترین محدودیتها را برای مسلمانان ایجاد کنند.
در گزارش 6 آوریل 2005 که به وسیله عفو بینالملل منتشر شد، نژادپرستی مهمترین عنصر نقض حقوق بشر در فرانسه ذکر شده است که بیشتر بر ضداتباع فرانسوی عرب و آفریقاییتبار اعمال میشود. براساس این گزارش در سال 2004 شکایتهایی که از سورفتار پلیس فرانسه با اقلیتهای قومی مذهبی مطرح شده بودند، نسبت به سال قبل 20 درصد افزایش داشت.
کاریکاتور علیه پیامبر
اگرچه آزادی بیان و مطبوعات اساس دموکراسی را تشکیل میدهند، اما انتشار کاریکاتورهای توهینآمیز به ساحت مقدس پیامبر اکرمص در مقابله با اعلامیه جهانی حقوق بشر که یکی از قراردادهای اجتماعی و میثاقهای بینالمللی است و تمامی کشورهای جهان مکلف به پیروی از احکام مندرج در آن هستند، انجام گرفت. بنابر قوانین بینالملل عدم مراعات احکام این اعلامیه نقض حقوق بشر تلقی شده و ناقضان را با پیامدهای ناگوار موجه میکند.
اما مطبوعات دانمارک و دیگر کشورها که به آسانی و به نام آزادی بیان، دست به انتشار 12 کاریکاتور موهن به پیامبر اسلام زدند. انتشار سلسلهوار تصاویر توهینآمیز از پیامبر گرامی اسلامص در مطبوعات و رسانههای حدود 10 کشور عضو اتحادیه اروپایی، نشان از آغاز مرحله جدیدی از خشونت رسانهای و اسلامستیزی سازماندهی شده در اروپا دارد. کشورهای غربی اعلام کردهاند آزادی بیان اجازه نمیدهد مانع چاپ کاریکاتورها شویم. آنها حتی زمانی که واکنش گسترده مسلمانان را دیدند، از عذرخواهی صریح خودداری کردند و تنها با این لحن که اگر مسلمانان تصور میکنند به آنها توهین شده است، عذرخواهی کردند.
چنین واکنشی را محصول تفسیر اومانیستی (انسان محور) از اعلامیه جهانی حقوق بشر و به این معناست که کسی حق توهین به انسان دیگری را ندارد، اما راه برای توهین به مقدسات دیگران باز است.
به نظر کارشناسان، انتشار کاریکاتور از لحاظ سیاسی و تبلیغاتی شخصی که هدف قرار میدهد در نزد مردم منفور میسازد. از این رو ارزیابی مسلمانان جهان از این اقدام روزنامه jylland posten در دانمارک و مطبوعات اروپا توهین به پیامبر اسلام در 57 کشور اسلامی و غیراسلامی بود که تعدادشان به یک و نیم میلیارد نفر میرسد همچنان که اعتراض گسترده مسلمان به این موضوع نشان داد مطبوعات اروپا نیز درباره انتشار کاریکاتورهای موهن حق به جانب نبوده و از آزادی بیان و مطبوعات سوءاستفاده کردهاند.
در عینحال دیده شده است که عدهای از نویسندگان و ژورنالیستها بعضی اوقات برای جلب توجه عموم و شهرت یافتن، به ماجراجوییهایی دست میزنند و غوغاهایی برپا میکنند خود را در محاق توجه قرار میدهند. این تیپ نویسندگان گاهی به اوج قدرت نیز میرسند، مثل سلمان رشدی که با نوشتن کتاب آیههای شیطانی در محاق توجه روشنفکران غربی قرار گرفت و در سال 2003 میلادی رئیس اتحادیه نویسندگان بدون مرز انتخاب شد.
تکرار و چاپ متوالی تصاویر اهانتآمیز روزنامههای اروپایی خبر از توطئه سازمانیافتهای میداد که به وسیله عوامل و عناصر عصبانی از اسلام در اروپا، علیه مبانی اعتقادی مسلمانان به حرکت در آمده است. این اهانت آشکار که به منزله هشدار و خطری برای جوامع اسلامی بود و طبعا جای سکوت و مماشات نبود، موجب شد مسلمانان برای دفاع از کیان و حریم اعتقادی خود به حرکت در آیند.
دستاندرکاران و طراحان این توطئه کوشیدهاند با تمسک به دستاویزهای مورد توجه افکار عمومی جهان، اتهاماتی همچون حمایت از تروریسم و خشونتطلبی را به مسلمانان نسبت دهند تا به تعبیر خود از این طریق به اسلام ضربه وارد کنند. در همین ارتباط و با همین مستمسک، اقلیتهای مسلمان در جوامع غربی در چند سال اخیر بشدت تحت فشارهای گوناگون و حتی اقدامات خشونتآمیز فیزیکی قرار گرفته، مساجد و مکانهای مذهبی مسلمانان در غرب تحت تدابیر شدید امنیتی و توهینآمیز واقع و صدها مسلمان به بهانههای واهی و غیراساسی دستگیر و زندانی شدهاند.
در حقیقت پشت این کاریکاتورهای توهینآمیز، یک جریان نوفاشیسم قرار داشت؛ جریانی که کاملا نگاهی آپارتایدی و تبعیضآمیز به شرقیها و بویژه مسلمانان دارد.
بسیاری از کارشناسان حقوقی عقیده دارند با استفاده از ماده 19 میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی میتوان به خاطر توهین به حیثیت بیش از یک میلیارد مسلمان و همینطور به دلیل به خطر افتادن امنیت ملی کشورهای اسلامی از توهینکنندگان به دادگاههای بینالمللی شکایت کرد.
استاد سوئیسی و مصریتبار علوم اسلامی کالج سن آنتونی آکسفورد یعنی طارق رمضان (و نوه حسن البنا بنیانگذار اخوان المسلمین) طی مقاله بلندی در روزنامه آلمانی دی ولت در این باره نوشت: استناد به اصل آزادی بیان در این جهت که هر کس اجازه داد هرچه میخواهد به دیگری بگوید، معنایی جز بیمسوولیتی نمیدهد؛ زیرا اصل آزادی بیان اجازه همه چیز و همه کار را به ما نمیدهد. هر ملتی قوانینی دارد و نفس وجود قانون خود به نوعی محدودکننده است.