تاریخ انتشار : ۱۰ بهمن ۱۳۸۷ - ۰۸:۳۶  ، 
کد خبر : ۶۹۲۵۶
گفت‌وگو با محمد طبیبیان

اقتصاد نفتی متضرر اصلی

پوریا دیدار اشاره: دکتر طبیبیان که یکی از امضاکنندگان نامه انتقادی اقتصاددانان به سیاست های اقتصادی دولت محسوب می شود در این مصاحبه از تاثیرات بحران اقتصادی غرب بر کشورهایی چون ایران سخن می گوید.

* ـ افزایش قیمت نفت به چه دلیل بوده و آیا شما آن را کاذب ارزیابی می کنید یا بر اثر یک منطق اقتصادی شکل گرفته؟
** قیمت نفت از سال ۲۰۰۴ وارد یک روند افزایشی مداوم شد اما این افزایش در سال ۲۰۰۷ شدت بیشتری گرفت به طوری که قیمت آن نزدیک به ۱۵۰ دلار در بعضی بازارهای بین المللی رسید اما اتفاقاتی که از شهریور گذشته رخ داده است باعث شده به نزدیک ۵۸ دلار تنزل یابد. که این، مساله تاریخی است که عوامل بسیاری بر آن تاثیر داشته. مساله اول در دهه ۱۳۵۰ شمسی یکی از دلایل این بود که امریکا به عنوان بزرگ ترین اقتصاد جهان، سیاست های تورمی را پیگیری کرد و حجم نقدینگی خیلی بالا رفت. در دوره ریگان نقدینگی را کنترل کردند و بعضی از اقتصاددان های مشهور در تحلیل خود عنوان کردند این یعنی به زانو درآمدن اوپک و سقوط نفت که در واقع ته خط آن مربوط به اتفاقی است که در امریکا به خاطر سیاست های پولی خیلی انقباضی آنجا افتاد. در این مقطع هم ما مشابه همان حوادث را می بینیم یعنی اگر شما آمار نقدینگی را در امریکای امروز ملاحظه کنید رشد قابل ملاحظه یی در نقدینگی امریکا مشاهده خواهید کرد که از ۱۰ سال پیش این رشد قابل مشاهده است. دقیقاً حوادث قبل از دوران ریگان اتفاق افتاده است. از سال ۱۹۹۲ نقدینگی شروع به رشد کرد که به نظر من ام الفساد همه این مسائلی است که می بینیم. اثر ذوب شدن دارایی ها و نقدینگی و دارایی های نقدی که از شهریور گذشته شروع شده است و سقوطی که در بازارهای مالی پیدا شده است دوباره شروع به ظاهر شدن کرده است و به نظر می رسد افزایش و کاهش قیمت نفت جنبه صوری یا کاذب ندارد بلکه دلایل واقعی دارد که می توان افزایش مصرف در کشورهایی مثل هند و چین را هم به آن اضافه کرد که آن هم برمی گردد به اینکه در این کشورها رونقی اقتصادی ایجاد شد که از رونق جهانی تاثیر پذیرفته است که اگر در حال حاضر اقتصاد امریکا و اروپا دچار رکود شود لاجرم اثر شدیدی بر اقتصاد چین و هند که مصرف کنندگان جدید نفت هستند، خواهد گذاشت و این دلایل نشان می دهد قیمت نفت واقعاً پایین می آید و نشان می دهد چگونه قیمت نفت با ۱۱۰ یا ۱۲۰ دلار چگونه به ۵۸ دلار تنزل می یابد و تقریباً نصف شده است.
* ـ فکر می کنید این بحران یا پدیده چه تاثیری روی کشورهای صادرکننده نفت خواهد گذاشت و آنها را با چه مشکلاتی روبه رو خواهد کرد؟
** این یک پدیده مهم است که آثار آن روی کشورهای صادرکننده نفت فوق العاده مهم خواهد بود. اول اینکه کشورهای صادرکننده نفت یک تجربه مشابه دارند یعنی قبل از دهه ۱۹۸۰ (۱۳۵۹) ما یک مقطعی داریم که قیمت نفت به شدت بالا رفته و بعد از آن قیمت نفت به یکباره پایین آمده است. مجموعه این کشورها بعد از افزایش قیمت نفت شروع کردند به ولخرجی و ضایع کردن منابع حاصله از نفت که این مساله توقعات بسیار غیرعادی برای حکومت های آنها و برای مردم شان ایجاد کرد و سطح مصارف شان به گونه یی گسترش پیدا کرد که در کشورشان سابقه نداشته و ناگهان هم وقتی در سال ۱۹۸۰ بهای نفت تنزل پیدا کرد همه کشورها ناگهان با بحران روبه رو شدند. این حادثه تاریخی سبب می شود کشورهای صادرکننده نفت مثل الجزایر، نیجریه، آفریقا و کشورهای پرجمعیت صادرکننده نفت در خلیج فارس و حتی اندونزی دچار بحران و در واقع دچار مسائل حاد اجتماعی و سیاسی شوند. بنابراین تجربه به ما نشان می دهد مساله افزایش قیمت نفت مساله ساده یی نیست یعنی افزایش و کاهش قیمت نفت مساله یی نیست که به سادگی بتوانیم از کنار آن بگذریم یا بخواهیم غفلت کنیم و واقعاً تعجب می کنم در کشور ما بعضی افراد وقتی یک چنین حادثه یی اتفاق افتاد و قیمت نفت تنزل یافت، ابراز خوشحالی می کردند که سیستم امپریالیستی در حال سقوط است. در حالی که اگر توجه کنیم در مقطع قبلی که یک افزایش و سپس یک کاهش داشتیم این کشورهای صادرکننده نفت بودند که نه تنها با بحران های اقتصادی بلکه با بحران های اجتماعی و سیاسی هم مواجه شدند و در حال حاضر دوباره ما این افزایش قیمت نفت را طی کردیم و رسیده ایم به کاهش قیمت نفت یعنی متاسفانه یک تکرار دیگری از تجربه بشری که جوامع ما در حیات خودش با آن روبه رو شده است و وقتی در تجربه قبلی این بحران رخ داد متفکران دنیا از جمله فرد آلفونزو در سال ۱۹۷۵ پیش بینی کرد ما در «فاضلاب ابلیس غرق خواهیم شد» و براساس این تجربه سعی کردند از گذشته درس بگیرند و به طور مشخص می توان گفت مساله بحران در عراق، انقلاب در ایران و بحران های مختلف در الجزایر، مکزیک و دیگر کشورها نتیجه این جهش و سقوط است و تا حدودی این نوسان روی همه این کشورها تاثیر خودش را گذاشت.
* ـ فکر می کنید به طور مشخص این بحران روی کشور ما تاثیر خواهد گذاشت؟
** به نظر من بستگی به این دارد که این رکود در کشورهای غربی چقدر طولانی شود. بر حسب مدتی که دوام خواهد آورد به ما آسیب خواهد زد. به نظر من اقتصادی مثل اقتصاد نفتی ما به دلایلی به نسبت بیشتر آسیب خواهد دید تا کشورهایی مثل امریکا یا کشورهایی مثل آلمان یا ژاپن و حتی چین. اگر تقریباً ۳۰ درصد درآمد ملی ما از نفت حاصل شود به خصوص در این سال هایی که قیمت نفت بالا رفته است و اگر قرار باشد قیمت نفت نصف شود نصف این درآمد از بین خواهد رفت. بنابراین ۵/۱۲ تا ۱۵ درصد درآمد ملی ما به یکباره از بین خواهد رفت و این در حالی است که در کشوری مثل امریکا که مرکز بحران است این بحران نهایتاً فقط رشدش را متوقف خواهد کرد و رشد منفی نخواهد یافت. در حالی که در کشور ما به یکباره ۱۵ درصد از اعیانی و ابزار اعیانی ما از بین می رود.
* ـ و تبعات این وضعیت در اقشار جامه چه خواهد بود و از این وضعیت به چه قشرهایی آسیب بیشتری وارد خواهد شد؟
** به طور کلی هر اقدامی که دولت ها انجام دهند فرصت های جدیدی برای آدم های رانت خوار ایجاد می کند و کسانی که پولدارترند به اصطلاح چشم و گوشش شان بازتر است و دست شان به رانت ها خواهد رسید و آسیب نهایی هم به کسانی که انتهای خط جامعه قرار گرفته اند و قشرهای پایین جامعه محسوب می شوند، وارد خواهد شد و به همین دلیل هم است که دهک های پایین جامعه به رغم آنکه تعارف های زیادی شده سهم شان از کل جامعه بسیار پایین است و در فقر و تنگنا هستند و مردمی هستند که گرفتار چند هزار تومان پول هستند پس بسیار روشن خواهد بود که آسیب های بیشتر به اقشار پایین تر جامعه خواهد رسید.
* ـ دولت در برابر این بحران و برای کنترل آن چه تدابیری می تواند بیندیشد؟
** در پاسخ به این سوال ما تنها می توانیم فرضیاتی مطرح کنیم اما همه چیز بستگی به دولت دارد که چه سیاست هایی اتخاذ کند و معمولاً سابقه تاریخی نشان داده دولت یک سیاست عینی را پیگیری نخواهد کرد. همان طور که در قبل و بعد از انقلاب به درجاتی برحسب منطقی بودن یا نبودن رسیده ایم. بنابراین در مواجهه با این اتفاق به جای آنکه سیاست هایی اتخاذ شود که اثرات شوک را مثل کمک فنر به خودش بگیرد و ملایم کند متاسفانه کارهایی هم صورت می گیرد که این شوک ها را شدیدتر و عمیق تر وارد اقتصاد کشور می کند.
* ـ به نظر شما کشورهای عضو اوپک در قالب سازمان اوپک برای کنترل این بحران چه اقداماتی می توانند انجام دهند؟
** اوپک کار چندانی نمی تواند بکند کمااینکه در حال حاضر هم کار خاصی نمی کند بلکه شرایطی که کشورهای تولیدکننده نفت دارند سبب می شود وضعیت برای ما هم بدتر شود. به این ترتیب کشورهایی مثل عربستان یا کویت یا کشورهای مشابه در این چند سال که درآمدشان بالا رفته باعث شده که به خرج کردن بیشتر عادت کنند و بودجه های بالاتری ببندند در نتیجه وقتی قیمت نفت پایین می آید به همین سادگی نخواهند توانست خرج خود را کم کنند و ریخت و پاش های خود را کم کنند، در این شرایط کاری که خواهند کرد این است که شروع به افزایش تولید می کنند یعنی به عبارت دیگر در سهمیه ها تقلب می کنند که مشابه این اتفاق را در گذشته هم مشاهده کرده ایم به طوری که دقیقاً در مقطع ۱۹۸۰ هم همین اتفاق افتاد و اکثر کشورهای عضو اوپک به طور پنهانی و غیررسمی و اعلام نشده بیش از سهمیه خود تولید می کردند و این باعث می شد قیمت ها از آنچه که بود هم پایین تر بیاید و به این ترتیب این اتفاق احتمالاً دوباره تکرار خواهد شد.
* ـ فکر می کنید بین قیمت نفت و نرخ دموکراسی در کشورهای رانتیر چه نوع ارتباطی وجود دارد؟ آیا اصولاً می توان میان این دو ارتباطی قائل شد یا خیر؟
** کشورهایی که گرفتار صادرات مواد اولیه هستند به خصوص کشورهای در حال توسعه که یک سیستم بوروکراسی پیشرفته ندارند جنگ بر سر منابع در آنجا بسیار زیاد است و وقتی این منابع زیاد است طبیعتاً هم از آن بهره مند می شوند اما وقتی این منابع کم می شود بخش های مختلف سیستم اجتماعی یا حکومت شروع به کشمکش بر سر این مساله خواهند کرد که سهم خودشان را حفظ کنند و این کشمکش ها چه در داخل یک سیستم حکومتی و چه در سطح جامعه بحران هایی را ایجاد خواهد کرد. بنابراین مساله این نیست که چه اثری روی دموکراسی می گذارد بلکه باید سوال را این گونه مطرح کرد که در کشورهای دموکراتیک یا غیردموکراتیک در نوع برخوردشان با یک چنین بحرانی چه تفاوت هایی موجود است؟ و نتیجه یی که می توان از تجربیاتی که وجود دارد، گرفت این است که در کشورهایی که سیستم دموکراسی وجود ندارد مثل قبل از انقلاب که تجربه شده است وقتی وضع خوب می شود و جامعه به مصرف کردن عادت می کند در زمان وضع بد دچار مشکل می شوند به طوری که شاه در بستن و اجرای برنامه ششم ناتوان شد به خاطر آنکه همه اشتهایشان مقابل درآمد نفت باز شده بود که نمی توانستند آن را ببرند و همه طلب بودجه بیشتری می کردند و کسانی هم که در مصادر قدرت بودند هرکدام به عنوان نماینده یک طیفی در این کشمکش دخیل شده بودند و این تجربه نه تنها در ایران که در بقیه کشورهای مشابه ما هم قابل مشاهده است. به طور مثال دلیل حمله صدام به کویت این بود که منابع نفتی کم شده بود و اگر فکر نمی کرد که یک کاری بکند ژنرال هایش و قبایل ممکن بود با وی مخالف شوند به این ترتیب حمله به کویت را صورت داد تا به این طریق غنیمتی را بگیرد و همه را سرگرم جنگ کند و از بحران بین المللی برای سرپوش گذاشتن بر مسائل داخلی استفاده کند و این تجربه را می توان در تمام کشورهای نفتی مشاهده کرد.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات