محبوبه کردبچه
یک شورش خیابانی دیگر، یک پایتخت اروپای شرقی دیگر را تکان داد و دنیا بار دیگر ایستاد و از دریچه دوربینهای تلویزیونی یک سناریوی آشنای دیگر را نظاره کرد: ادعای تخلف انتخاباتی، تودههای پر انرژی مردم که به طور مسالمتآمیز با حمایت غرب برای دموکراسی به خیابانها آمدند و پرده آخر که خروج بوروکراتهای وحشتزده دوران شوروی از صحنه قدرت است. معلوم نیست «انقلاب نارنجی» اوکراین به ترتیب و شکل اسلاف خود در صربستان و گرجستان پیش برود یا نه؟ فعلاً توافقی بدست آمده است که انتخابات جدید را تضمین میکند. اما نتیجه کوتاه مدت هر چه که باشد مهم این است که جامعه اوکراین برای همیشه تغییر کرده است.
ثبات شکننده بعد از فروپاشی شوروی در اوکراین با وقایع چند هفته گذشته از بین رفته است و این وقایع اختلافات دیرینه میان شرق صنعتی و روس زده اوکراین و غرب ناسیونالیست و عمدتاً کشاورزی آن را به شدت دامنزده است. در اوکراین تعامل میان تمدنها و اقوام وجود دارد و اختلافات قومی چندانی دیده نمیشود. ناسیونالیسم هم حداقل در حال حاضر چندان جدی نیست. بنابراین این کشور به بالکان دوم تبدیل نمیشود. اما موقعیت استراتژیک آن و یارگیریهای خارجیها، شرایط آن را از بالکان خطرناکتر میکند.
آنچه در هفتههای اخیر درباره خطر جنگ داخلی یا مداخله نظامی روسیه شنیده یا گفته شده بیشتر بزرگنمایی اوضاع است؛ اگر چه گزارشهای برخی منابع دیپلماتیک غربی حاکی از آن است که افسران ویژه پلیس روسیه برای پشتیبانی از ویکتور یانوکوویچ نامزد طرفدار روس انتخابات اوکراین، وارد این کشور شدهاند، نیروهای امنیتی اوکراین و مقامات نظامی آن بر سر این که چه کنند و از چه کسی حمایت کنند دچار اختلاف هستند. اما اهمیت جهانی اوکراین از چه بابت است که اینگونه خیابانهای پایتخت آن به صحنه نبرد شرق و غرب تبدیل شده است.
در سالهای اخیر اوکراین مورد توجه دنیا قرار گرفته است. اتحادیه اروپایی در حال توسعه، به مرزهای اوکراین رسیده و لهستان را هم جذب کرده است. اوکراین هم مانند ترکیه کشوری است که جغرافیا و تاریخ، آن را به اتحادیه اروپا پیوند زده است. برای روسیه هم اوکراین یک همسایه خانگی است. ریشههای روسیه مدرن ابتدا در قرن نهم و در کیف شکل گرفته است. خط متمایزکننده فرهنگی و سیاسی میان این دو جامعه هیچگاه چندان قابل تفکیک نبوده است. روسیه به دلیل منافع نفتی و گازی و حفظ سلطه خود بر منطقه تحت کنترل شوروی سابق، بازاری مشترک و چهار طرفه برای روسیه، اوکراین، بلاروس و قزاقستان تشکیل داده و آن را بنای نوسازی اقتصادی روسیه خوانده است.
پوتین، چندی پیش در نشست رهبران جمهوریهای شوروی سابق گفت: «ما میخواهیم آنچه را که با فروپاشی اتحاد شوروی از دست رفت بازیابیم، باید به سوی همگرایی گام برداریم... اقدام هماهنگ تنها راه نجات در این شرایط رقابت جهانی است.»
به همین دلیل است که انتخابات ریاست جمهوری اوکراین آزمون شرق در مقابل غرب توصیف میشود. این یارگیری و کشمکش در درون اوکراین هم وجود دارد. غرب اوکراین که به طور تاریخی به لهستان و لیتوانی نزدیک بوده پایگاه ویکتور یوشچنکو نامزد مخالفان است. تا جنگ جهانی اول بخشی از این منطقه به امپراتوری اتریش - مجارستان تعلق داشته است.
شرق اوکراین که اکنون منطقهای کاملاً صنعتی است، از نظر مذهبی ارتودوکس است. مردم آن به زبان روسی صحبت میکنند. روسها این منطقه را «روسیه کوچک» میخوانند. نیمی از جمعیت 48 میلیون نفری اوکراین در این منطقه زندگی میکنند. وعده یانوکوویچ برای اعلام رسمی زبان روسی به عنوان زبان مردم اوکراین و تجارت آزاد با روسیه مورد توجه مردم این منطقه قرار گرفته است.
تقریباً همه طرفهایی که در این مناقشه درگیرند از جمله اتحادیه اروپا و آمریکا در جستوجوی توافقی هستند که بر اساس آن ساختار دموکراتیک دولت اوکراین و استقلال و آینده آن دست نخورده باقی بماند. اوکراین از زمان خروج از اتحاد شوروی از سال 1991، توانسته است فرهنگ دموکراتیک نه چندان با ثبات سیاسی خود را حفظ کند. فرهنگی که اجزای اصلی آن یعنی مجلس مستقل، رسانهها و دادگاههای آن حفظ شده است. این در حالیست که همسایگان آن یعنی روسیه و بلاروس فقط دوباره به تمرکزگرایی روی آورده و با روی کارآمدن چهرههای قدرتمند در عرصه ریاست جمهوری ساختار گذشته خود را حفظ کردهاند. عدهای در اوکراین تلاش میکنند مدارس، رسانهها و سازمانهای عمومی را به استفاده از فرهنگ و زبان اوکراینی وادار کنند اما هنوز نیمی از جمعیت این کشور، روسی را زبان اول خود میدانند.
در سیاست خارجی، اوکراین همواره با احتیاط مسیری میان مسکو و غرب را طی کرده است؛ با خوشحالی نفت و گاز یارانهای روسیه و شرایط همراه آن را پذیرفته و در همین حال کمک غرب را هم قبول کرده و گاهی مؤدبانه خواستار پیوستن به ناتو شده است.
اما سؤالی که همواره چه پیش از انتخابات و چه اکنون مطرح میشود این است که اوکراین در دنیای امروز به ویژه در اروپای در حال ظهور با ژئوپلیتیک جدید به کجا تعلق دارد؟
اوکراین طعم استقلال واقعی را بعد از جدایی از شوروی چشید و کشور جدید اوکراین عضوی از جامعه کشورهای مستقل مشترکالمنافع شد. اتحادیه اروپا خود نمیداند که لفظ «اروپا» از نظر جغرافیایی واقعاً به کجا ختم میشود و این اتحادیه قرار است در آخر کدام کشورها را شامل شود. آن طرف اوکراین، روسیه است و آسیا هم از روسیه آغاز میشود.
موضوع ترکیه الگوی دیگری از این مسأله است چون اگر چه ترکها در گذشته بخش عمدهای از جنوب شرق اروپا را در کنترل خود داشتند اما خود ترکیه یک جامعه اروپایی نیست. خاک این کشور در آسیا واقع شده است، زبانش ارتباطی با زبانهای اروپایی ندارد و مذهب آن مسیحیت نیست، همسایگان ترکیه هم خاورمیانهای و قفقازی هستند نه اروپایی.
والری ژیسکاردیستن رئیسجمهور سابق فرانسه پیشنهاد داده است که عضویت کامل ترکیه در اتحادیه اروپا وتو شود و به جای آن نوعی دیگر از رابطه اروپا با ترکیه و دیگر همسایگان پایهگذاری شود که اروپایی نیستند و یا عضویت آنها ماهیت اتحادیه اروپا را بر هم میزند.
او خواستار ایجاد ساختارهای دایم برای همکاری اقتصادی و سیاسی با این کشورها شده است. روشن است که منظور او علاوه بر ترکیه، روسیه هم بوده است. اما اوکراین که جمعیت آن از نظر تاریخی فرهنگی بین شرق و غرب تقسیم شده ممکن است بتواند راهحلی برای خود در این چارچوب پیدا کند.
این احساس در روسیه که اروپای غربی و آمریکا عمداً وارد حوزه منافع ملی روسیه در گرجستان و قفقاز و حالا در اوکراین شدهاند، بسیار خطرناک است. خطر آن برای دیگر کشورها همان قدر زیاد است که برای روسیه پوتین، چون ممکن است او را به واکنش وادارد.