تاریخ انتشار : ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۰۵:۴۵  ، 
کد خبر : ۲۷۵۱۶۵

یادداشت روزنامه‌ها 21 اردیبهشت


روزنامه کیهان **

همه دلواپس دولت شده‌اند / محمد ایمانی

1- میان نامه 22 اسفند شهید بهشتی و 25 بهمن آقای هاشمی به امام در سال 1359 کمتر از یک ماه فاصله است. در نامه هاشمی «سلام» از صدر و «احترام» از مضمون جا افتاده است تا آنجا که حضرت روح‌الله(ره) را متهم به بی‌خط بودن، آسایش طلبی، تحت تأثیر تبلیغات قرار گرفتن و قاطعیت نداشتن می‌کند! و نظرات امام از جمله درباره «مخالفت با ورود افراد متظاهر به فسق و تارک الصلوهًْ در کارهای مهم را «نظرات نسبتاً سخت مکتبی» که «با تعدیل‌هایی اجرا می‌کردیم» می‌خواند. اما نامه آیت‌الله بهشتی که آن نیز از سر دلواپسی است، مالامال از ادب و احترام و حوصله است. این نامه پس از 35 سال همچنان تازه است. شهید بهشتی از دو جریان عمده در کشور سخن می‌گوید؛ دو جریانی که پس از 35 سال همچنان وجود دارد اما گویا برخی از همراهان جریان حزب‌اللهی و انقلابی آن روز اکنون در طیف مقابل ایستاده‌اند.

2- بهشتی خطاب به «استاد و رهبر بزرگوار» می‌نویسد: «السلام علیکم و رحمهًْ‌الله و برکاته. سنگینی وظیفه،‌فرزندتان را بر آن داشت که این نامه را به حضورتان بنویسد و حقایقی را به عرضتان برساند. دوگانگی موجود میان مدیران کشور بیش از آن که جنبه شخصی داشته باشد، به اختلاف دو بینش مربوط می‌شود. یک بینش معتقد و ملتزم به فقاهت و اجتهاد، اجتهادی که در عین زنده و پویا بودن باید سخت ملتزم به وحی و تعبد در برابر کتاب و سنت باشد؛ بینش دیگر در پی اندیشه‌ها و برداشت‌های بینابین، که نه به کلی از وحی بریده است و نه آن چنان که باید و شاید در برابر آن متعبد و پایبند، و گفته‌ها و نوشته‌ها و کرده‌ها بر این موضع بینابین گواه است. بینش اول در برابر بیگانگان و هجوم تبلیغاتی و سیاسی و اقتصادی و نظامی آنها سخت به توکل بر خدا و اعتماد به نفس و تکیه بر توان امت اسلامی و پرهیز از گرفتار شدن در دام داوری‌ها یا دلسوزی بیگانگان معتقد و ملتزم؛ بینش دیگر هر چند دلش همین را می‌خواهد و زبانش همین را می‌گوید و قلمش همین را می‌نویسد اما چون همه مختصات لازم برای پیمودن این راه دشوار را ندارد، در عمل لرزان و لغزان. بینش اول به نظام و شیوه‌ای برای زندگی امت ما معتقد است که در عین گشودن راه به سوی همه نوع پیشرفت‌ها و ترقی، مانع حل شدن مسلمان‌ها در دستاوردهای شرق یا غرب باشد و آنان را به فرهنگ و نظام ارزش اصیل و مستقل اسلام استوار دارد؛ بینش دیگر با حفظ نام اسلام و بخشی از ارزش‌های آن، جامعه را به راهی می‌کشاند که خود به خود درها را به روی ارزش‌های بیگانه از اسلام و بلکه ضد اسلام می‌گشاید. بینش اول روی شرایطی در گزینش مسئولان تکیه می‌کند که جامعه را به سوی امامت متقین و گسترش این امامت بر همه سطوح راه می‌برد بینش دیگر، بیشتر روی شرایطی تکیه می‌کند که خود به خود راه را برای نفوذ بی‌مبالات‌ها یا کم مبالات‌ها در همه سطوح مدیریت امت اسلامی و حاکم شدن آنها بر سرنوشت انقلاب هموار می‌سازد...».

3- 35 سال بعد از این نامه، همچنان می‌توان 2 جریان را رصد کرد. دو جریانی که رهبر معظم انقلاب اول فروردین امسال در حرم مطهر رضوی، به شکلی دیگر مورد اشاره قرار دادند. «در نگاه کلان به اقتصاد کشور و رونق و پیشرفت اقتصادی دو جور نگاه وجود دارد. یک نگاه می‌گوید که ما پیشرفت اقتصاد را باید از ظرفیت‌های درون کشور و درون مردم تأمین کنیم. ظرفیت‌های بسیار زیادی در کشور وجود دارد که از این ظرفیت‌ها استفاده نشده است یا درست استفاده نشده است؛ از این ظرفیت‌ها استفاده کنیم؛ یعنی اقتصاد درون‌زا... نگاه دوم به اقتصاد کشور، نگاه به پیشرفت اقتصاد با استفاده از کمک بیرون مرزهاست. می‌گوید سیاست خارجی‌مان را تغییر دهیم تا اقتصاد ما درست بشود، با فلان مستکبر کنار بیاییم تا اقتصاد رونق پیدا کند، تحمیل قدرت‌های مستکبر را در بخش‌های گوناگون و مسائل گوناگون بپذیریم تا اقتصادمان رونق پیدا کند. امروز شرایط کشور به ما نشان داده که این نگاه دوم، یک نگاه کاملاً غلط و عقیم و بی‌فایده است. همین تحریم‌هایی که امروز علیه ملت ایران اعمال می‌شود دلیل محکم و متقنی است برغلط بودن این نگاه؛ یعنی وقتی شما به امید قدرت‌های خارجی نشستید تا آنها بیایند اقتصاد شما را رونق بدهند و یا زیربار آنها رفتن، اقتصاد را رونق بدهند، آنها به حد کم قانع نیستند. وقتی شما نگاه می‌کنید به بیرون، مواجه می‌شوید با یک مسئله‌ای مثل کاهش قیمت نفت... امروز خارجی‌ها و رؤسای قدرت‌های مستکبر می‌خواهند همین نگاه دوم را در مردم ما تقویت کنند».

4- خیلی تفاوت دارد که مسئولان ناظر به عرصه، ماهیت جنگ‌طلب و متعدّی و متخاصم آمریکا و دیگر مستکبران عالم را ببینند یا درست در بحبوحه فزونی خصومت‌ها و تهدیدها و گستاخی‌ها، خیال‌ کنند شرایط موجود شرایط صلح و مسالمت و مدارا و آشتی‌کنان با دشمن است. 35 سال پیش آن رجل سیاسی به قدری دلواپس بازیگری مهره‌های دشمن بود که حتی سلام و احترام را در نامه به امام جا انداخت اما  امروز چه؟! آیا آن دلواپسی درست جای خود را به دل آرامی و راحت‌باشی و بالش نرم زیر افکارعمومی گذاشتن نداده است؟ بدترین وضعیت در هنگامه کمین و دست درازی خصم آن است که به جای آرایش رزم، احساس بزم و آسوده خیالی و خواب را پیدا کنید یا به دیگران القا نمایید. «انّ أخا الحرب الأرق و من نام لم ینم عنه. مرد جنگی بیدار است و هر کس به خواب رفت، دشمن او نمی‌خوابد». (نامه 62 نهج‌البلاغه به مالک اشتر). مؤدب پنداشتن امثال دولتمردان جنایتکار آمریکا و بی‌هیچ ضمانتی به آنها اعتماد کردن - در حالی که به صراحت می‌گویند ایران متهم است و باید تضمین‌ها و امتیازهای سخت بدهد و آنگاه مطالبات باید به حوزه‌های غیرهسته‌ای تسرّی پیدا کند- نشانه روشنی از غفلت و سُر خوردن در تله دشمن است. چالش و مذاکرات هسته‌ای در این میان، تنها بخش کوچکی از جنگ بزرگ است. به تعبیر رهبر انقلاب «امروز خوشبختانه کشور درگیر جنگ نظامی نیست اما درگیر جنگ سیاسی است، درگیر جنگ اقتصادی است، درگیر جنگ امنیتی است و بالاتر از همه درگیر جنگ فرهنگی است؛ یعنی این را اگر کسی نداند، آن وقت خواب خواهد ماند. همین‌قدر که ندانید دشمن درصدد حمله است و این حمله از کجاست و چگونه است، باید مطمئن باشید که شکست می‌خورید... اینکه ما می‌گوییم جنگ فرهنگی، جنگ اقتصادی هیچ منافاتی ندارد با اینکه احساس آرامش هم در کشور بشود. ما طرفدار احساس امنیتیم ... این منافات ندارد. با آن حرفی که گفتیم دشمن دارد به شکل ویژه با ما مبارزه می‌کند... منتها حالا بعضی‌ها نمی‌خواهند این را بفهمند، نمی‌خواهند باور کنند چون اگر چنانچه باور کنند تکلیف به گردنشان می‌گذارد؛ بعضی‌ها هم کشش آن را ندارند».

5- برخی اجزای مهم دولت، امروز به نحوی رفتار می‌کنند یا سخن می‌گویند که نگرانی بزرگ شهید بهشتی درباره دینداری بینابینی، لرزانی و لغزندگی، بی‌ثباتی در برابر فشار بیگانگان، گشودن راه ارزش‌های ضداسلامی و هموار کردن راه نفوذ عناصر بی‌مبالات را تداعی می‌کند. مشی بخش‌هایی از برخی وزارت خانه‌های فرهنگی و سیاسی و اقتصادی، حاکی از بی‌مبالاتی در برابر شبیخون دشمن با بی‌تدبیری و رهاشدگی مسئولیت‌هاست.  در این میان می‌توان پرسید اگر قرار باشد مذاکرات هسته‌ای- آن هم غالبا با آمریکا- را از سبد وزارت خارجه برداریم، چه چیز  دیگری در این سبد برای ارزیابی باقی می‌ماند؟ یا اگر همین موضوع را از سبد دولت و سیاستگذاری آن بگیریم، آیا چیز دیگری به عنوان کارنامه و وجهه همت دولت محترم - جز یکی دو مورد در حوزه مثلا سلامت و بهداشت- باقی خواهد ماند؟ امروز تنها منتقدان نیستند که نسبت به این بی‌برنامگی کاریکاتوری نگرانند بلکه احساس و ابراز دلواپسی در میان حامیان دولت نیز رو به گسترش است. اکنون کمتر کسی توافق ژنو را «فتح‌الفتوح بزرگ»  و بیانیه لوزان را «پیروزی مشعشع تاریخی» می‌خواند. اکنون از سیروس ناصری عضو تیم اسبق مذاکرات گرفته تا مسعود نیلی دبیر ستاد اقتصادی دولت و بیژن زنگنه وزیرنفت و غلامحسین کرباسچی دبیرکل کارگزاران و طیفی از  اقتصاددانان و روزنامه‌های اصلاح‌طلب، نسبت به مسائلی نظیر سوءاستفاده‌های آمریکا از توافق مبهم و پر ایراد ژنو، عملی نشدن برخی تعهدات در زمینه لغو تحریم‌ها، ایجاد توقعات بی‌جا نسبت به مذاکرات، و از دست رفتن بسیاری از فرصت‌های 2 ساله دولت به امید توافق ابراز نگرانی می‌کنند.

آقای زنگنه بود که گفت «بند مربوط به وصول درآمد نفتی و بیمه نفت‌کش‌ها عملیاتی نشد» و آقای کرباسچی بود که در مصاحبه با روزنامه شرق گفت «در شرایط تحریم نباید این‌گونه باشد که مسئولیت‌ها را از دوش خودمان برداریم و تا بگویند چرا فلان کار را نکردید، بگوییم تحریم هستیم! این تجربه در دنیا وجود دارد. کشورهایی که در بدترین شرایط رکود و اقتصاد ضعیف و تنگناهای مختلف مثلا بعد از جنگ جهانی دوم قرار داشته‌اند، راه‌‌حل‌هایی پیدا کرده‌اند... مثلا اگر عملکرد وزارت راه را بخواهیم بررسی کنیم، بعضی از بخش‌ها را نباید به تحریم گره زد... دلمان باید برای اداره کشور شور بزند. نمی‌شود فلان وزیر یا مسئول فلان بخش باشیم اما استدلال ما این باشد که اگر بودجه دادند کار می‌کنیم و اگر ندادند کار نمی‌کنیم! من البته وزارت راه را مثال زدم اما بقیه وزارتخانه‌ها هم همین‌گونه است... بالاخره بعد از 60 سالگی سن بازنشستگی مدیران است... اینکه یک تعدادی آدم خسته و سالخورده بنشینیم و بلند شویم که نمی‌شود! اصلا فرض کنید مناقشه هسته‌ای هم حل شد. بعد از آن چه؟ این بی‌تحرکی‌ها آدم‌ را برای دولت نگران می‌کند. چشم بر هم گذاشتیم نصف مهلت این دولت گذشت. وزرا و شخص رئیس‌جمهور باید فکر کنند... بالاخره هر وزیر و مدیری باید فکر کند اگر او نبود چه اتفاقی می‌افتاد، نباید که بی‌خاصیت باشد»؟! بر همین سیاق رسانه‌های اصلاح‌طلب به تواتر از قول اقتصاددانان حامی دولت (نظیر آقایان مومنی و راغفر و مظاهری و دیگران) نوشتند «روحانی با وجود خطا‌های بزرگ به تذکرات دلسوزان توجه نمی‌کند» (جمهوری‌اسلامی)، «در ارکستر دولت، هر کس ساز خود را می‌زند» (تعادل)، «هیجان خام فروشی مدیران نفتی نگران‌کننده است» و «بیشتر مشکل اقتصادی داخلی است اما دولت اراده جدی ندارد» (خبر آن‌لاین)، «هزینه اقتصادی بی‌برنامگی دولت، هنگفت و نگران کننده است» (شرق)، «فعالیت تجاری برخی مدیران دولتی، تهدید سلامت نظام اقتصادی است» (آرمان) و «چرا دولت از ابتدا تا به امروز همه مشکلات را به تحریم گره زده است؟ گویا قرار نیست در دولت کسی برای اقتصاد کاری بکند در حالی که برخی مشکلات ناشی از سوءمدیریت است»(شرق).

آیا به جای زمزمه جا به جایی وزرا- که در جای خود امر لازمی است- نباید فکری به حال راهبرد کلان دولت در نسبت با ملت و نظام و دوستان و دشمنان آن کرد؟!

 ***************************************

روزنامه قدس **

مذاکره مؤثر با گزینه قدرت دفاعی/ محمد نیک بین

استقلال، اقتدار و مشروعیت هر نظام سیاسی، به پایایی و پویایی ظرفیتها و توانایی‌های بالقوه و امکان اجرایی شدن استعدادها وابسته است، ...

 

 واقعیتی که در سالهای اخیر در نظام دفاعی کشور ما به وجود آمده و به نحو عزتمندانه‌ای رشد کرده است .

 همچنانکه سطح واقعی توانمندی نیروی دفاعی ایران برای رهگیری کشتی‌ها، هشدار و مقابله دربرابر نیروهای دریایی دشمن، حمله دقیق به بندرها و تأسیسات ساحلی و تأسیسات صادراتی مهم و زیرساختهای حیاتی دشمن، فراتر از تصوراست.

از طرفی تأثیر عملیاتی، توانایی ایران برای استفاده از موشکهای هوا به زمین و هوا به کشتی به قدمت و قابلیت اویونیک و اقدامهای لازم برای به‌روزرسانی هواپیماها و سازگار کردن آنها با موشکهای جدید، برای دشمنان این مرز و بوم،  نامشخص و پر از ابهام  است.

اضافه بر این میزان دقت موشکهای ایران در زدن هدف  نشان می‌دهد که موشکها و راکتهای ایران دارای ترکیبی از دقت و قدرت لازم هستند که برای دفاع از بندرهای ساحلی و تأسیسات انرژی به تنهایی کافی است. از طرفی، توانمندی ایران در ایجاد جنگهای نامتقارن  حاکی از این است  که کشور ما  در آینده می‌تواند برای پایگاه‌های دریایی و هوایی آمریکا و متحدانش تهدیدی جدی به حساب آید. رزمایشهای نیروی دریایی و سپاه در خلیج‌فارس، افزایش برد موشکهای بالستیک، و تعدد و تنوع سلاحهای راهبردی، ساخت پهپادهای «کرار» و «رعد» در اوایل سال 2010، نصب سامانه موشکی دفاعی ساحلی در مرزهای ساحلی، ساخت موشک بالستیک ضدکشتی خلیج‌فارس، ضمن افزایش توان عملیاتی، بیانگر قدرت بازدارندگی ایران است.

در عین حال بستن تنگه هرمز یکی  دیگراز قابلیتهای عملیاتی ایران بوده که شامل ایجاد محدودیت در بخشهای وسیعی از خلیج‌فارس، دریای عمان و حتی دریای عرب می‌شود، هرچند این توانایی را باید تنها به عنوان یکی از سناریو‌های محتمل در نظر گرفت.

 به هر حال شواهد نشان  می‌دهد، هیچ قدرتی یارای مقابله با نیروهای نامتقارنی به اندازه و عظمت نیروهای ایران را ندارد و ارزیابی دقیق قابلیتهای ایران در موازنه نظامی خلیج‌فارس به سادگی ممکن نیست.

ایران، در برابر زیاده‌خواهی، «ایران هراسی» مستمر و تهدیدات مکرر و البته پوچ آمریکا، توانایی به چالش کشیدن قدرت نظامی غرب به رهبری آمریکا را به خوبی دارد. این توانایی زمینه‌ای شده تا مجتمعهای صنعتی و نظامی آمریكا با استقبال از امواج ایران هراسی  به تقاضا برای تولیدات نظامی دامن ‌زده تا خاورمیانه را به اولین منطقه دنیا به لحاظ خرید تسلیحات نظامی تبدیل کنند.  از طرفی، وقوع هر جنگی در خاورمیانه به مثابه باز شدن بازاری جدید برای كمپانی‌های صنعتی و نظامی به حساب می‌آید، به این خاطر وجود خاورمیانه‌ای بی ثبات در یك سطح حداقلی و نیز وقوع جنگ در این منطقه در یك سطح حداكثری، زمینه‌ای مناسب برای تحقق منافع این كمپانی‌هابه شمار می‌رود. در این میان نگرانی و ترس از خطر ساختگی ایران سبب شده است تا كشورهای منطقه نیز به دنبال خرید تجهیزات نظامی روز باشند و بازار مناسبی برای رونق مجتمعهای صنعتی و نظامی آمریكا باشند.

از طرفی، تداوم تقابل ایران و ایالات متحده ممكن است سطح حداكثری خواست مجتمعهای صنعتی و نظامی را تحقق ببخشد كه همان وقوع جنگی احتمالی است، بر این مبنا باید گفت، هرگونه اقدام سیاسی كه در جهت كمرنگ كردن و یا از بین بردن زمینه‌های حداقلی و حداكثری باشد، مطلوب مجتمعهای صنعتی و نظامی آمریکایی نیست. به همین دلیل این مجتمعهای صنعتی و نظامی را که لابی‌هایی در كنگره آمریكا انجام می‌دهند، باید یكی از موانع جدی و تأثیرگذار در مذاكرات ایران و آمریكا شناخت.

***************************************

روزنامه جمهوری اسلامی**

آموزش تروریست ها با پوشش دموکراسی!

بسم‌الله الرحمن الرحیم

روز گذشته معاون وزیر خارجه آمریکا خبر داد ارتش آمریکا آموزش نیروهای مخالف دولت سوریه را آغاز کرده است. این مسئول آمریکایی در توجیه این اقدام آمریکا، مدعی شد هدف از آموزش مخالفان سوری، افزایش توانایی مخالفان برای مقابله با داعش و فراهم کردن زمینه حل بحران سوریه از طریق مذاکره است.

اوایل هفته نیز یک مقام آمریکایی اعلام کرد آموزش گروه‌های مخالف سوری در اردن آغاز شده است و در مرحله بعدی این برنامه در پایگاه‌های عربستان، قطر و ترکیه نیز اجرا خواهد شد.

اقدام آمریکا برای آموزش نظامی تروریست‌های مخالف دولت سوریه نشان دهنده توطئه جدیدی است که واشنگتن برای سوریه تدارک دیده و هدف آن تشدید فشار به دولت سوریه و فراهم ساختن زمینه سقوط آن تحت پوشش برقراری دموکراسی است.

آمریکا، رژیم صهیونیستی و متحدان مرتجع منطقه‌ای آن‌ها از اینکه می‌بینند حکومت سوریه علیرغم انواع توطئه‌ها و فشارهای نظامی – سیاسی سر پا مانده و نشانه‌ای از سقوط آن وجود ندارد، به شدت عصبانی هستند و به دست و پا افتاده‌اند تا به هر وسیله ممکن، حکومت سوریه را در تنگنا قرار دهند و به گفته خود، شرایطی فراهم سازند تا این حکومت سرنگون شود و یا دست کم، شخص بشار اسد مجبور به کناره‌گیری گردد.

این برای واشنگتن و همدستان غربی و منطقه‌ایش باعث سرشکستگی و رسوایی است که علیرغم چهار سال تلاش همه‌جانبه و بهره‌گیری از همه روش‌های ممکن، نه تنها نتوانسته‌اند به اهداف از پیش تعیین شده شان در سوریه دست یابند بلکه روز به روز بر استحکام داخلی حکومت سوریه افزوده می‌شود و پایگاه بین‌المللی آن نیز قدرتمندتر می‌گردد.

بسیاری از کشورهای جهان که در ابتدا تحت تاثیر تبلیغات آمریکایی‌ها و صهیونیست‌ها، قرار گرفته بودند و قادر به تشخیص واقعیات تحولات سوریه، به دلیل فضای غبارآلود، نبودند اکنون روز به روز بیشتر به حقیقت موضوع پی می‌برند.

دستگاه‌های تبلیغی غرب چنین وانمود می‌کردند که مشکل اصلی در بحران سوریه حکومت سوریه و شخص بشار اسد است و با حذف آن حکومت، اوضاع مطلوب خواهد شد. اکنون نه تنها این ادعا دیگر مورد قبول افکار عمومی دنیا نیست بلکه ملت‌های جهان، عامل اصلی بحران سوریه را غرب به سرکردگی آمریکا و حکومت‌های مزدور منطقه‌ای می‌دانند که موجب شدند آتش فتنه در سوریه شعله‌ور شود، آتشی که دامنه‌های آن اکنون به بخش‌های مختلف منطقه و حتی جهان نیز سرایت کرده است. مردم دنیا به روشنی درک می‌کنند که دفاع از دمکراسی و مبارزه با تروریسم که غرب به رهبری آمریکا، با آن دستاویزها اقدام به مداخله در سوریه کردند یک دروغ و فریب است و این دستاویزها را حکومت‌های استعماری با خط دهی صهیونیست‌ها مطرح کرده‌اند تا اهداف سیاسی خود را در صحنه بین‌المللی محقق سازند.

سوریه به دلیل موقعیت جغرافیایی – سیاسی و هم مرز بودن با فلسطین اشغالی از دیرباز مورد طمع آمریکا و رژیم صهیونیستی بوده است، به خصوص اینکه، این کشور در چند دهه گذشته حاضر نشده است در چارچوب سیاست‌هایی که آمریکا برای منطقه ترسیم کرده است حرکت کند و برخلاف برخی دولت‌های عرب منطقه، قبول نکرده رژیم صهیونیستی را برسمیت بشناسد و با آن بر سر میز مذاکره بنشیند. انقلاب‌هایی که در برخی کشورهای منطقه،‌ از جمله تونس، لیبی، مصر و یمن و دیگر کشورهای عرب رخ داد آمریکا و رژیم صهیونیستی را به وسوسه انداخت تا با استفاده از فضای به وجود آمده در منطقه، به بهانه حمایت از اعتراضات مردمی در سوریه مداخله کنند و هدف دیرینه خود را محقق سازند.

پایداری مردم سوریه در طول چهار سال توطئه و هجوم ناجوانمردانه جبهه بین‌المللی ضد سوری، موجب شد این جبهه شوم نتواند به خواسته خود برسد. علاوه بر آن، به وجود آمدن گروه‌های تروریستی همچون داعش و النصره نیز باعث گردید تهدیدهای تروریستی به سایر نقاط جهان و حتی اروپا و آمریکا نیز گسترش یابد و مردم آن کشورها، رهبران خود را به عنوان مسببین مشکلات جدید مورد انتقاد و شماتت قرار دهند.

تشدید حمایت‌ها از تروریست‌هایی که برضد حکومت سوریه می‌جنگند طی هفته‌های گذشته و همچنین طرح اخیر برای آموزش شبه نظامیان مخالف دولت سوریه در همین چارچوب و برای زدودن لکه ننگ و رسوایی است که بر پیشانی سردمداران جبهه ضد سوریه نقش بسته است.

آمریکا و اعضاء ائتلاف مدعی شده‌اند که این شبه نظامیان «میانه رو» هستند نه افراطی. این ادعا نیز عوامفریبی است چرا که به تایید منابع مستقل، همه گروه‌های شبه نظامی تحت هر عنوان و نشانی که در سوریه می‌جنگند مرتکب قتل عمد شهروندان، کشتار جمعی و جنایات جنگی شده‌اند و هیچ توجیهی نمی‌تواند در این واقعیت که در نهایت، اینگونه طرح‌ها به گسترش تروریسم و تقویت تروریست‌ها منجر خواهد شد، تغییر ایجاد کند.

این گروه‌های به اصطلاح میانه رو که به ادعای آمریکا مخالف داعش هستند، همان جنایات را انجام می‌دهند و تفاوت آنها با داعش، تنها در نام آنهاست.

طرح جدید، توطئه‌ای است که پشت آن رژیم صهیونیستی قرار دارد که با کارگردانی آمریکا اجرا می‌شود و برخی حکام مزدور و مرتجع منطقه از جمله عربستان، قطر و ترکیه نیز نقش پادو و پیاده نظام آن را برعهده دارند.

با اینحال نکته‌ای که آمریکا و همدستانش درک نمی‌کنند و یا نمی‌خواهند درک کنند این است که اولاً این گروه‌ها اگر قادر به برآورده ساختن خواست و هدف اربابانشان بودند در طول چهار سال گذشته این ماموریت را به نتیجه می‌رساندند، درحالی که برخلاف انتظارات دولت‌های مذکور، ارتش سوریه در همه جبهه‌ها درحال پیشروی است.

نکته دوم این است که آمریکا و متحدان آن، به خصوص حکومت‌های مرتجع منطقه که با شرکت در توطئه صهیونیست‌ها، بر آتش فتنه و تروریسم در سوریه می‌دمند باید بدانند دیر یا زود شعله‌های این آتش دامن خود آنها را نیز در بر خواهد گرفت.

***************************************

روزنامه خراسان**

 عبور از گردنه با آر. کيو.170 يا پرايد؟!/عليرضا قرباني

متن کوتاهي که به شوخي يا جدي دريکي از شبکه‌هاي موبايلي فضاي مجازي قرارگرفته بود، نقل به مضمون چنين بود: «جالب است که ما در ايران توانستيم ظرف مدت کوتاهي هواپيماي فوق پيشرفته و اسرارآميز آر. کيو.170 آمريکا را مهندسي معکوس کرده و در چند مدل متفاوت به پرواز درآوريم، درحالي‌که تنها يک نسخه از آن در اختيار ما بود و آن‌هم قادر به پرواز نبود و آسيب‌ديده بود، اما مثلاً در صنعت اتومبيل‌سازي باوجوداين همه اتومبيل شيک و پيشرفته که به‌وفور در اختيار است نتوانستيم نمونه‌اي کپي کنيم و همچنان به واردات خودروهاي بي‌کيفيت يا توليد از رده خارج شده‌هاي بي‌کيفيت‌تري مثل پرايد ادامه داده‌ايم.»

 متن بالا از جهات مختلفي قابل‌تأمل است. وقتي در سخت‌ترين شرايط تحريم، دانشمندان جوان و کم‌توقع ايراني با ساخت پيشرفته‌ترين و دقيق‌ترين ابزار در گروه فناوري هسته‌اي، يا ساخت سلاح‌هاي پيشرفته و انواع تانک و موشک و هواپيماهاي جنگنده و بدون سرنشين و يا در حوزه گسترده فناوري نانو و پزشکي و ... گوي سبقت را از بيشتر دنيا ربوده‌اند، ماندن و درجا زدن يا عقب رفتن در حوزه‌هاي به‌مراتب ساده‌تر و کم‌اهميت‌تر قابل نقد و بررسي است.

 اگر قرار بود تحريم و اخم و قهر ديگران باعث رکود و عقب‌ماندگي شود، اين مشکل بايد در حوزه‌هاي مهمي که به بعضي از آن‌ها اشاره شد، پيش مي‌آمد. البته ترديدي نيست که پيشرفت در شرايط دشواري مانند تحريم‌هاي ظالمانه به‌آساني به دست نمي‌آيد، اما نمونه‌هاي فراوان موجود به‌اندازه کافي قانع‌کننده هستند که اگر اراده‌اي براي کار باشد، ايراني قادر است از دل خاکستر تحريم ققنوس وار سر برآورد.

 واقعيت آن است که عادت به خرج کردن از خزانه متصل به شير نفت ازيک‌طرف و بعضي منافع اقتصادي فردي و گاه گروهي در ادامه وابستگي به خارج از سوي ديگر، آفت اصلي جان ملت و دولت در ايران است. سختگيري و محاصره، کمترين بهاي استقلال است.

 

داستان شعب ابي‌طالب و محاصره همه‌جانبه پيامبر (ص) و ياران کم تعدادش دم دست‌ترين نمونه است؛ هرچند هيچ عقل سليمي از قرار گرفتن در تنگنا و انزوا استقبال نمي‌کند، اما هنر آن است که تهديدهاي پيش‌پاافتاده‌اي از جنس تحريم، به فرصت خودشکوفايي و رشد و توسعه تبديل شود. به تعبير شايسته رهبر فرزانه انقلاب اسلامي؛ «ايران را بايد با اتکاي به منابع روي زمين يعني هوش و استعداد جوانان و نخبگان کشور اداره کرد نه با تکيه‌بر درآمد پر نوسان منابع زيرزميني و نفتي.»

 

قصه پر غصه طلاي سياه شايد تکراري باشد، ولي اين نعمت خدادادي که استفاده درست از آن مي‌توانست به يکي از مهم‌ترين نقاط قوت ما تبديل شود، به‌قول‌معروف مولوي، «ازقضا سرکنگبين صفرا فزود» و حالا غصه بزرگ مسئولان دولتي ما شده است تحريم نفتي! همچنان که بسياري از مشکلات ديگر مثل رخ نمودن فسادهاي بزرگ اقتصادي و دزدي‌هاي کلان از همين نعمتي است که نقمت شده است. يک روز بابک زنجاني از دنده چپش زاده مي‌شود و ديگر روز حاتم‌بخشي به بعضي نورچشمي‌ها، مفسدان يقه‌سفيد و پديده آقازاده‌هاي رانت‌خوار را ايجاد مي‌کند!

 توجه به تأکيدات چند صدباره امام جامعه اسلامي بر اتکاي به درون و چشم بستن بر لطف و منت بيگانه، استفاده از ظرفيت‌هاي عظيم خدادادي مادي و معنوي و از همه مهم‌تر اولويت يافتن اعتلاي ملي بر منافع فردي و جناحي، تنها راه برون‌رفت از تنگناهاي مصنوعي و علاج دردهاي مزمن جامعه امروز و فرداي ايران عزيز است. گذشتن از اين تنگنا و گردنه، باوجود همه فشارهاي زورگويان کم تعداد زياده‌خواه، شدني است، اگر اراده‌اي براي گذشتن از «خود» در جمع مديران و مسئولان کشور باشد.

 مهم اين است که چگونه بينديشند؛ تلاش‌هايي مانند ساخت آر. کيو.170 براي منافع ملي، يا دفاع از مونتاژ و واردات کالاهاي بي‌کيفيت خارجي، براي منافع ميلي!

***************************************

روزنامه جام جم **

ظریف تا کجا محترم است؟/ دکتر مهدی فضائلی

سفر اخیر دکتر ظریف به نیویورک برای شرکت در کنفرانس بازنگری معاهدة ان‌پی‌تی، که طبق معمول با مصاحبه‌های متعدد همراه بود، با حاشیه‌های زیادی هم توأم شد، از جمله مصاحبه دکتر ظریف با شبکه پی.‌بی.‌اس و این اظهارنظر وی که: «ما افراد را به دلیل عقایدشان زندانی نمی‌کنیم»و «کسانی که قانون را زیر پا می‌گذارند، نمی‌توانند پشت عنوان روزنامه‌نگار یا فعال سیاسی پنهان شوند» که موجی سنگین علیه او در رسانه‌ها بخصوص از نوع مجازی‌اش به راه انداخت. کسانی که تا دیروز ظریف را هم‌ردیف مصدق و امیرکبیر معرفی می‌کردند، یکباره تیغ زبان و قلم از نیام کشیدند و او را در ردیف احمدی‌نژاد قرار دادند که از نظر آنها مظهر همه بدی‌هاست، با این تفاوت که بلد است به انگلیسی هم دروغ بگوید!

این رفتار جریان‌های اپوزیسیون و فتنه با ظریف، پیام روشنی برای این فرزند انقلاب دارد و آن این‌که تعریف و تمجیدهای اغراق‌آمیز این جماعت از وی در واقع تعریف از ظریف و شخصیت و توانایی و چهره متبسم وی نیست، بلکه تعریف و تمجید از اهداف و برنامه‌های خودشان است. بنابر این تا زمانی که احساس کنند ظریف یا هرکس دیگر در زمین مورد نظر آنها بازی می‌کند و با خواست و تمایل آنها منطبق است، محترم و شایان تحسین است و بهترین، ورزیده‌ترین و صادق‌ترین دیپلماتش می‌خوانند، اما به محض خروج از دایره خواست و اراده آنها، ظریف می‌شود کسی که نه‌تنها می‌توان، بلکه باید به او هر ناسزا و توهینی را روا داشت.

این از همان دیکتاتوری‌های مدرن و امروزی است که این جماعت به پیروی از سردمداران خود آن را تکرار می‌کنند و پیش از ظریف هم در عرصه‌های دیگر از جمله هنر انجام داده‌اند.

فراموش نکرده‌ایم برخورد این جماعت با برخی هنرمندان را که به محض همراهی‌شان با ارزش‌های دینی و انقلابی یا بازی در یک فیلم ارزشی، چگونه آماج حمله‌های بی‌رحمانه قرار گرفته‌اند. مرام این جماعت بی‌مرام آن است که چنان فضای سنگینی ایجاد کنند که کسی جرات اظهار نظری خلاف میل و اراده آنان نداشته باشد و اگر احیاناً جرات کرد و گفت، او را پشیمان کنند. ممکن است جناب ظریف یا دیگرانی که این یادداشت را می‌خوانند، بگویند منتقدان مذاکرات هسته‌ای هم گاهی همین‌گونه برخورد می‌کنند؛ صرف نظر از شدت و غلظت توهین‌ها و این‌که اگر چنین باشد آنها هم اشتباه می‌کنند و حق توهین نداشته و ندارند، یک نکته مهم این دو گروه را از هم تفکیک می‌کند و آن این است که، اکثر قریب به اتفاق منتقدان مذاکرات هسته‌ای دغدغه ارزش‌های انقلاب را دارند و نگران زیاده‌خواهی دشمن و فریبکاری او هستند، اما دغدغه این جماعت منافع نظام و انقلاب نیست، بلکه کاملاً برعکس، نگران موفقیت نظام هستند. به عبارت دیگر گروه اول مثل خود آقای ظریف فرزندان خودمان و انقلاب هستند، اما آن دیگری وابسته به بیگانه یا فریب‌خورده اوست و تفاوت این دو برای فرزند انقلاب روشن است!

 ***************************************

روزنامه وطن امروز **

چرا یک توافق خوب امکان‌پذیر نیست/مهدی محمدی

مذاکرات هسته‌ای دوباره به فاز پنهان بازگشته است. براساس چارچوبی که بنا بود اصلاح شود – و نشد - متنی در حال نوشته شدن است که سهم ملت از جزئیات آن، بیش از یک عکس محو و مبهم گرفته‌شده با تلفن همراه از اتاق مذاکرات نیست. رفتار تیم مذاکره‌کننده در ایران هیچ امیدی برنمی‌انگیزد که براساس آن بتوان حتی به طور نسبی مطمئن بود یک توافق خوب در راه است. اخیرا به نظر می‌رسد دوستان مذاکره‌کننده بنا دارند حتی باب گفت‌وگو و مناظره با منتقدان را هم ببندند و بی‌توجه به نقدها کار خود را پیش ببرند.  در سوی مقابل، آمریکایی‌ها سرخوشند که هر چه می‌خواسته‌اند از تیم مذاکره‌کننده آقای روحانی گرفته‌اند. کری از خشنودی خود خبر می‌دهد، مونیز می‌گوید مطمئن است آمریکا به یک توافق خوب با ایران خواهد رسید، مدیر سیا از حجم امتیازهایی که ایران داده ابراز تعجب می‌کند و سنای آمریکا هم مطمئن از اینکه امتیازهایی که تیم مذاکره‌کننده ایران داده حتی از برآوردهای سرویس‌های اطلاعاتی غربی بهتر است، طرحی را تصویب می‌کند که نتیجه آن به احتمال بسیار زیاد همان خواهد بود که اوباما می‌خواهد؛ تصویب توافق در کنگره. صرف نظر از جزئیات متنی که نوشته می‌شود، یک سلسله ملاک‌های پیشینی وجود دارد که به ما کمک می‌کند در این باره قضاوت کنیم که آیا این فرآیند اساسا می‌تواند به یک توافق خوب منجر شود یا نه. بنا به تعریف، توافق خوب در اینجا توافقی است که زیرساخت تحریم‌ها را برمی‌چیند و صرفا در ازای اطمینان از صلح‌آمیز بودن ماهیت برنامه هسته‌ای ایران، زیرساخت برنامه هسته‌ای ایران طبق معاهده را حفظ می‌کند. به دلایل زیر، من تصور می‌کنم یک توافق خوب نه‌تنها در راه نیست بلکه اساسا امکان‌پذیر هم نیست.

1- دلیل نخست این است که این مذاکرات بر یک مبنای فنی اشتباه بنا نهاده شده است. 2طرف به جای اینکه درباره شیوه‌های اطمینان یافتن از ماهیت صلح‌آمیز برنامه هسته‌ای ایران بحث کنند، در این باره مذاکره می‌کنند که برنامه فعلی به چه نحو باید محدود شود تا اگر روزی تغییر ماهیت داد، آمریکایی‌ها زمان کافی برای بمباران کردن آن را داشته باشند! مفهوم «کاهش زمان گریز هسته‌ای» که اصلی‌ترین هدف فنی مذاکرات است، هیچ معنایی جز این ندارد و همه پارامترهای فنی توافق هم از دل همین مفهوم من‌درآوردی بیرون کشیده شده است.

2- دومین دلیل این است که این مذاکرات

- همچون مذاکرات سال‌های 82 تا 84- بر اصل سیاسی بی‌سر و تهی به نام اعتمادسازی استوار شده است. تیم ایرانی پذیرفته است مشکل اصلی میان ایران و غرب، بی‌اعتمادی غربی‌ها به ایران است و برای رفع این بی‌اعتمادی، ایران باید برای مدت زمانی بسیار طولانی، استثنا بودن خود از معاهده NPT را پذیرفته و دست به انجام اقدامات اعتمادساز فراتر از همه مقررات بین‌المللی بزند. بدتر از این، مبنای مفهوم اعتمادسازی این است که ایران نه تنها باید نگرانی‌های ساختگی غربی‌ها درباره برنامه هسته‌ای خود را به رسمیت بشناسد بلکه باید این نگرانی‌ها را دقیقا به همان شیوه‌ای رفع کند که آنها می‌خواهند و حتی اجازه مذاکره درباره روش را هم نخواهد داشت. اعتمادسازی به معنای دقیق کلمه یک مفهوم بی‌مبنا (Baseless) است. هیچ مجموعه مقررات هادی بین‌المللی یا حتی رویه‌های تجربه شده جهانی وجود ندارد که حدود و ثغور این مفهوم را روشن و معین کند که اعتماد چیست و چگونه ساخته می‌شود. به تعبیر دقیق‌تر، اعتمادسازی یک مفهوم دلبخواهی است. اعتماد چه زمانی ساخته می‌شود: وقتی غربی‌ها دلشان بخواهد! و اگر دلشان نخواست؟ اعتمادسازی – به معنای تعطیلی همه آنچه غربی‌ها را نگران کرده - ادامه خواهد داشت. همین حالا بخشی از مذاکرات مربوط به این است که تحریم‌ها به طور کامل تنها زمانی لغو خواهد شد (لابد پس از چند 10 سال) که آژانس نسبت به ماهیت صلح‌آمیز برنامه هسته‌ای ایران اعلام اعتماد کند و این خود مشروط به حل کامل PMD، تعیین تکلیف برنامه موشک‌های بالستیک ایران (که آمریکا اساسا آن را به عنوان یک برنامه پرتاب کلاهک هسته‌ای تحلیل می‌کند)...

و همچنین اجرای طولانی‌مدت پروتکل الحاقی شده است. وقتی طرفی مانند آمریکا می‌گوید تنها در صورت تحقق این شروط به ایران اعتماد خواهد کرد، در واقع می‌خواهد بگوید چنین اعتمادی هرگز رخ نخواهد داد و ایران هر تعهدی را که در برنامه جامع اقدام مشترک می‌پذیرد باید الی‌الابد حفظ کند.

3- دلیل دیگری که ما را متقاعد می‌کند یک توافق خوب هسته‌ای در راه نیست، این است که هر دو طرف ایرانی و آمریکایی، این مذاکرات را به عنوان بخشی از یک کمپین انتخاباتی در نظر گرفته‌اند. در واقع، برای هر دو طرف، این مذاکرات بیش از آنکه منطق امنیت ملی داشته باشد، دارای منطق انتخاباتی است. آقای ظریف بیش از یک سال پیش در محل شورای روابط خارجی آمریکا به هاله اسفندیاری گفت اگر این توافق صورت نگیرد امثال او انتخابات مجلس را خواهند باخت. چند ماه بعد، وی پوستری را به چند سینماگر سفارش داد که روی آن نوشته شده بود هیچ توافقی بدتر از توافق نکردن نیست. برای آنها که به این صحنه می‌نگریستند فهم معنای این جمله چندان سخت نبود؛ وقتی تحلیل مذاکره‌کننده ارشد شما این است که اگر توافق نکند انتخابات را خواهد باخت معلوم است که هیچ توافقی برای او بدتر از توافق نکردن نیست. حالا که دیگر رازها همه از پرده برون افتاده است، دولت آقای روحانی یگانه دولت پس از انقلاب اسلامی در ایران است که رسما و صریحا می‌گوید مجلس آینده را می‌خواهد. اکنون هم روند کار به گونه‌ای است که گویی برای دولت اصل توافق بسیار مهم‌تر از چیزی است که درون آن نوشته می‌شود و زمان‌بندی کار هم به گونه‌ای طراحی شده که توافق شب انتخابات امضا یا اجرا شود. وقتی صاحب‌منصبان دولتی می‌گویند توافق هسته‌ای را برای انتخابات مجلس می‌خواهند، آیا منطقی است که انتظار داشته باشیم یک توافق خوب حاصل شود؟ و آیا اساسا در این صورت، کسی که مذاکره می‌کند انگیزه‌ای برای مته به خشخاش گذاشتن و سخت گرفتن خواهد داشت؟

4- دلیل بعدی که به ما می‌گوید یک توافق خوب در راه نیست این است که دولت هیچ مذاکره مجددی درباره 4 موضوع آینده غنی‌سازی، تحریم‌ها، تحقیق و توسعه و بازرسی‌ها، ورای آنچه در لوزان انجام شده را در برنامه ندارد. آینده غنی‌سازی ایران ـ پس از

10 سال- در تفاهم لوزان کاملا مبهم است، تحریم‌ها مطلقا برچیده نخواهد شد، تحقیق و توسعه ایران یک تحقیق و توسعه واقعی نیست و بازرسی‌ها هم حتی از خیالات جاسوسان آمریکایی فراتر رفته است. متنی که براساس این چارچوب نوشته شود آینده امنیت ملی ایران را نقطه به نقطه مین‌گذاری می‌کند، هیچ رونق اقتصادی ایجاد نخواهد کرد، سرمایه‌های علمی و انسانی کشور را در معرض مخاطره قرار می‌دهد و حتی در آینده دور هم فایده‌ای عاید کشور نخواهد کرد.

5- و در نهایت، توافق خوبی در کار نیست، چرا که هیچ نشانه‌ای از اینکه در نیات بشدت خصمانه آمریکا علیه ایران کوچک‌ترین تغییری حاصل شده باشد مشاهده نمی‌شود. من در جای دیگری مفصل استدلال خواهم کرد که از دید آمریکا توافق هسته‌ای سکویی است برای پرش به سمت یک پروژه بسیار پیچیده براندازی در ایران. در این باره یک برنامه از پیش طراحی شده وجود دارد که «مایکل دوران» اخیرا آن را «استراتژی محرمانه مذاکراتی آمریکا درباره ایران» خوانده است. وقتی آمریکایی‌ها با اطمینان می‌گویند 10 سال دیگر ایرانی جدید متولد خواهد شد، یعنی برای بازه زمانی 10 ساله‌ای که برخی در ایران خوش‌خیالانه تصور می‌کنند دوران اعتمادسازی است، نقشه‌ها کشیده‌اند. هدف نهایی آمریکا این است که مبانی تفکر و تصمیم‌سازی و ساختار حاکمیت در ایران به گونه‌ای با هدفگذاری‌های راهبردی غرب هماهنگ و هم جهت شود که گویی نظام جمهوری اسلامی برانداخته شده است. از دید آمریکا توافق هسته‌ای تازه آغاز بازی است نه پایان آن. نقطه پایان این است که ایران بپذیرد آمریکا همچون برنامه هسته‌ای، در تعریف «مقدار مجاز» همه برنامه‌های امنیت ملی ایران مشارکت کند. چگونه یک توافق، توافقی خوب خواهد بود؛ وقتی دشمن شما به شما می‌گوید هم در حوزه منطقه‌ای و هم در حوزه داخلی این توافق را پایه‌ای برای تغییر رژیم در ایران می‌داند؟

***************************************

روزنامه شرق**

طرح سه‌فوریتی اعلام موضع سیاسی بود/حشمت‌الله فلاحت‌

طرح غیرکارشناسی و سه‌فوریتی برخی از نمایندگان مجلس برای توقف مذاکرات هسته‌ای ناشی از عدم شناخت آنان از حوزه سیاست خارجی، مواضع اصولی نظام و کنش صرفا سیاسی عاری از منطق است. حوزه سیاست خارجی از عرصه‌هایی است که نیازمند تخصص است. متأسفانه در سال‌های اخیر افرادی در این حوزه وارد شده‌اند که نه از تخصص کافی بهره‌مند هستند و نه در این حوزه تجربه عملی داشته‌اند. اصولا گفت‌وگو درباره طرحی با موضوع توقف مذاکرات هسته‌ای به صورت عادی هم کمی دور از منطق است، زمانی که این طرح با قید سه‌فوریت مطرح می‌شود، باید انگیزه اصلی طراحان را تبلیغاتی تلقی کرد. انگیزه طراحان فارغ از بار تبلیغاتی آن، ناشی از ناآگاهی نسبت به قوانین است. شاید تنها موردی که می‌توان بر اساس آن طرحی سه‌فوریتی به صحن مجلس برد، موضوعاتی است که به کیان، هستی و نیستی نظام سیاسی مربوط باشد. از ابتدای انقلاب تاکنون سابقه نداشته است که طرحی با قید سه‌فوریت در مجلس شورای اسلامی مطرح شود. از آغاز دور جدید مذاکرات در دولت یازدهم، تلاش نظام بر این بوده و هست تا موضوع مذاکرات به‌عنوان امری عادی برای مردم و نظام تبیین شود. انتقال پرونده مذاکرات هسته‌ای از شورای‌عالی امنیت ملی به وزارت امور خارجه هم به همین دلیل بود. موضوع مهم دیگری که در طرح چنین موضوعی خودنمایی می‌کند، عدم‌شناخت وزن و جایگاه طراحان این طرح از خود در مجلس شورای اسلامی است. تصویب فوریت هر طرحی در صحن مجلس شورای اسلامی، فارغ از میزان منطقی‌بودن طرح، به مقبولیت نمایندگان طراح مرتبط است. نفوذ کلام و میزان مقبولیت نمایندگان در چنین مواقعی بسیار تعیین‌کننده خواهد بود، اما با بررسی نام طراحان این طرح می‌توان دریافت که این افراد در کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس هم در اقلیت قرار دارند و امکان تصویب چنین طرحی از ابتدا محال می‌نمود. پایه استدلالی نمایندگان مذکور هم به حدی ضعیف بود که مجلس شورای اسلامی نمی‌توانست حتی طرح را مورد بررسی قرار دهد. نباید و نمی‌توان برای پاسخ‌دادن به یک یا چند نماینده سنای آمریکا یا هر مقام دیگری، کلیت مذاکرات را تعطیل کرد. به‌هرروی فارغ از بحث سیاسی مطرح در جناح‌های سیاسی کشور، باید از نظر منطقی هم بتوان با استدلال، نمایندگان را مجاب کرد. از طرفی رئیس مجلس شورای اسلامی هم با قاطعیت، مخالفت خود را نسبت به این موضوع اعلام کردند؛ موضعی که به‌موقع و منطقی بود. طراحان یا شناخت کافی از سیاست خارجی و منافع ملی ندارند یا صرفا قصد اعلام موضع سیاسی خود را داشتند. متأسفانه اصلی که نادیده گرفته می‌شود این است که نباید در موضوع سیاست خارجی، موضع سیاسی اتخاذ کرد. در صورت رعایت‌نکردن این اصل، منافع ملی پایمال خواهد شد.

مذاکرات هسته‌ای ایران با کشورهای عضو ١+٥ صرفا در محدوده مسائل سیاسی نیست بلکه موضوعات فنی بسیاری در آن تأثیر‌گذار بوده و خواهد بود. زمانی که منازعات سیاسی داخلی کشورها در امر مذاکرات تأثیر بگذارد، واقعیات فنی تضعیف می‌شود. اکنون و در دور پایانی مذاکرات نمی‌توان به بهانه‌های واهی، مسیری که با دشواری بسیار طی شده را بازگشت. بدون شک اگر در هر نقطه از مذاکرات، مسئولان ارشد تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای احساس می‌کردند ادامه آن بی‌نتیجه است یا کیان نظام را با مشکلاتی مواجه می‌کند، بدون نیاز به طرحی اینچنینی، میز مذاکرات را ترک می‌کردند.  

************************************** 

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات