روزنامه کیهان **
ژنو 10 را کربلای چهار نکنید! / محمد ایمانی
ما آدمها غالباً از خود متشکریم. این احساس رضایت معمولاً خودشگفتی و خودرأیی را نیز با خود به همراه میآورد و به همین میزان گوش انسان را برای شنیدن نصیحتها و هشدارها سنگین میکند. آن وقت انسان از تدبیر برهنه میماند حال آن که خیال میکند جامه درایت و تدبیر بر تن دارد. از خود متشکر بودن، از هیچ انسانی پذیرفته نیست و از مدیرانی که امور مردم برعهده آنهاست، نپذیرفتنیتر. فرقی هم نمیکند آن مدیر هاشمی باشد یا خاتمی، احمدینژاد باشد یا روحانی.
رئیس جمهور محترم پریروز در جمع استانداران و فرمانداران به تحسین و تمجید عملکرد اقتصادی دولت پرداخت و سپس مذاکرات را به اقتصاد گره زد و گفت مذاکرات با تدبیر پیش میرود و جامعه با نشاط است اما عدهای حنظل با خود آوردهاند و نمیخواهند کام مردم شیرین شود. راستگویی دولت و تحمل منتقدان و ثبات اقتصادی و تدبیر امور از دیگر محورهای سخنرانی آقای روحانی بود. رئیس جمهور همچنین گفت «متأسفانه یا خوشبختانه خواب هم نمیبینیم به فال و فالگیر و جنگیر هم از ابتدا معتقد نبودیم چرا که مبنای ما مشورت با صاحبنظران، انجمنهای تخصصی و جمعهای تخصصی است. قرارمان از ابتدا این بوده که با آنها مشورت کنیم». پرسش مهم در این میان این است که آیا جامعه نیز همین قضاوت را دارد؟ منتقدان به کنار، آیا مؤتلفان و حامیان سیاسی دولت نیز بر پیکر دولت، جامه تنآرای تدبیر و عقلانیت را میبینند یا نه و اگر نمیبینند باید با آنها نیز با همان زبان مهربانی که با منتقدان سخن گفته میشود، سخن گفت؟!
این چه احساس خطر مشترکی است که فراتر از منتقدان، رسانهها و سیاستمداران حامی دولت را فرا گرفته و مدام دارند آژیر هشدار میکشند که جامه تدبیر کجاست؟ به این نمونهها که گزیدهای از بسیار است، عنایت کنید. حسین کمالی وزیر کار دولت اصلاحات در مصاحبه با شرق ضمن انتقاد به برخی بیتدبیریهای اقتصادی میگوید «با این مسائل مشخص است که اعتماد مردم به دولت از بین میرود. سخنگوی دولت را باید به چالش کشید تا جوابگو شود. دولت به دنبال استفاده از روشهای ساده است، دنبال دردسر و کارهای سخت و اصلاح ساختار نیست... به نظر من دولت اصلاً ارادهای برای تغییر ندارد. اساس کارشان این است که اگر با 5+1 به نتیجه برسیم، بقیه مسائل به نتیجه میرسد اما چنین نیست». یا احمد خرم وزیر راه دولت اصلاحات در مصاحبه با روزنامه آرمان تصریح میکند «الان هماهنگی اقتصادی ��ازم در دولت وجود ندارد و یکی از مشکلات هماهنگ نمودن ارکان اقتصادی آن است. معدل سنی بالا نقطه ضعف دولت است. باید افراد تازهنفس انتخاب میشدند. مدیر بالای 65 سال حوصله کادرسازی و تصمیمگیری و سرعت عمل ندارد.» و یا عبدالعلیزاده دیگر وزیر دولت اصلاحات که در مصاحبه با پیام نو تصریح کرد «باید قبول کنیم دولت هیچ برنامهای در مسائل اقتصادی ندارد و خود را پشت انتقاد از گذشته پنهان میکند و صرفاً به مذاکرات بسنده کرده است».
اینکه روزنامه دولتی شهروند تصریح میکند «بانک مرکزی به جای اصلاحات اقتصادی فقط ژست آن را میگیرد» یا روزنامه آفتاب یزد از قول احمد پورنجاتی مینویسد «جامعه هیچ ارزیابی مثبتی نسبت به دولت ندارد و احساس میکند که وعده دادن حالتی شبیه صدور چک تاریخدار جدید به جای چک تاریخ گذشته پیدا کرده» و یا اینکه انواع روزنامههای حامی دولت تصریح کنند «دولت گرفتار بلبشو در برنامه است»، «دولت به نام تدبیر، مردم را غافلگیر میکند و به اسم امید، مرتکب بیاحترامی به آنان در تصمیمات اقتصادی نظیر گران کردنهای پر سر و صدا میشود»، دیگر نه هشدار منتقدان بلکه حامیان دولت است. نه منتقدان بلکه وزیر نفت بود که گفت «بند مربوط به وصول درآمدهای نفتی و بیمه نفتکشها در توافق ژنو اجرا نشد» و وزیر اقتصاد دولت خاتمی بود که خاطرنشان کرد «روحانی با وجود خطاهای بزرگ به تذکرات دلسوزان توجهی نمیکند». دبیر کل کارگزاران بود که خاطرنشان کرد «در شرایط تحریم نباید مسئولیت را از دوش خودمان برداریم و تا بگویند چرا فلان کار رانکردید، بگوییم تحریم هستیم!... اینکه تعدادی آدم سالخورده و خسته در دولت بنشینیم و بلند شویم، که نمیشود. این بیتحرکیها آدم را برای دولت نگران میکند. چشم برهم گذاشتیم و نصف مهلت دولت گذشت. وزرا و شخص رئیس جمهور باید فکر کنند که اگر نبودند چه اتفاقی میافتاد، نباید که بیخاصیت بود».
با این طیف حامیان دولت اما دلواپس بیتدبیریها که نگرانیشان رو به گسترش است چه میخواهند بکنند؟ اینها هم دشمن شادمانی مردم هستند و زبانشان زبان تلخ حنظل است؟ اینان چرا جامه تدبیر را بر تن تصمیمات برخی دولتمردان نمیبینند؟ اینها هم به جای تعامل و صلح با جهان، دنبال جنگ و درگیری و تنش هستند؟ به اینان باید کدام برچسب را چسباند و کدام طعنه را زد؟ با نصیحت این طیف که انگار توضیح واضحات است چه باید کرد؟ برای ناظران پیگیر عرصه سیاست عجیب است که هر گاه آرامش بر افکار عمومی حاکم میشود تا بتوانند طراحیها و شیطنتها و خباثتها و بدعهدیهای دشمن را ببینند، یا در مواقعی که توپ در زمین دشمن است، جنجال و غوغای رسانهای از سوی برخی مسئولان ارشد دولتی برپا میشود و 7-8 روزی رسانهها و افکار عمومی را -له یا علیه- مشغول خود میکند. 2 سال از انتخابات گذشته و زنگ انشا تمام شده اما برخی مسئولان گویا که در همان فضا سیر میکنند، اصرار دارند همچنان شعار و وعده بدهند و مدام هم بگویند مردم از شعار خسته شدهاند! از یارانه تا سبد کالا و بنزین، و از بورس تا واردات کالاهای لوکس و طرح مسکن دولت و دو برابر شدن حجم نقدینگی و... کلکسیونی از بیتدبیریهاست و هنوز برخی از مسئولان محترم برآنند که «این منم طاووس علیین شده»!
واقعیت مهم این است که مذاکره با آمریکا و توافقاتی از جنس ژنو و لوزان کام مردم را شیرین نکرد. واقعیت این است که متوقف کردن چرخش چرخ اقتصاد به سانتریفیوژها، باعث نچرخیدن چرخ سانتریفیوژها شد اما نه تنها چرخ اقتصاد را به حرکت درنیاورد بلکه بدتر، متوقف به اخم و لبخند کدخدا کرد. شرطی کردن اقتصاد ملی به خارج از مرزها و متوقف کردن کلید روشن و خاموش آن به مذاکره با آمریکا، خطای فهم بزرگی بود که اتفاق افتاد. «بدون آمریکا نمیتوانیم» و «نمیگذارند کار کنیم»، دو گزارهای است که فقط بار دشمن را سبک میکند و توپ را از زمین او به زمین و دروازه خودی برمیگرداند و سرانجام کفایت دولت محترم را به چالش میکشد. بدتر از همه اینکه تمام این فضاسازیهای غلط در بحبوحه مصاف با دشمن در جبهه دیپلماسی انجام میگیرد و کفه حریف را سنگینتر میکند. در حالی که دشمن بر زورگویی و زیادهطلبی خود افزوده، ملت بزرگ ایران را دو قطبی کردن و گروهی را مخالف مذاکره و گروه دیگر را خسته از شعارها(!) و طرفدار آشتی و صلح با جهان نشان دادن، آیا نزد دشمن جز به این ترجمه میشود که دولت ایران با وجود همه زورگوییها و زیادهخواهیهایی که میکنیم، آماده توافق به هر قیمت است؟! رئیس جمهور محترم تا کی قرار است بر این خطای راهبردی اصرار بورزد که چند کشور مستکبر و زیادهخواه غربی «جامعه جهانی» هستند؟! و چرا باید حیثیت رئیس جمهور و دولت محترم به مذاکرات و رفتار مستکبرانه و بنبست آفرین رژیم آمریکا گره بخورد؟ آیا اگر به هر دلیل مذاکرات نافرجام ماند- که قرائن و شواهد آن فراوان است مگر اینکه دولت از خطوط قرمز عقبنشینی کند- آنگاه باید دولت بازنده ماجرا باشد یا اینکه خدای نکرده به دلیل ناموسی و حیثیتی کردن ماجرا از سوی رئیس جمهور، دولت مجبور به توافق بد و به هر قیمت شود؟!
اخیراً آقای آشنا مشاور رئیس جمهور در فیسبوک و درباره مذاکرات نوشته است «شما را به مظلومیت شهدای کربلای چهار قسم میدهم نگذارید عملیات تیر 94 لو برود. غواصان ما به خط زدهاند و ما نیاز به استتار و اختفا داریم»! شما را به خدا، گفتن اینکه آمریکا کدخداست و 3 تا 6 ماهه با او میبندیم و اقتصاد را متحول میکنیم و خزانه خالی است! و «آمریکا ابرقدرتی است که نمیشود با او مذاکره نکرد و رابطه نداشت» (هاشمی)، یا «مذاکره با آمریکا تابوئی بود که شکست و توافق ژنو و لوزان، فتحالفتوح و پیروزی مشعشع تاریخی بود» و صدها گزاره از این جنس، جایی برای استتار و رازداری کذایی باقی گذاشته است؟ القای به غایت غلط این تلقی که ما بیچاره مذاکره و تشنه معامله با آمریکا و غرب هستیم و مذاکره فینفسه برای ما قیمتی است، یعنی همان که آقای مشاور میگوید؟! این که میشود استتار به شیوه سر زیر برف بردن و پرسش بعدی را پیش میکشد مبنی بر این که چرا آمریکا و غرب باید در این نبرد- یا به قول دوستان معامله!- حقی به ایران بدهند؟ چرا باید تحریمها را بردارند یا چرا نباید مدام دبه کنند و امتیازات بیشتر بخواهند؟! متأسفانه تبلیغات انتخاباتی آمیخته با بیانصافی -پیروزی به هر قیمت- دشمن را دچار این خطای محاسبه کرده که میتواند توافق به هر قیمت را نیز تحمیل کند. اینجا شجاعت و حرّیتی لازم است که با رفتار خویش و با جبران اشتباه 2 سال پیش به دشمن نشان دهد دولت حیثیت خود را به «توافق به هر قیمت» گره نزده و حاضر نیست حیثیت و منافع ملی را خدای ناکرده قربانی اصرار بر گمان خطا نسبت به دشمن مستکبر کند. در غیر این صورت دشمن، دولت ایران را دولتی بدهکار و جبر زده و مستأصل و قائل به «ما نمیتوانیم» خواهد دید که هم غربیها را «اشغالگر عفلقی» میخواند و هم استراتژی خود را صلح و آشتی یکسویه با همین اشغالگر عفلقی قرار داده است!
امروز حق مردم ماست بدانند که در پس 2 سال تعلیق هستهای رو به فزونی، چرا کوچکترین گره تحریمها باز نشد و با وجود قطعی کردن همه تعهدات طرف ایرانی در توافق نهایی، لغو حتی بخشی از تحریمها همچنان در محاق ابهام و تردید است؟! حق مردم ماست که بدانند چرا بعد از 12 سال اعتمادسازی گسترده ایران، همچنان گزارشهای سیاستزده آژانس میگوید «هنوز در موقعیتی نیستیم که عدم انحراف برنامه هستهای ایران و نبود فعالیتهای اعلام نشده را تأیید کنیم»؟! امروز پس از تجربه 12 ساله و ترانزیت اطلاعات سرّی ایران به سرویسهای جاسوسی آمریکا و اسرائیل و انگلیس که به قیمت برخی خرابکاریهای بزرگ و عملیات تروریستی متعدد علیه متخصصان بیبدیل ما تمام شد، هشدار درباره حفظ اسرار نظامی کشور و ممنوعیت بازرسی از مراکز نظامی یا مصاحبه با دانشمندان ما، یک «نصیحت» نیست بلکه الزام واقعیتها و تجربههاست. از این پس مسئولیت هر خرابکاری و تروری متوجه آنهاست که بخواهند با آزمودن آزمودهها، خلاف اصل حفظ اسرار و رازداری عمل کنند. عدم التزام به هشدارهای رهبر معظم انقلاب و کارشناسان و دلسوزان در مذاکرات یا فرو کاستن این مصاف بزرگ ملی به بازیهای سیاسی و انتخاباتی، جفای بزرگی است که میتواند آسیبهایی بزرگتر از کربلای چهار را در ژنو 10 متوجه کشور میکند.
*************************************
روزنامه قدس ***
آیا ارتش «اسد» نیازمند پاکسازی است؟/ محمدحسین جعفریان
در هفتههای اخیر خبرهای ناگواری از نبردهای میدانی در سوریه به رسانهها میرسد. پس از سقوط «ادلب»، همه منتظر ضدحملههای سنگین ارتش سوریه برای باز پس گیری آن بودند.
دولتمردان دمشق نیز چنین وعدهای دادند، اما چند هفته بعد نه تنها چنین نشد، بلکه در ادامه «تدمر» و بدتر از آن «اریحا» نیز سقوط کرد.
«ادلب» دومین مرکز استان است که به تصرف تروریستها درمیآید. با تسخیر مناطق اخیر، آنها تقریباً کل این استان را در اختیار گرفته و در حال رسمیت بخشیدن به عنوان «امارات اسلامی» خویش در سوریه هستند.
هم در سقوط «ادلب» و هم در سقوط «تدمر» و «اریحا» ارتش چندین برابر میزان معمول دست به عقب نشینی زده و به تعبیر برخی ناظران، انبوهی از مناطق جدید را عملاً به تروریستها هدیه کرده است. مسأله دیگر انبوه سلاح و مهمات و ادوات جنگی سنگین و نیمه سنگین است که در این عقب نشینیها دست نخورده بر جای مانده و نصیب تروریستها شده است. این همه، دولتمردان دمشق را نسبت به احتمال برخی خیانتها در بعضی جبههها نگران کرده و البته چنین احتمالی چندان هم بیراه نیست.
موصل در عراق دقیقاً با خیانت سقوط کرد. داعش در ماههای اخیر بیشتر تحرکاتش را محدود به عراق کرده و از سوریه به عنوان عقبه این نبردها سود میبرد. همزمان جبهه النصره که مستقیماً از سوی ترکیه و قطر حمایت میشود، در سوریه تجدید حیات کرده و پس از اتحاد با گروههای تروریستی کوچکتر، جانی تازه گرفته است. دیگر از نبردهای خونین سابق میان آنها خبری نیست. وضعیت جدید میتواند بسیار برای دمشق خطرناک باشد.
خبرهای غیررسمی حاکی از آماده شدن تروریستها برای حملهای همه جانبه به پایتخت سوریه است. در این میان، بیتردید آنها بر روی خرید برخی فرماندهان ارتش و تطمیع چهرههای مؤثر در جبهه دولت، حساب ویژهای باز کردهاند. دمشق روزهای بسیار حساسی را میگذراند. اسد باید در نوع اداره ارتش تجدیدنظر کند و نیز در برخی سیاستهای داخلی همزمان او باید از روسها بخواهد تا نقش مؤثرتری در سوریه داشته باشند، در غیر آن و باتجربه این عقب نشینیهای بیسابقه بعید نیست، دمشق با تهدیدی جدی رو به رو شود. در هر صورت تابستان امسال برای سوریه و کل منطقه تابستانی سرنوشت ساز خواهد بود.
************************************
روزنامه جمهوری اسلامی ****
اتحاد غرب، صهیونیسم و تروریسم تکفیری
بسمالله الرحمن الرحیم
سرکرده گروه تروریستی «النصره» در گفت و گو با شبکه قطری «الجزیره»، ضمن کینهتوزی بر ضد حزبالله لبنان، به غرب اطمینان داد که این گروه با آمریکا و اروپا دشمنی ندارد و هرگز از سوریه به عنوان پایگاه برای ضربه زدن به کشورهای غربی استفاده نخواهد کرد. اظهارات این تروریست جنایتکار بار دیگر بر اتحاد و همسویی منافع غرب با تروریستهای فعال در سوریه و عراق تاکید نموده و این موضوع را آشکار میسازد که غرب و تروریستها برخلاف هیاهوهای موجود، با یکدیگر مشکلی ندارند و هدف مشترک آنها ضربه زدن به جبهه مقاومت ضد صهیونیستی در منطقه است.
گفت و گوی آزادانه «الجولانی»، سرکرده النصره و به عنوان جنایتکاری که عامل کشتار هزاران نفر بوده است با شبکه الجزیره، در عین حال، ماهیت این شبکه تفرفهانگیز و وابسته را آشکار میسازد که در پی تطهیر چهره تروریستهاست و به عنوان پایگاه تبلیغاتی و رسانهای قدرتهای استعمارگر عمل میکند. تاکید رهبر تروریستهای «النصره» بر عدم دشمنی با دولتهای غربی در حالی عنوان میشود که مناسبات پنهان و آشکار این گروهها با رژیم صهیونیستی از چندی قبل در رسانههای خبری مطرح بوده است و به اعتراف رسانههای صهیونیستی، تاکنون در موارد متعدد، رژیم صهیونیستی تروریستهای «النصره» مجروح شده در جنگ با سوریه را تحت مداوا قرار داده است و مقامات صهیونیستی نیز و بارها اذعان کردهاند نگرانی از این گروهها ندارند.
سرکرده «النصره» در نشان دادن کینه خود به جبهه مشترک ضد صهیونیستی، ضمن حمله به حزبالله لبنان، از گروههای لبنانی خواست برای مقابله با حزبالله به النصره بپیوندند.
هر روز که میگذرد، جزئیات تازهای از ابعاد فتنهگری تروریسم تکفیری آشکارتر میشود و عوامل پشت این جریان شوم بهتر شناخته میشوند.
اظهارات خصمانه این تروریست جنایتکار و مزدور علیه جبهه مشترک صهیونیستی، و ابراز دوستی و همسویی با استکبار به سردمداری صهیونیسم بینالملل، تردیدی باقی نمیگذارد که هدف نهایی این توطئه شوم، نابودی محور مقاومت در منطقه است تا در سایه آن، تهدیدی متوجه رژیم صهیونیستی نباشد.
با توجه به این واقعیت، هرگونه انتظار از اینکه قدرتهای غربی بخواهند با تروریسم در منطقه مقابله کنند سادهاندیشی است. عملیات نیروهای ائتلاف به اصطلاح ضد تروریسم به رهبری آمریکا، نه تنها هیچ دستاورد و نتیجهای در تضعیف تروریستها نداشته بلکه این عملیات نمایشی، در اغلب موارد به تقویت تروریستها منجر شده است.
گزارشهای متعددی وجود دارد که هواپیماهای ائتلاف به جای هدف قرار دادن تروریستها به مواضع نیروهای مقابل حمله کردهاند و در توجیه آن، به دستاویز «اشتباه در تشخیص» متوسل شدهاند.
همچنین موارد بسیاری بوده است که کمکهای نظامی ائتلاف به دست تروریستها افتاده و در مناطق تحت اشغال آنها فرود آمده است. در چنین شرایطی، اعتراف خلبانان آمریکایی نیز که عنوان کردهاند با وجود اشراف بر تروریستها در بسیاری موارد، اجازه حمله به آنها را نداشتهاند، ابعاد تازهای از اتحاد نامقدس غرب و تروریستها را آشکار میسازد. این خلبانان در گفتگو با یک شبکه آمریکایی، ضمن ابراز شگفتی از عدم صدور اجازه برای حمله به تروریستها، تاکید کردهاند این شیوه، موجب عصبانیت و خشم آنها شده است. این خلبانان میگویند: بارها تروریستهایی که ما میدانستیم افراد بیگناه زیادی را کشتهاند، در تیررس ما بودهاند ولی به دلایل غیرقابل باوری اجازه حمله به این تروریستها به ما داده نشده و حضور ما با بهانههایی از جمله کسب نظر از فرماندهی عملیات، بینتیجه مانده است.
با توجه به این مسائل اکنون محرز است که خود آمریکا و دولتهای اروپایی همدستش، تروریسم تکفیری را به وجود آوردهاند و ائتلاف ضد تروریستی، یک تشکیلات نمایشی و عوامفریبانه است تا در سایه آن، همکاری غرب با تروریسم کتمان شود.
در میدان عمل نیز این واقعیت کاملاً مشخص و آشکار است. درحالی که مدت 10 ماه از تشکیل ائتلاف آمریکایی میگذرد دنیا هیچ ضربه کارسازی علیه تروریستها را از این ائتلاف شاهد نبوده است و تنها، زمانی تروریستها عقب رانده شدهاند که نیروهای بومی و مردمی وارد صحنه شدند که نمونههای آن، پیروزی بر تروریستها در تکریت عراق، منطقه القلمون سوریه و عملیات اخیر در منطقه الانبار عراق میباشند.
تحولات اخیر و روشن شدن زوایای جدید از فتنه تروریستی جاری در منطقه، بار دیگر بر این ضرورت تاکید میگذارد که کشورهای منطقه میباید جبهه مشترکی را جهت رویارویی با آن تشکیل دهند و منتظر اقدامی از خارج نباشند چرا که قدرتهای خارجی، خود بانی این گروههای تروریستی بوده و هیچ اقدام جدی در این مسیر انجام نخواهند داد. مجامع بینالمللی نیز به دلیل اینکه در سیطره این قدرتها قرار دارند قطعاً کاری نخواهند کرد همانگونه که تاکنون نیز هیچ قدمی برای سرکوب این گروهها برنداشتهاند.
سردمداران این مجامع بیخاصیت و وابسته، بیشرمانه به نظاره اقدامات وحشیانه و قتل عام انسانهای بیگناه توسط تروریستهای تکفیری نشستهاند و هیچ واکنشی، حتی در سطح صدور بیانیه و قطعنامه از آنها دیده نمیشود. با توجه به رفتار این مجامع، تردیدی باقی نمیماند که آنها نیز در توطئه شوم بیثبات کردن وضعیت کشورهای خاورمیانه مشارکت دارند و این، یک هشدار برای کشورها و دولتهای منطقه است که با درک واقعیت اتحاد شوم استکبار غرب و تروریسم تکفیری، برای خنثی کردن این توطئه بینالمللی و صهیونیستی چارهاندیشی کنند تا منطقه بتواند از گردنه حساس کنونی عبور نماید.
***********************************
روزنامه خراسان*****
عزم ملي و اصلاحات ساختاري براي عبور از هسته سخت تورم/حبيب نيکجو
بيست و پنجمين همايش سياست هاي پولي و ارزي در حالي در تهران آغاز به کار کرد که مسير کاهشي تورم، کند شده است. کاهش نرخ تورم از 40 درصد در مهر 92 به کمتر از 16 درصد در انتهاي سال 93 بزرگترين موفقيت اقتصادي دولت است که بارها و بارها آن را از زبان رئيس جمهور، وزير اقتصاد و رئيس کل بانک مرکزي شنيده ايم. با اين حال روند کاهش نرخ تورم کند شده است و اقتصاد به «هسته سخت تورم» برخورد کرده است. منظور از «هسته سخت تورم» جايي است که ديگر سياست هاي پولي متداول نمي تواند، تورم را کاهش دهد و اجراي اصلاحات ساختاري لازم به نظر مي رسد. دراين نوشتار قصد داريم با بررسي دلايل کاهش نرخ تورم در دو سال اخير، نشان دهيم که با ادامه اين روند، امکان تک رقمي شدن تورم وجود ندارد و اقتصاد نيازمند اصلاحات ساختاري و نهادي است.
دلايل کاهش نرخ تورم در دو سال اخير
اقتصاد ايران در دو سال اخير توانسته است کاهش 25 درصدي در نرخ تورم را تجربه کند. اتفاق مبارکي که بر سه ضلع استوار بود: کا��ش انتظارات تورمي، رکود و سياست هاي مناسب بانک مرکزي.
بدون شک مهم ترين دليل کاهش نرخ تورم را مي توان در کاهش شديد انتظارات تورمي دنبال کرد. بعد از انتخابات سال 92، آحاد مردم بر اين باور بودند که وضعيت اقتصادي کشور بهبود خواهد يافت. اين نوع نگاه مردم را مي توان در کاهش قيمت ارز در ماه هاي بعد از انتخابات ديد. گرچه همين آرامش بازار ارز خود نيز نتيجه شکسته شدن انتظارات تورمي مردم بود. يعني چون مردم انتظار داشتند که قيمت ارز کاهش پيدا کند، به سراغ معاملات سفته بازي نرفتند و سبب شد جلوي رشد سريع قيمت ها يا همان تورم گرفته شود.
دومين عاملي که در کاهش نرخ تورم مهم به نظر مي رسد، رکود حاکم در بازارها بود. بالطبع زماني که بازارها راکد باشند، قيمت ها به سمت عدم افزايش حرکت مي کند. سومين عامل نيز به سياست هاي پولي دولت باز مي گردد. اين کاهش رشد پايه پولي، بالطبع اثر خود را گذاشت. ولي چون خوشبختانه با کاهش انتظارات تورمي نيز همراه شد، اين انقباض پولي اثر رکودي چنداني نداشت و شاهد رشد مثبت اقتصادي بعد از دو سال رکود بوديم.
با اين حال ادامه روند گذشته نمي تواند دولت را به هدف خود در زمينه تورم تک رقمي برساند و لازم است دولت اقدامات ديگري را دنبال نمايد. همانگونه که وزير اقتصاد در همايش ديروز اشاره کرد توجه به تجربيات جهاني و استفاده از نظريات اقتصادي در اين زمينه بسيار مهم است. از اين رو براساس تجربيات جهاني مبارزه با تورم هاي بالا و نظريات اقتصادي يکي از راه هاي تک رقمي شدن تورم را ارائه مي کنيم:
راه عبور از هسته سخت تورم
قبل از هر چيز لازم است بگوييم برخلاف آن چيزي که اکثر مردم مي انديشند، نرخ تورم توسط دولت هدفگذاري مي شود. يعني اينگونه نيست که دولت کنار بنشيند و تنها تورم را اندازه گيري کند، بلکه سياست گذار پولي با سياست هاي مناسب به دنبال کنترل نرخ تورم از طريق ابزارهايي است که در دست دارد. بنابراين دولت بايد با هدفگذاري تورم به سمت تورم مورد نظر خود حرکت کند.
بدون شک اولين مرحله اي که اقتصاد بايد براي عبور از تورم هاي بالا بپيمايد، تنفر از تورم بالاست. تا زماني که مجموعه مردم و دولت از تورم بيزار نشده باشند و عزم اجتماعي براي کاهش تورم وجود نداشته باشد، کاهش تورم غير ممکن است. از اين رو عده اي مي گويند درمان ابرتورم ها بسيار آسان تر از تورم هاي بالاست. اين عزم زماني جزم خواهد شد که اکثريت مردم کاهش تورم را الزامي بدانند. چرا که براي کاهش تورم بايد هزينه پرداخت کنيم.
در اين مرحله لازم است سياست گذار پولي نرخ هاي هدف تورم خود را اعلام کند و به صورت جدي به آن عمل کند. اگر مردم باور کنند سياستهاي دولت و بانک مرکزي بهمنظور کاهش تورم جدي است و در عين حال به آنها اعلام شود عزم بر رسيدن به رقمهاي بسيار پايينتري براي نرخ تورم است، آن گاه آن ها نيز ديگر انتظار تورمهاي بالا را نخواهند داشت. اين موضوع سبب ميشود مردم در فرآيند عقد قراردادهايي که بين خود دارند، اعم از قراردادهاي استخدامي، تسهيلات، سپردهگذاري و غيره ، اين موضوع را لحاظ کنند. مثلا در اين شرايط تعديل دستمزدها، بالاي 20درصد صورت نخواهد گرفت. در مورد نرخهاي سود بانکي نيز قطعا بازنگري صورت خواهد گرفت. براي مثال در حال حاضر با تورم 14درصد ديگر نرخ سود 20درصد نخواهيم داشت و ديگر بانکها سود بالايي از مشتريان طلب نخواهند کرد و خودشان اقدام به پايين آوردن نرخ سود سپردهها خواهند کرد؛ چراکه از پايين آمدن تورم آگاهي دارند. اين مسير سبب مي شود که تورم انتظاري مردم کاهش پيدا کند و در نتيجه به تورم تک رقمي دست پيدا کنيم. اين دقيقا مشابه اتفاقي است که در ترکيه رخ داد. سياستگذاران ترکيه از وجود تورم بالاي 100 درصد رنجيده خاطر بودند و عزم خود را براي ريشه کن کردن آن جزم کردند. عزمي که با وجود سياست گذاري مقتدر همچون کمال درويش جدي تر به نظر مي رسيد. ترکيه با استفاده از وجود عزم ملي براي مقابله با تورم و سياست هاي تغيير تورم انتظاري مردم توانست تورم بالاي 100 درصد در سال 2002 را به کمتر از 6 درصد در سال 2005 برساند.
بدون شک در اين مسير موانع بسياري وجود دارد. موانعي مانند تسهيلات تکليفي دولت، چانه زني هاي بودجه اي نمايندگان و ... که نياز به منابع مالي را براي دولت افزايش مي دهد و سبب تشديد نقدينگي مي شود. تشديد نقدينگي که خود زمينه ساز تشديد تورم است. لذا براي کنترل اين موارد به اصلاحات ساختاري در زمينه شيوه تنظيم و تصويب بودجه و ساختار مالي دولت نيازمنديم
************************************
روزنامه ایران******
آزمون سخت نخبگان/ دکتر سیدعلی میرباقری
فضای سیاسی ایران از ابتدای سال جاری رنگ و بوی انتخاباتی به خود گرفته است. همه گروهها و شخصیتهای سیاسی در رفتار و گفتار خویش گوشه نگاهی به انتخابات مجلس دهم دارند. بر این نکته مسئولان ارشد نظام نیز صحه نهادهاند تا آنجا که گفته شده سال 94 فصل انتخابات و سال سرنوشتساز ایرانیها است. اغراق نیست اگر بگوییم کشمکشهای سیاسی روزهای اخیر با وجود آنکه رنگ اقتصادی یا هستهای دارند اما ماهیتاً نوعی رقابتجویی انتخاباتی هستند. سؤالی که در اغلب نشستهای سیاسی دانشگاهها مطرح میشود، این است که نیروهای تحولخواه و اعتدالگرا در این شرایط که فشارها و هجمههای جناح مقابل بر دولت تشدید میشود چه رفتاری باید پیش بگیرند و اساساً جامعه بزرگ دانشجویی، استادان و معلمانی که دو سال پیش در باب روی کارآمدن تفکر اعتدال اجماع کردند، اکنون چه مسیری را باید طی کنند؟ تجربه حوادث دورانهای سیاسی گذشته میگوید که جناح مخالف بیش از هر چیز برای بیاعتبار ساختن شعارها و اندیشههای اعتدالی دولت تلاش خواهد کرد. بر همین اساس همه برنامهریزی آنها بر حاشیهسازی و مسألهآفرینی برای جبهه حامیان دولت استوار است. این جریان در خلال انتخابات 24 خرداد به روشنی اقبال گسترده مردم به تفکر اعتدال را لمس کرد و میداند که این اندیشه در شرایط امروز ایران بدیل و آلترناتیوی ندارد. با این پیشفرض تردید نباید داشت که رسالت اصلی سلسله حامیان تفکر اعتدال این است که در این مرحله همچنان برای حفظ اعتبار گفتمان اعتدال به عنوان «راه اصلاح و توسعه آینده» تلاش کنند. گفتمان اعتدال آن گونه که روحانی به عنوان سخنگو و نماد آن توصیف میکند، دارای پارامترها و اصولی است که هر یک از اصول یکی از مطالبات و خواستههای مردم را دربر میگیرد.
بنابراین باید مراقب بود که این ارزشهای نهفته در گفتمان اعتدال که به صبر و رنج بسیار و بعد از هشت سال سخت به دست آمده است، در تندباد کشاکش جناحی و جنجالآفرینی نیروهای افراطی آسیب نبیند. با آنکه خود رئیس جمهوری در هر محفل و مجلسی تلاش میکند ارزشهای گمشده گفتمان جامعه را بازگو کند اما پیداست که نهادینه ساختن فکر اعتدال در لایههای افراطزده سیاست، فرهنگ و اقتصاد رسالتی است که از عهده نخبگان بویژه قشر پیشقراول دانشجویی و دانشگاهی برمیآید. این واقعیت را در نشست دیروز وزارت کشور، معاون اول روحانی گوشزد کرد؛ اسحاق جهانگیری از ضرورت حضور نخبگان و مراجع مؤثر در شکلگیری جریان اعتدال سخن گفت. سخن این مقام ارشد کابینه حاوی نکاتی هشداردهنده از تدارکها و طراحیهای جریان افراط بود که در سکوت و اهمال نیروهای اعتدالگرا برای متوقف کردن آهنگ تحول سیاسی جامعه و بازگرداندن اوضاع به دوران تاریک گذشته خویش برداشتهاند. بنابراین همه نیروهایی که دل در گرو توسعه و اصلاح وضع داخلی و سیاست خارجی ایران دارند، اکنون با آزمونی سخت برای به ثمر رساندن خواست مردم در انتخابات خرداد 92 روبهرو هستند. حتی نظرسنجیهایی که توسط جریان مخالف دولت صورت گرفته، نشان از این دارد که اکثریت شهروندان امیدهای خود به فردای بهتر را ذیل گفتمان اعتدال میجویند طبق این نظرسنجی، جریان اعتدال در میان نحلههای سیاسی و فکری دیگر هنوز بالاترین محبوبیت را در جامعه ایران دارد. فهم چرایی این مسأله چندان دشوار نیست. اعتدال در نظر افکار عمومی ایران نقطه مقابل همه سیاستها و رفتارهای افراطی است، آنها طی هشت سال در عرصههای مختلف زندگی سیاسی واجتماعی طعم تلخ آن را چشیدند. اعتدالی که ایرانیها در برگ رأی خود نوشتند آمال و مقاصد روشن دارد که حامیان و حاملان این اندیشه باید برای تحقق آنها گام بردارند و دولت را در برداشتن موانع سخت و پرشماری که در مسیر این آرمانها بروز و ظهور کرده یاری کنند.
جریان اعتدال در عرصه سیاست و مدیریت مدعی حاکمیت تدبیر و عقلانیت در تصمیمگیریها میاندیشد در وادی فرهنگ به فراهم کردن فضای امن و آزاد برای صاحبان اندیشه و هنر باور دارد و در عرصه اجتماعی و اقتصادی به حفظ حریم و حقوق فردی و صنفی افراد معتقد است. بنابراین در این میدان رقابت لازم است تصویر دنیایی که اصحاب اندیشه اعتدال ترسیم کردهاند به اذهان عمومی انعکاس یابد تا روشن شود تفاوت میان دو جریان اعتدالگرا و مطلقگرا، نه در ادبیات سیاسی بلکه در سبک زیست سیاسی و نوع نگاه به مردم و جامعه و جهان هست؛ میان دو الگویی که یکی از تعامل و تفاهم با جهان و حق دانستن مردم دفاع میکند و دیگری در پی ستیز و تقابل با جهان و انحصار اطلاعات و آگاهی است.
************************************
روزنامه جام جم *******
توطئه صهیونیستی دولت اسلامی/ دکتر سیدرسول موسوی
شورای امنیت سازمان ملل همه ماهه گزارشهایی از وضعیت سیاسی – امنیتی مناطق بحرانی جهان منتشر میکند. این گزارشها حاصل بررسیهای خاص تیمهای متخصص سازمان ملل در این مناطق است که تحت نظر نمایندگان ویژه دبیرکل در امور آن مناطق یا کشور خاص فعالیت میکنند. این گزارشها را باید جدی گرفت و نباید آنها را مشابه گزارشهای خبری تصور کرد زیرا این گزارشها مبنای تصمیمگیری و عمل سازمان ملل و ارگان اجرایی آن یعنی شورای امنیت قرار میگیرد.
در گزارش ماه اخیر (می- اردیبهشت) در خصوص عراق مو��رد مختلفی مطرح شده است که مطالعه آن برای دستاندرکاران امور عراق و خاورمیانه ضروری به نظر میرسد . این گزارش در میان مطالب بسیار متعدد مربوط به تحولات اخیر عراق مینویسد ... گزارش اخیر تیم ناظر بر کمیته تحریمهای القاعده 1989/1267 نشان میدهد که 25000 جنگجوی خارجی از 100 کشور خارجی به عضویت القاعده و داعش درآمدهاند که اکثریت آنان در عراق و سوریه هستند. این گزارش بیانکننده این نکته است که در صورت وقوع یک شکست پیشبینی نشده برای داعش در عراق و سوریه خطر پخش شدن این عده در جهان در بازکشت به خانه یا جذب در شبکههای دیگر وجود دارد.
برای ما سخت است که داعش را به نامی که داعش بر خود نهاده یعنی دولت اسلامی بنامیم زیرا که از اساس نه دولت بودن آن را قبول داریم و نه اسلامی بودن آن را ولی اگر به این پدیده از نگاهی کارشناختی نظر افکنیم و با پدیده مشابه دیگر در خاور میانه یعنی دولت یهودی مقایسه کنیم شاید آن موقع لازم باشد برای شناخت بیشتر داعش آن را حداقل در محافل مطالعاتی و سیاست سازی با نام خود نهادهاش یاد کنیم.
دولت یهودی واژگانی است که رژیم صهیونیستی در سالهای اخیر و به دنبال مذاکرات به اصطلاح صلح با فلسطینیها بر خود نهاده و اصرار دارد که فلسطینیها و دیگر کشورها قبول کنند که اسرائیل یک دولت یهودی صرف است و همه میدانند که پذیرش این ادعای رژیم صهیونیستی سرآغاز آوارگی جدید فلسطینیهاست زیرا که در دولت یهودی جایی برای غیریهودیان وجود ندارد و اگر یک نکته را هم به یاد آوریم که رژیم صهیونیستی تنها موجودیتی است که بدون شناخته شدن مرزهایش به عنوان یک کشور به عضویت سازمان ملل در آمده است آن وقت شباهت بیشتری بین توطئه شکلگیری دولت یهودی و دولت اسلامی خواهیم یافت.
گاهی اوقات به قدری توطئهها وحشتناک هستند که آدمی آرزو میکند آن توطئه دروغ باشد و ذهن انسان ناخودآگاه در جستجوی تحلیلهایی بر میآید که واقعیت را به گونهای دیگر برای آدم ترسیم کند و توطئه صهیونیستی تشکیل دولت اسلامی هم از این نوع است که آرزو میکنیم واقعیت نداشته باشد ولی اگر به تاریخ شکلگیری اسرائیل توسط گروههای تروریستی ایرگون، هاگانا و اشترن مراجعه کنیم مشابهت زیادی بین عملکردهای آنان و گروههای تروریستی داعش و جبهه النصره و دیگران خواهیم یافت.
گروههای تروریستی ایرگون، هاگانا و اشترن از صهیونیستهای افراطی کشورهای مختلف دنیا و عمدتا اروپایی تشکیل میشدند که با کمک انگلیسیها وارد فلسطین شدندو با جنایات خود فلسطینیها را آواره کرده و این سرزمین را به اشغال خود در آوردند شبیه اتفاقی که در حال حاضر در عراق و سوریه در حال وقوع است. تروریستها از کشورهای مختلف و بیشتر از اروپا و آمریکا به عراق و سوریه وارد میشوند تا در مرزهایی تعریف نشده دولت به اصطلاح اسلامی را بوجود آورند و همانگونه که اروپاییها با تشکیل دولت یهودی از مزاحمتهای تندروهای یهودی راحت شدند با تشکیل دولت اسلامی از مزاحمتهای مسلمانان در کشورهای خود فراغت یافته و کشورهای اسلامی را درگیر منازعات بیپایان میکنند. دولت یهودی دهها سال جنایت کرد و این بار به نام دولت اسلامی جنایتها ادامه مییابد.
همه میدانند که بنیانگذارن رژیم صهیونیستی رهبران گروههای تروریستی بودند که به دروغ تحت تعقیب سازمانهای امنیتی انگلیس و دیگر کشورهای اروپایی بودند ولی بعد از مدتی همین رهبران گروههای تروریستی با عناوینی چون رئیسجمهور و نخستوزیر و وزیر خارجه اسرائیل به طور رسمی توسط آمریکا و انگلیس دیگر کشورهای اروپایی مورد استقبال قرار گرفتند.
امروز مقامات مختلف آمریکایی بصراحت اعلام میکنند که القاعده و داعش را خودشان بوجود آوردهاند هرچند که فعلا این اعلام مکارانه در قالب انتقاد از خود مطرح میشود ولی حقیقتی بیان میشود تا در آینده زمینهساز رخداد دیگری باشد.
************************************
روزنامه وطن امروز***
فرمول تعیین تکلیف اصلاحطلبان/محمدرضا کردلو
6 سال پیش همین روزها در میان مناظرههای نفسگیر کوچه و خیابانی، کمتر کسی شاید به شنبه بعد از انتخابات فکر میکرد، شنبهای که انگار همه چیز شروع شده بود، به جای آنکه تمام شود. اگرچه قبول نکردن حساب «دودوتا چهارتا» کار سختی بود اما اصلاحطلبان این کار سخت را ادامه دادند. تا آخر هم ادامه دادند. تا جایی که حتی بعضی از خودشان گفتند: «خیلی تندروی کردیم».
4سال گذشت، به اندازه تک تک روزها و ساعتهای بعد از 22 خرداد 88، دموکراسی حوصله کرد تا از زبان جدیترین معترض انتخابات 22 خرداد 88 -که روزی در منبر نماز جمعه به اغتشاشگران گفته بود: «من که از شما بهتر حرف میزنم»- بشنویم که «انتخابات ایران دموکراتترین انتخابات دنیاست». اگرچه صاحب سخن این بار هم چون خودش پای برنده ماجرا بود، صندوق شفاف انتخابات را تایید کرد اما باز ارزش داشت. اینکه به دموکراسی وفادار باشی و بدیهیترین «دودوتا، چهارتا»ی دنیا را زیر سوال نبری، ارزش دارد. این ارزش را کسانی میفهمند که زیرپا گذاشتن قانون درسال 88 و نتایج افزایش تحریمهای بینالمللی متعاقب آن را دیدند.
«خاتمی بیعرضه بود». این گزاره را فائزه هاشمی رفسنجانی در یکی از روزهای خرداد88 در خیابان آزادی فریاد میکرد. آخر چرا؛ «چون نتوانسته بود در 84 انتخاباتی برگزار کند که پدر من رئیسجمهور شود». پس صندوق شفاف رای چه میشود؟ پس انتخابات برای چیست؟ پس مردم چه حقی دارند؟ اینها مهم نیست. مهم این است که «اگر فلانی رای نیاورد مردم بریزند تو خیابونا».
دموکراسی اگر تخم دوزرده هم بکند مقابل این استدلالها کم میآورد. اگر کاندیدایی ساعت 22 روز انتخابات و قبل از شمردن آرا پشت تریبون میرود و میگوید: «برنده قطعی، برنده قطعی با درصد آرای بسیار زیاد اینجانب هستم»، دموکراسی گناهکار است؟ یا اگر چند روز بعد همسرش میگوید: «ترکها همشهریشان و لرها دامادشان را نمیگذارند که به دیگری رای بدهند»، دموکراسی باید جواب بدهد؟
بیچاره دموکراسی که بعد از تعیین تکلیف در 22 خرداد به او میگویند یکبار دیگر باید امتحان بدهی. همان حرفی که رئیس دولت اصلاحات زد: «رفراندوم کنیم».
حالا 6 سال گذشته است، از هزینههای زیاد، کم نوشتهایم و نوشتهاند اما باز بگذاریم برای مجالی دیگر. از آن همه خسارت اما یک حرف هست که باید زده شود. اینکه مجمع عقلای(!) اصلاحطلب هرجا بعد از آن و البته با تاخیر نشستند و برخاستند، گفتند: «سوءتفاهم شده است، بیخیال شویم و فراموش کنیم».
یکی دیگر از اصلاحطلبها اما این روزها حرفهایی میزند که نگارنده به حسب انصاف، آنها را مورد مداقه قرار داده است. حرفهایی که انگار «فرمول تعیین تکلیف اصلاحطلبهاست». عباس عبدی، روزنامهنگار سابق و فعال اصلاحطلب که این روزها گویا مجال بیشتری برای گفتوگو پیدا کرده است در چند روز اخیر در 2 مصاحبه با «شرق» و «اعتماد» به صراحت گفته است: «در 88 نباید اصلاحطلبها امیدوار به پیروزی میشدند چون رای قطعا با احمدینژاد بود».
اما چرا همه چیز فردای انتخابات تمام نشد. عبدی در گفتوگو با شرق میگوید: «معیار تشخیص انتخابات از غیر انتخابات این است که شما 4 سال مبارزه میکنید با استرسها و تنشها، انتخابات به شما نشان میدهد آیا قبول شدید یا نه. بعد از آن دیگر کار تمام شده و بازی تمام میشود اما 22 خرداد عکس این قضیه اتفاق افتاد. گویی مبارزه اصلی از 23 خرداد شروع میشود. این انتخابات نیست و نباید نام آن را انتخابات گذاشت. حتی اگر اسم آن انتخابات باشد رسم آن انتخابات نبود. هیچ نیروی اصلاحطلبی نباید در چنین فرآیندی شرکت کند یا حداقل چنین فرآیندی را شکل دهد.»
عبدی به چالش کشیدن بدیهیترین «دودوتا چهارتا»ی دنیا توسط اصلاحطلبان را که اتفاقا در همه دموکراسیها معمول است نقد میکند. عبدی سالها قبل خروج از حاکمیت را تئوریزه کرده بود اما میگوید رفتار اصلاحطلبان در سال 88 باعث چیزی بدتر از «اخراج از حاکمیت» شد.
اسفندماه آتی انتخابات مجلس برگزار خواهد شد. این روزها خط و نشانهای انتخاباتی دولتیها از اظهارات جهانگیری تا ابلاغیه نوبخت، برخی نگرانیها از ورود دولت و هزینهکرد اموال دولتی در انتخابات را به وجود آورده است. در میانه این کارزار که روحانی توصیه میکند «در انتخابات از صندوقهای شفاف استفاده شود»، اصلاحطلبان هنوز دوست دارند از فتنه88 تعبیر یک سوءتفاهم داشته باشند تا چیز دیگری. آنها حتی به واژهها حساسیت نشان میدهند اما هیچ کدامشان نمیگویند اگر نتیجه انتخابات بر وفق مرادشان نشد، باز هم خواهند گفت مردم به خیابانها بریزند؟ پیشنهادات عباس عبدی درباره قبول «صندوق رای» و قبول شکست و قبول انتخابات برای کسانی که میخواهند در انتخابات آتی از سوی اصلاحطلبان فعالیت کنند نه به واسطه اینکه یک پیشنهاد برای اصلاحطلبان باشد، بلکه از این جهت که این جماعت حتی به همین یک مورد و عذرخواهی از کرده خود در سال88 عمل کنند، قابل مداقه است.
چه کسی تضمین میدهد کسانی که بدیهیترین «دودوتا، چهارتا»ی دنیا را زیر سوال بردند، دوباره چنین نکنند؟ شاید برخی بگویند این گروه ضمانت میدهند که تسلیم نتیجه انتخابات باشند و به رای اکثریت احترام بگذارند اما پس جرم قبلی چه میشود؟ آن همه اتهام به نظام چه میشود؟ و آن همه خسارت؟
باورش سخت است اما خیلیها خیلی راحت بلدند به خاطر کسب قدرت، به صندوق شفاف انتخابات پشت کنند. کار سختی است قبول نکردن بدیهیترین «دودوتا، چهارتا»ی دنیا اما گروهی از اصلاحطلبها از این کارهای سخت زیاد کردهاند!
***********************************
روزنامه شرق***
غرور ملی از تلاش سربازان گمنام امام زمان(عج) /حسن بیادی
امنیت ملی ایران، این روزها بیش از هر زمانی با امنیت منطقه گره خورده است. طرفهای خارجی مذاکرهکننده با ایران در گروه ١+٥ نیز به خوبی این نکته را دریافته و برای استفاده از تأثیر امنیتی ایران بر محیط پیرامونی خود، نیازمند توافق با ایران هستند. البته از طرف ایران، ویژگیهای توافق خوب توسط مقاممعظمرهبری و ریاستجمهور به روشنی تبیین شده است. بههرحال ایران بدون سوءنیت نسبت به امنیت همسایگان و منطقه حساس خاورمیانه و شمال آفریقا، به همگرایی میاندیشد و برخلاف روش خرابکارانه و مزورانه برخی کشورهای منطقه و ترکیه، تقویت تروریسم تکفیری را علاوه بر آسیب به وجهه اسلام، امری ضدامنیتی برای همه مردم جهان میداند. برخی کشورهای عربی با وجود برخورداری از دلارهای بادآورده و ثروت افسانهای نفتی، از منظر امنیتی به شدت وضعیت شکنندهای دارند، اما ایران در چنان موقعیتی قرار دارد که حتی مسائل امنیتی همسایگانی چون عراق، افغانستان، سوریه و لبنان را حلوفصل میکند. سخنان مهم روز شنبه وزیر اطلاعات درباره تحرکات تکفیریهای داعش و اقمار آنها، نقش بیبدیل توانمندی سربازان گمنام امام زمان (عج) در وزارت اطلاعات را بیش از پیش برجسته میکند. این روزها که همه منطقه و جهان در آتش تروریسم میسوزد، ایران امن به عنوان یک لنگرگاه منطقهای، خود را جلوهگر ساخته است. علاوه بر پختگی و تبحر نیروهای امنیتی کشورمان در حوزههای اطلاعات خارجی، ضدجاسوسی و ضدتروریسم که مورد توجه و تحسین سازمانهای اطلاعاتی غربی قرار دارد، شرایط فعلی ایران مدیون یکپارچگی ملی ایرانیان است. اگرچه انتقادات و نارضایتیهایی از برخی سوءمدیریتها بهویژه در حوزه اقتصادی در سالهای اخیر وجود داشته است؛ اما ایرانیان در صیانت از تمامیت ارضی خود همسو با فرزندانشان در دستگاههای امنیتی کشور حرکت میکنند. ایرانیان با آگاهی میدانند پدیده تکفیریها، ترفندی سیاسی و روانی است...
در عین حال تلاشی که دکتر سیدمحمود علوی، معاونان و مجموعه همکاران ایشان از زمان حضور در دولت یازدهم و تصدی وزارت اطلاعات انجام دادهاند نیز در قوامبخشی به شرایط امنیتی کشور بسیار مؤثر بود. «پاکدستی» و سواد فقهی و دانش روز ایشان در کنار خلقوخو و روحیه تعاملگرا با سایر نهادهای امنیتی و انتظامی کشور، نگاه مثبت عموم به دستگاه امنیتی کشور را تقویت کرده است. گرایش فرهنگی، اجتماعی و تربیتی در وزیر اطلاعات و استقبال از مشارکت همه سلایق سیاسی، بر دیدگاه امنیتی ایشان غالب است. روشن است که سربلندی فرزندان گمنام امام زمان (عج) در اجرای مأموریتهای وزارت اطلاعات، مایه غرور ملی ایرانیان با هر سلیقه و طرز فکری است.
*******************
روزنامه رسالت **
موزه مقاومت هسته اي/ سيد عبدالله متوليان
23 سال از تلاش دانشمندان هسته اي کشور عزيزمان مي گذرد و اينک چند سالي است که تبلور اراده هاي پولادين مردم ايران در سايت اراک به بار نشسته و ايران را در عداد 7 قدرت هسته اي جهان قرار داده است. سايت هسته اي اراک به مثابه نمايشگاهي دائمي از هنر غيورمردان کشوري است که در برابر چپاولگران و صاحبان زر و زور و تزوير ايستاده و به رغم همه تهديدها ، تحريم ها و نامردمي ها، بالاخره با توکل به ذات باريتعالي و تکيه بر اراده ملي و تحت زعامت رهبر عاليقدر و معززمان، حضرت آيت الله العظمي امام خامنه اي، توانستند شعار جاودانه « ما مي توانيم» را در جهان فرياد کرده و زرسالاران ليبرال سرمايه داري غربي را به زانو درآورند.
اما هم اينک دغلبازان عهدشکن و روباه صفت آمريکايي، ساز فريب ديگري کوک کرده و توطئه اي جديد را براي به زانو درآوردن ايران تدارک ديده اند.
بر اساس تفاهمنامه لوزان، آمريکايي ها پيشنهاد داده اند که قلب رآکتور آب سنگين اراک منهدم و يک سايت جديد طبق آخرين فناوريهاي روز دنيا براي ايران ساخته شود!
صرف نظر از آثار منفي و غير قابل جبران قبول پيشنهاد مذکور ( بازگشت پذيري چند ساله براي ايران، از دست دادن نقطه اتکاي ايران در مذاکرات آينده و...) بايد گفت قبول اين پيشنهاد موذيانه، به منزله تخريب آثار حماسه استقلال هسته اي ايران به دست خود و محروم کردن نسل هاي بعدي کشورمان از مشاهده اسناد ملي حماسه بزرگ نبرد استقلال هسته اي تلقي مي گردد. کدام کشور و ملت است که افتخارات ملي، علمي، تاريخي، حماسي و... خود در نبرد با مستکبران را با دستان خويش نابود کرده و زير چرخ اراده دشمن دفن کند؟
کدام ملت است که بزرگترين سند افتخار و آثار بزرگترين حماسه استقلال طلبي در حوزه انرژي هسته اي خود را که به بهاي مقاومت ملي، پذيرش آثار تحريم ها و... بدست آمده، در مسلخ و قربانگاه عمليات رواني دشمن به تاراج مستکبرين دهد؟
کدام ملت است که خونبهاي شهيدان صحنه نبرد هسته اي خود را به بهانه (توهم) تعليق تحريم ها نابود کند؟
کدام کشور است که ثمره و ميوه شيرين درخت 23 سال نبرد حق طلبانه و نابرابر با دشمنان استقلال و عزت کشور را در معامله نسيه با روبه صفتان دروغگو بر باد دهد؟
کيست که به خاطر چرب و شيرين دست نيافتني و پوچ وعده لغو تحريم ها، سند عزت ملي و نبرد نابرابر تلاش براي احقاق حقوق هسته اي اش را به دست خود پاره کند؟
کدام کشور است که نقد امروز را به وعده نسيه (به احتمال قوي دروغ ) فرداي دور بدعهدان و دروغگويان عالم، بدست خود نابود و فرصت و قوت ملي را به آسيب و تهديد ملي تبديل کند؟
چه انتظار واهي، مضحک و خنده داري است آنچه را که کشورهاي جهان ، به عنوان نمادها و نشانه هاي تمدن و فرهنگ سرزمين خود ، بشدت حفاظت کرده و براي پاسداري و پاسباني از آن ها ، سازمان و نهاد و وزارتخانه ايجاد مي کنند و با تهديدکنندگان تخريب آن ها، با اشد مجازات برخورد مي کنند، ما در قبال وعده هاي دور و به اصطلاح سرخرمن به دست خود نابود کنيم؟
مگر نه اين است کشورهايي که نه قدمت تاريخي دارند و نه حماسه افتخارآميز، بر ويرانه هاي مجعول خود، تاريخ تمدن ساخته و به دنبال ايجاد سابقه حماسي براي نسل هاي آينده خود هستند. پس به کدامين دليل، روبه صفتان بدعهد و پيمان شکن غربي از تيم هسته اي کشورمان انتظار دارند ، سخاوتمندانه چوب حراج به يکي از بزرگترين حماسه هاي تاريخ مقاومت و پايداري و عظيم ترين دستاورد علمي کشور بزند؟
چگونه است که تقريبا تمامي کشورهاي جهان، آثار تلاش تاريخي کشورشان در حوزه هاي مختلف را در موزه هاي تخصصي نظير موزه ها ي پول، تمبر ، فرش ، عبرت ، سلاح و مهمات، نفت، خودرو، شکار و... تجميع و در منظر ديد نسلهاي آينده قرار داده و به آن افتخار مي کنند ولي کينه توزانه از ما انتظار دارند ، يکي از
بزرگ ترين موزه هاي تاريخ سرزمين خود را تخريب کنيم؟
مگر نه اين است که وقتي هيئتي بلند پايه به کشوري سفر مي کند فورا هيئت را بر مزار سربازان گمنام آن سرزمين مي برند تا به اين طريق تاريخ حماسه پايداري و مقاومت خود را به رخ هيئت بازديد کننده بکشند، پس چرا ما بايد کتاب زرين افتخارات هسته اي کشورمان را به وعده نسيه دشمن به دست خويش بسوزانيم؟
چگونه است که تمام ملت ها و دولت ها در سراسر گيتي، آثار مقاومت و دفاع از سرزمين خود را در موزه هاي دفاع (مقدس) براي نسل هاي آينده به تصوير مي کشند و بر رشادت و پايمردي مردان سرزمين خود داستان سرايي کرده و از افتخارات دفاعي خود تاريخ مي سازند، اما ما با اجازه تخريب موزه مقاومت هسته اي خود نسل هاي بعد را از رويت رشادت و پايمرديهاي دانشمندان هسته اي خود محروم مي کنيم؟
صرف نظر از اتفاقاتي که در کارزار مذاکرات هسته اي در شرف تکوين است، مردم قهرمان سرزمين دليرمردان و
حماسه ساز را به فراخوان ملي (کمپين) ايجاد «موزه مقاومت هسته اي اراک» دعوت مي کنيم.بايد سايت اراک را به «موزه عزت و اقتدار هسته اي ايران تبديل کنيم.» اصحاب رسانه و جرايد و مطبوعات و شبکه هاي اجتماعي و مجازي را به اين فراخوان ملي دعوت مي کنيم و دست تمامي نهادهاي مردمي خصوصي و دولتي و نيمه دولتي را به گرمي مي فشاريم.
از تيم مذاکره کننده ي هسته اي کشورمان به عنوان فرزندان انقلابي در سنگر نبرد ديپلماسي تقاضا داريم، هرگز تن به اين فريب ذلت بار غربي ها نداده و با ارائه اين پيشنهاد مهم به طرف هاي مذاکره کننده غربي ، راه مکر و حيله گري آنان را مسدود نمايند و بدانند که ملت قهرمان ايران که براي وصول به هدف بزرگ ايران هسته اي شهداي بزرگي را تقديم راه حق نموده اند، تمام قد در دفاع از آنان وارد ميدان شده و هرگز ياران خود در نبرد ديپلماتيک را تنها نخواهند گذاشت .
چنانچه طرف غربي خيلي دلش براي ما مي سوزد، زمين ديگري در اختيار آنان قرار گيرد تا با فراق بال و بر اساس آخرين مدلها و فناوري هاي روز موجود در جهان سايت جديد آب سنگين را براي ايران ايجاد نمايند.
بديهي است ، چنانچه سايت مورد ادعاي غربي ها طبق تعهد و در زمان بندي معين ساخته شد، سايت فعلي اراک فقط به عنوان «موزه مقاومت هسته اي» مورد استفاده قرار خواهد گرفت. ايجاد «موزه مقاومت هسته اي اراک» علاوه بر محاسن پيش گفته و ايجاد امکان پاسداري از بزرگترين سند بالندگي و غرور ملي مردم ايران، به عنوان وسيله اي براي راستي آزمايي طرف غربي بويژه آمريکاي دغل باز در اختيار دولت خواهد بود تا در صورتي که طرف غربي طبق عادت معمول بدعهدي کرده و از انجام تعهدات و وظايف خود خود سرباز بزند، بلافاصله « موزه مقاومت هسته اي اراک « به وضع سابق تغيير وضعيت خواهد داد، به علاوه وجود اين موزه، در ادامه مذاکرات هسته اي، همواره به عنوان سوپاپ اطمينان بخش و برگ برنده ايران براي پيشگيري از بدعهدي آمريکايي ها و راستي آزمايي طرف غربي، در اختيار مذاکره کنندگان هسته اي ايران قرار دارد.
************************