نصر عزیزی
یک قرن گذشت تا ملتی آگاه شدند که چرا پیشکسوت شورای نگهبان مشروطه را پای دار بردند. جرم شیخ فضلالله که مجتهد اسلامشناس و باتقوا و دشمنشناس و دارای پایگاه مردمی بوده، چه بود که او را در میدان توپخانه در میان هلهله جمعیت و کف زدن فرزندش یعنی پدر کیانوری رهبر حزب کمونیستی توده به دار آویختند و کار شورای نگهبان قانون اساسی مشروطه را یکسره کردند؟ چه توطئهای بود که پسر را مزدور و از پدر جدا کردند تا به مردم بگویند پسرش هم او را قبول نداشت؟ آیا دو روحانی معروف و سرشناس موثر در نهضت مشروطه را تا آنجا نبردهاند که رویاروی شیخ شهید صفآرایی نموده و وی را تنها بگذارند؟ آیا سیدمحمد طباطبایی و سیدعبدلله بهبهانی هشدار شیخ شهید را نشنیدند که او گفت اینها با من و شما کاری ندارند بلکه اینها با این عمامه و اسلام کار دارند اینها میخواهند این عمامه نباشد و خواهید دید که اول من را میکشند و بعد هم شماها را و دقیقاً همین هم اتفاق افتاد.
امروز هم ما با این مصیبتها روبرو هستیم صفآرایی علیه شورای نگهبان با هزاران دلیل و توجیه و حیله از ناحیه خودی و غیرخودی و نفوذی و سادهلوح و وابسته و زخمخورده و مزدور و امثال اینها تا چه شود؟ تا شاید به خیال خام خود یک روزی اندیشههای چند فقیه آگاه و بیدار و اسلامشناس و هوشیار و مجاهد و حاضر در صحنه نظیر جنتی و خزعلی و امامی و امثال اینها پای چوبهدار برود و زهی خیال باطل که خداوند اینها را کر و کور و لال نموده و نمیفهمند که امروز دوران مشروطه و رضاخان و محمدرضا پهلوی نیست که چنین خیالپردازیهایی میشود بلکه امروز نظام اسلامی مستقر است و با صلابت و قدرت و مجهز به کلیه امکانات نرمافزاری و سختافزاری روز با هدایت رهبری و استقرار همه نهادهای لازم داعیهدار نهضت بیداری جهانی علیه مستکبران عالم است.
در یک تحقیق رجالشناسی و مراجعه به اسناد تاریخ زنده همین دوران سه دهه بعد از انقلاب به این حقیقت میتوان پی برد که برخی به دلیل ضعفهای فکری، عقیدتی، اخلاقی، سوءاستفادههای مالی، عطش جاه و مقام و موقعیت یا استحاله فکری و یا نداشتن کشش و توان لازم و یا غلطیدن در دام نفوذیهای دشمن و یا ابا نداشتن از ارتباط آشکار و پنهان با آنها و... هر از چند گاهی و به هر دلیلی نیش به شورای نگهبان میزند.
جالب است که بعضی هم سادهلوحی نموده و آنچنان غرق این دام میشوند که با وجود ادعای عالم بودن، مبارز بودن، سیاستمداری و تجربه و... دید آنها محدود است. بخصوص هر از چند گاهی در موسم انتخابات این بازار گرمی بیشتر و بیشتر شده تا شاید شورای نگهبان از وظیفه و امانتی که عهدهاش گذارده شده عدول کند.
از میان وجوه اشتراک متفاوت شورای نگهبان امروز در ابعاد هدف و غرض و ویژگیهای فقها با امثال شیخ شهید، یکی از وجوه آن با عنایت به سوابق مبارزاتی فقهای شورای نگهبان در زمان طاغوت و شرایط زمانی این است که اگر اینها در صدر مشروطه بودند، هم سرنوشتشان سرنوشت شیخ شهید بود و اگر شیخ شهید امروز در جمهوری اسلامی در قید حیات بود، از ناسزاگوییها و تهمتهای امروزی اینها نیز در امان نبود و جالب است بسیاری از این طیف بارها مورد لطف و رحمت اسلامی نظام واقع شدهاند و چهبسا کسانی از همینها به دلایل مختلف با عفو رهبری از گوشه زندان بیرون آمدند ولی بعد از مدتی در عرصه سیاسی برای خوشخدمتی نزد بیگانگان به همان بیراههها پای میگذارند.
صرفنظر از دهها و صدها موضوع که بسیاری پایه و اساس منطقی و شرعی و قانونی و حتی عرفی ندارند و متوجه شورای نگهبان نمودهاند، در روزنامه بیست و چهارم دیماه اعتماد ملی به تیتری برخورد میشود که آقای شیخ اسداله بیات اعتقاد دارد اگر مجلس قوی شود شورای نگهبان را مهار میکند!! اگرچه مصاحبه شونده تحلیلها و تفسیرهای شخصی خود را از وظایف شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت و مبانی شرعی قوانین بیان میکند، ولی القاء موضوع این است که این نهاد (شورای نگهبان) با فرض مجلس ضعیف هرچه تشخیص میدهد عمل میکند و جالب است سه ویژگی مومن بودن، انقلابی بودن و کارشناس بودن برای نفی چارچوب قانونی احراز صلاحیت نمایندگان را بیان مینماید و معتقد است اگر شورای نگهبان مصلحتی عمل میکرد، نیازی به مجمع تشخیص مصلحت نبود و مواردی را نیز با تشخیص خود به رابطه امام راحل با شورای نگهبان نسبت میدهد و جالب است ایشان پشیمان هستند که چرا به چاقوی لولوخوری مرحوم مهندس بازرگان که به عقیده وی تیزی آن روزی دست آنها را میبرید، توجه ننمود؟
فقط پاسخ به چند سئوال میتواند اساس و چارچوب منطقی شبهات مطرح شده را روشن نماید:
1- آیا فرض بر این است که شورای نگهبان مهار نشده نیست و بدون ضابطه عمل میکند؟
2- اگر فرض شود مجلس قوی مرکب از 290 مجتهد اسلامشناس یا 290 دانشمند رشتههای مختلف یا 290 نفر از مجربترین مدیران نظام تشکیل شود، آیا این ترکیب مهار شورای نگهبان است یا کمک به شورای نگهبان است؟ توصیههای حضرت امام به مجلس در ارتباط با مصوبات فراموش گردید؟
3- آیا خبرگان ملت در این حد تشخیص نداشتند که نام شورای نگهبان را تحت عنوان شورای نگهبان و تشخیص مصلحت بگذارند؟
4- آیا واقعاً وظیفه مجمع تشخیص مصلحت کنترل شورای نگهبان است یا وظیفه دیگری دارد؟
5- مصلحت موردنظر جنابعالی که باید شورای نگهبان به آن توجه میکرد، چه تفاوتی با مصلحت تشخیص داده شده توسط مصوبات مجلس دارد؟ آیا فرض مهار شورای نگهبان دلیل بر فرض جنگ قدرت بین مجلس و شورای نگهبان نیست؟
6- از نظر فقهی و حقوقی جایگاه ولایت مطلقه فقیه در نظارت بر وظایف شورای نگهبان با استدلالهای مطرح شده چیست؟
7- پیشنهاد نظارت بر شورای نگهبان از طریق خبرگان رهبری چه جایگاه حقوقی و قانونی و فقهی دارد و چه سازوکاری را نیاز دارد؟
به نظر میرسد سنخشناسی مخالفتها با شورای نگهبان به یک نقطه منتهی میشود و آن هم روزنهای است که برای حفظ و یا دستیابی به منافع و منابع ثروت و قدرت و حفظ خط و باند دنبال آن هستند تا با ایجاد موانع شرعی و قانونی نهادهای نظام تضعیف و بیخاصیت شوند تا قبل از آنکه مجلس شکل بگیرد، نظیر مجلس ششم که بعضی از نمایندگان آن راه مقابل نظام اسلامی و مردم را انتخاب کردند.