صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۶ آبان ۱۴۰۲ - ۰۸:۰۸  ، 
کد خبر : ۳۵۲۳۹۱

یادداشت روزنامه‌های شنبه ۶ آبان ماه ۱۴۰۲

عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز شنبه ۶ آبان

نه غزه، نه لبنان نه تهران، نه شیراز!

مسعود اکبری
در شامگاه ۴ آبان ۱۴۰۱در حمله تروریستی به حرم شاهچراغ(ع)۱۳ نفر شهید و 23 نفر زخمی شدند. این حادثه تروریستی قلب مردم ایران را جریحه‌دار و ملتی را عزادار کرد. مردم عزیز ایران با گرایش‌های مختلف سیاسی و تیپ‌های مختلف، این حادثه تروریستی را محکوم کردند.
به فاصله کوتاهی پس از این حادثه، داعش رسما مسئولیت این اقدام جنایتکارانه را بر عهده گرفت. با اینکه این حادثه تروریستی به شهادت زن و کودک و پیر و جوان منجر شد و داعش نیز رسما مسئولیت آن را بر عهده گرفت، اما 2 طیف در داخل کشور واکنش تأمل برانگیزی نسبت به آن نشان دادند.
یک طیف، افراطیون مدعی اصلاحات بودند و طیف دیگر برخی سلبریتی‌های مدعی و البته بی‌سواد. در آن مقطع افراطیون مدعی اصلاحات با «جان‌باخته» نامیدن شهدای مظلوم این حادثه، از قضاوت نکردن پیرامون حادثه تروریستی شاهچراغ تا مشخص شدن ابعاد آن سخن گفتند. برخی سلبریتی‌ها نیز با بی‌توجهی نسبت به این حادثه تروریستی، چشمان خود را بر این جنایت بستند.
حدود یک‌سال گذشت. در 15 مهر 1402(7 اکتبر 2023) عملیات همه‌جانبه و ترکیبی تحت عنوان «طوفان الاقصی» از سوی جوانان غیور فلسطینی، رژیم غاصب صهیونیستی را در بهت و شوک فرو برد. عملیات طوفان الاقصی باعث شد تا پیام مردم مظلوم فلسطین با عزتمندی هرچه تمام‌تر به گوش جهانیان رسیده و رژیم منحوس صهیونسیتی را در نظر همگان خوار و ذلیل کند.
امروز 22 روز از این عملیات غرورآفرین و مقتدرانه می‌گذرد. در این مدت، بسیاری از شهرها و کشورهای جهان محل اعلام انزجار از جنایات رژیم کودک کش صهیونیستی و همدلی با مردم مظلوم فلسطین بوده است. از تهران و اقصی نقاط ایران تا لندن و نیویورک و کانادا و سوئیس و استرالیا و...رژیم صهیونیستی در ۱۶ سال اخیر در 6 جنگ مهم با حزب‌الله لبنان و گروه‌های مقاومت فلسطین و از جمله عملیات طوفان‌الاقصی شکست خورده است. اما در این میان یک نکته مهم وجود دارد. در سالیان گذشته به واسطه امپراطوری رسانه‌ای صهیونیسم در جهان و پروپاگاندای عظیم غرب در رسانه‌ها، شاهد برانگیخته شدن افکارعمومی جهان علیه جنایات رژیم اشغالگر اسرائیل نبودیم و سانسور و تحریف‌های صورت گرفته از سوی امپراطوری رسانه‌ای غرب، مانع از رسیدن صدای مردم مظلوم فلسطین به جهان می‌شد.
اما پس از عملیات طوفان الاقصی، پیام مظلومیت، صبر و اقتدار مردم فلسطین از سد امپراطوری غرب عبور کرد و به گوش مردم جهان رسید. بر همین اساس شاهد یک دگرگونی اساسی در افکار عمومی جهان نسبت به رژیم غاصب اسرائیل هستیم. موجی فزاینده که در کنار دیگر تحولات، رهبران دولت‌های شرور غربی را به وحشت انداخته و آنان در روزهای گذشته، با سراسیمگی، یکی پس از دیگری خود را به سرزمین‌های اشغالی رساندند تا بلکه راهی برای این مسئله بیابند، اما به قول معروف، کار از کار گذشته و پیام طوفان الاقصی کار خود را کرده است.
این روزها صدای فلسطین- بخوانید صدای انسانیت- به گوش مردم جهان از شرق تا غرب عالم رسیده است. اما با این‌حال عده‌ای در ایران- که در اقلیتی محض به سر می‌برند- با کوته فکری شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» سر دادند.
این‌ها همان جماعتی هستند که سال گذشته در واکنش به جنایت داعش در حرم شاهچراغ(ع) روزه سکوت گرفته و به هیچ عنوان به جنایت داعشی‌ها در «زن‌کشی» و «کودک‌کشی» واکنش نشان ندادند. حالا همین طیف در واکنش به «کودک‌کشی» و «زن‌کشی» رژیم غاصب اسرائیل، مهر سکوت بر دهان خود زده‌اند.
سردار سلیمانی در روزهای پایانی سال ۹۴ در دیدار با هیئت حماس با اشاره به شعار انحرافی فتنه‌گران در سال ۸۸ با عنوان «نه غزه نه لبنان؛ فقط فلات ایران» و  «نه غزه نه لبنان؛ جانم فدای ایران» گفته بود:
«در ایران، زمانی که مسئله، فلسطین باشد، همه انقلابی هستند، همگان فلسطین را دوست دارند فلسطین حتی در داخل ایران هم (موضوعی) اساسی است چند سال پیش شعار «نه غزه نه لبنان؛ جانم فدای ایران» را سر دادند؛ از شما می‌پرسم اینها اکنون کجا هستند. ما این را در قاموس سیاسی خود ثبت کردیم. کسانی که هرگونه شعاری در مخالفت با حمایت ما از فلسطین سر دهند در هیچ پست سیاسی نخواهند بود و در راس تصمیم‌گیرندگان کلان کشور جای نخواهند داشت. کجا ممکن است چنین چیزی اتفاق بیفتد؟».
تجربه نشان می‌دهد حامیان شعار «نه غزه، نه لبنان» با فهم اندک، سطحی و سیاست زده خود نه تنها در راستای وظایف یک مسلمان عمل نکردند که در عمل بر خلاف منافع ملی و وطن خود حرکت کردند؛ اقداماتی که اگر روزگاری قرار بود توسط دولت و اکثریت ملت ایران ادامه یابد این روزها نتیجه تحولات منطقه و از جمله ایران را نیز به نحو دیگری رقم می‌زد.
رهبر معظم انقلاب- 27 دی 1398- در خطبه نماز جمعه با اشاره به کسانی که یک روز شعار «نه غزه نه لبنان» سردادند، فرمودند: «این افراد هرگز جانشان را فدای ایران نکرده‌اند و حتی از راحتی و منافع خود در راه حفظ امنیت کشور نگذشتند بلکه این سردار سلیمانی و یارانش بودند که جانشان را کف دست گرفتند و به میدان دفاع از ایران شتافتند.»
سابقه شعار «نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران» به سال 88 بر می‌گردد. در سال 88 در روز جهانی قدس، جمع معدودی در یکی از خیابان‌های پایتخت گرد آمدند تا با روزه خواری در ماه مبارک رمضان و سر دادن شعار «نه غزه، نه لبنان جانم فدای ایران» ننگ دیگری بر پیشانی فتنه گران برای همیشه تاریخ ثبت کنند.
نکته قابل توجه اینجاست که شعار «نه غزه نه لبنان» روز قبل از راهپیمایی توسط سایت وزارت خارجه اسرائیل مطرح و پیشنهاد شده بود.
و اما شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» شعاری سطحی و بی‌پایه است. اگر قرار بود که اکثریت مردم ایران و همچنین حاکمیت در ایران، قائل به این شعار بودند، ما قطعا باید در خیابان‌های تهران و همدان و کرمانشاه و... به صورت مستمر و در روندی پرخسارت با تروریست‌های تکفیری داعشی می‌جنگیدیم.
چرا که داعش کشورهای منطقه از جمله عراق و سوریه را هدف قرار داده بود و در قدم بعدی کشورهای دیگر از جمله ایران، هدف اصلی این گروه تروریستی قرار داشت.  
این طیف بی‌مسئولیت و پر سر و صدا، همواره تطهیرکننده قاتلان سلیمانی‌ها و حججی‌ها و شهریاری‌ها و آرمان علی‌وردی‌ها و دیگر شهدای گرانقدر بوده است. اگر بخواهیم واقع بینانه به نگرش این اقلیت محض نگاه کنیم، شعار اصلی آنان این است «نه غزه، نه لبنان، نه تهران، نه شیراز و...نه ایران، فقط خودم». این طیف هرگز جانشان را فدای ایران نکرده‌اند و حتی از راحتی و منافع خود در راه حفظ امنیت کشور نگذشتند.
سیاست جمهوری اسلامی ایران این بود که بیرون از مرزهای کشور با خطرات مواجه شود تا در داخل برای امنیت کشور اتفاقی نیفتد. در این میان همواره اقلیتی پر سر و صدا بوده‌اند که این نگرش اصولی و تحسین برانگیز نظام جمهوری اسلامی ایران را بر نمی‌تابیدند و لیکن واقعیات امروز جهان و بخصوص منطقه غرب آسیا نشان می‌دهد که چطور این افراد در پازلی که دشمنان طراحی کرده بودند، با امنیت کشورمان بازی کردند.
تحولات این روزهای منطقه و تغییر معادلات به سود جریان مقاومت، همه و همه نتیجه گفتمانی است که تنها بیش از چهار دهه از بروز و ظهور آن می‌گذرد، انقلاب اسلامی ایران این روزها آن‌قدر در تغییر معادلات منطقه‌ای و جهانی تاثیرگذار است که  تنها یادآور وعده‌های الهی و صادق امام خمینی(ره) است که فرمود:«ما این واقعیت و حقیقت را در سیاست خارجی و بین‌الملل اسلامی‌مان بارها اعلام نموده‌ایم که درصدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطه جهانخواران بوده و هستیم...ما در صدد خشکانیدن ریشه‌های فاسد صهیونیسم، سرمایه‌داری و کمونیسم در جهان هستیم. ما تصمیم گرفته‌ایم به لطف و عنایت خداوند بزرگ، نظام‌هایی را که بر این سه پایه استوار گردیده‌اند، نابود کنیم و نظام اسلام رسول‌الله(ص) را در جهان استکبار ترویج ‌نماییم و دیر یا زود ملت‌های دربند شاهد آن خواهند بود... ما می‌گوییم تا شرک و کفر هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست ما هستیم.» (صحیفه امام خمینی ، جلد 21، صفحه 81)

عناوین اخبار روزنامه خراسان در روز شنبه ۶ آبان

خلأ هماهنگ کننده در روابط اقتصادی خارجی
مهدی حسن زاده
 20 شهریور ماه بود که روزنامه خراسان در گزارشی با تیتر «جامانده از رقابت کریدورها» به نقد انفعال کشور در موضوع مشارکت در کریدورهای منطقه ای و بین المللی پرداخت. در همین حال سازمان سرمایه گذاری و کمک های فنی و اقتصادی ایران که زیرمجموعه وزارت اقتصاد است، در جوابیه ای به خراسان، ضمن ارائه توضیحاتی، انفعال و جاماندگی کشور در عرصه رقابت های کریدوری را رد کرد.
ضمن تشکر از سازمان سرمایه گذاری بابت رصد دقیق فضای رسانه ای کشور در ارتباط با موضوع کریدورها و پاسخگویی در این زمینه اولین پرسش پیرامون این پاسخگویی این است که اساسا متولی سیاست گذاری و پیگیری روند حضور ایران در کریدورهای منطقه ای کیست؟ در حقیقت اقتصاد ایران از جنبه برون گرایی و تعاملات خارجی با چند متولی و دستگاه مواجه است که هماهنگی آن ها و هم جهت شدن تلاش های آن ها در مسیری واحد و به ویژه در زمینه حضور موثر ایران در مسیرهای بین المللی تجارت و ترانزیت و استفاده از جایگاه ویژه جغرافیایی ایران ضروری است. در وزارت اقتصاد سازمان سرمایه گذاری، در وزارت صمت، سازمان توسعه تجارت، در وزارت راه و شهرسازی سازمان بنادر و شرکت های راه آهن و فرودگاه ها، در وزارت خارجه معاونت دیپلماسی اقتصادی، در نهاد ریاست جمهوری مناطق آزاد و در برخی وزارتخانه های دیگر نظیر نفت نیز بخش های بین الملل، همگی به نحوی متولی بخشی از روابط اقتصادی خارجی کشور هستند؛ با این حال مشخص نیست که کدام شورا یا جایگاه رسمی قرار است در موضوعات مهم اقتصاد بین الملل به ویژه در زمینه نقش آفرینی ایران در کریدورهای بین المللی تصمیم سازی و تصمیم گیری کند.مسئله زمانی جدی تر می شود که با وجود تلاش های قابل تقدیر و پیگیری ها در مواردی نظیر همکاری ها و تفاهم نامه های ایران و برخی کشورها، نتیجه چندان ملموس و مشخصی به دست نیامده است. مهم‎ترین مثال در این زمینه سفر زمستان سال گذشته رئیس جمهور و چند مقام دولتی ما به چین بود که همچنان درباره محورهای نهایی شده تفاهم 20 ساله دو کشور و پروژه های اجرای مرتبط با آن اطلاع رسانی خاصی انجام نشده است. رهبر انقلاب نیز در دیدار اعضای هیئت دولت در هشتم شهریور امسال در همین زمینه فرمودند:
 «...تفاهم‌نامه‌هایی که انجام می‎گیرد، سندهای همکاری‌ای که انجام می‎گیرد و امضا می‎شود، روی کاغذ نماند. الان دولت با بعضی از کشورها سندهای همکاری طولانی‌مدّت دارد؛ خب حالا کو؟ نتیجه‌اش چیست؟ نگذاریم این تفاهم‌نامه و سند همکاری صرفاً روی کاغذ باقی بماند....»به نظر می رسد اقتصاد ایران در جایگاه تعاملات خارجی خود نیاز به بازنگری در رویکردها و راهبردها و تنظیم مجدد روابط بین دستگاهی در این زمینه دارد. اقتصاد ایران در برهه هایی معطل توافقات خارجی نظیر برجام بوده و سپس در هول و هراس بقا یا نقض این توافق به سر برده است. برخی از محورهای پیشین از جمله اهمیت تنگه هرمز در تامین نفت جهان و اهمیت جایگاه ایران در امنیت این تنگه کلیدی اکنون کمرنگ‌تر از گذشته شده و غرب نیاز کمتری به نفت منطقه دارد. از سوی دیگر تحولات جهانی از جنگ روسیه و اوکراین تا برنامه پردامنه چین تحت عنوان یک کمربند یک راه همگی فرصت هایی را برای نقش آفرینی بیشتر ایران در اتصالات جغرافیایی و وصل کردن کشورهای مختلف از مسیر کوتاه و امن ایران به بخش های گوناگون جهان فراهم آورده است. در این مسیر نیز طرح های رقیبی وجود دارد که به سرعت در حال پیشروی است. همه این ها نشان می دهد که باید در بین متولیان مختلف روابط خارجی اقتصاد ایران هماهنگی بیشتری ایجاد شود تا بتوان هر چه سریع‎تر پروژه های اجرایی مشخص را چه در عرصه ریل، جاده و بندر و چه در عرصه جذب سرمایه از خارجی و همکاری مشترک با کشورها برای تکمیل مسیرهای ترانزیتی و حمل و نقل ایران تعیین تکلیف کرد تا ایران در رقابت با رقبای منطقه ای خود در زمینه تکمیل مسیرهای متصل به کریدورهای جهانی عقب نماند
عناوین اخبار روزنامه جوان در روز شنبه ۶ آبان
 
مراقب حسن یزدانی باشیم
فریدون حسن

تقریباً یک‌سال قبل از مسابقات جهانی صربستان بود که جو رسانه‌ای عجیبی با بزرگنمایی کشتی حسن یزدانی و تیلور به راه افتاد و تقریباً روزی نبود که جدال یزدانی و تیلور را سرنوشت‌ساز معرفی نکنند و به جزئیات روند آماده‌سازی این دو کشتی‌گیر نپردازند.
سرنوشت این نوع جو‌زدگی به جایی رسید که فشار روحی و روانی روی یزدانی به حدی شدت یافت که او حتی کشتی خودش را هم فراموش کرد، در‌حالی‌که در جبهه مقابل اصلاً چنین فضایی وجود نداشت و تیلور با خیال راحت به کار آماده‌سازی خود می‌رسید.
امروز نتیجه کاملاً مشخص است؛ همه دیدیم که فشار بیش از حد روی حسن یزدانی چگونه باعث شد تا او ببازد. جوی که طی یک‌سال به راه افتاده بود باعث شد نتیجه کل تیم ملی کشتی آزاد به نتیجه کشتی یزدانی با تیلور گره بخورد و تلاش‌ها و زحمات دیگر کشتی‌گیران اصلاً دیده نشود، حتی باخت یزدانی باخت کل تیم محسوب شد.
یک سیاست مرموز و نامشخص که باعث شد چهره محبوب کشتی ایران که می‌توانست با آرامش طلای جهانی را نصیب خود کند در هیاهوی رسانه‌ای چنان تخریب شد که حتی نتوانست کشتی معمولی خود را هم بگیرد.
جالب است که حالا در فاصله حدوداً یک‌سال به المپیک پاریس باز هم این جو رسانه‌ای مسموم آغاز به کار کرده و به‌رغم صحبت‌های پژمان درستکار، سرمربی تیم ملی که یزدانی تمام تیم ایران نیست و باید این فشار روحی و روانی از روی دوش او برداشته شود باز هم شاهد هستیم که از همین حالا از رکوردشکنی یزدانی حرف می‌زنند و حتی برای سال‌های بعد او هم برنامه‌ریزی می‌کنند!
اینکه یزدانی در المپیک پاریس از رکورد تختی و ساعی عبور می‌کند و با توجه به سن و سالش (۲۸ سال سن) می‌تواند حتی رکورد تعداد مدال المپیک و جهانی آلکساندر کارولین، کشتی‌گیر افسانه‌ای روس‌ها (۱۲ طلا و یک نقره المپیک و جهانی) را بشکند، همه حکایت از یک جو نادرست رسانه‌ای دیگر علیه قهرمان محبوب و سربه‌زیر کشتی ایران دارد. جوی که ظاهراً برنامه‌های زیادی در سر دارد و نمی‌خواهد به این راحتی‌ها و تنها با یک شکست حسن یزدانی میدان را خالی کند. آن‌ها می‌خواهند با بزرگنمایی کاذب باز هم کاری کنند که یزدانی از شرایط آرمانی فاصله بگیرد.
اگر سال پیش می‌شد به این موضوع نگاهی رو به جلو و امید‌آفرین و انگیزه‌بخش داشت، اما امروز باید با قطعیت گفت که این نوع جوزدگی و نگاه‌ها تنها برای تخریب یک ورزشکار ملی است و باید بدبینانه به آن نگریست. حسن یزدانی قهرمان ملی ماست و این اصلاً نیازی به تکرار ندارد، ولی گویا عده‌ای تصمیم دارند این قهرمان بااخلاق و سربه‌زیر ایران را از بالا به پایین بکشند و با این جوسازی‌ها چنان فشاری روی او بیاورند که داستان مسابقات جهانی امسال هم در المپیک و هم در سال‌های بعد تکرار شود.
اینجاست که باید مسئولان فدراسیون کشتی و کادر فنی تیم ملی به‌هوش باشند و اجازه ندهند اتفاقی که طی یک‌سال حسن یزدانی را تحت فشار گذاشت دوباره تکرار شود. این وظیفه اصلی مربیان و مسئولان کشتی است که از قهرمان کشتی ایران مراقبت و صیانت کنند و اجازه ندهند فضا‌سازی‌های مسموم رسانه‌ای او را تحت فشار بگذارد.
از سوی دیگر خود حسن یزدانی هم باید به‌هوش باشد که به دور از چنین فضای مسموم و مخربی تنها به آماده‌سازی خود بیندیشد و کشتی خود را بگیرد که اگر چنین کند به‌طور حتم می‌تواند از تمام رقبای خود پیشی بگیرد و باز هم به سکوی نخست مسابقات جهانی و المپیک دست پیدا کند.
بد نیست برای مشخص شدن تخریب‌هایی که چنین فضا‌های مسموم می‌تواند برای یک ورزشکار حرفه‌ای به وجود آورد، به حرف‌های ژان پیر پاپن، فوتبالیست موفق فرانسوی اشاره کنیم که گفت: «من هیچ‌وقت روزنامه‌ها و تیتر‌های جنجالی آن‌ها را نمی‌خوانم و نمی‌بینم، چون باید کار خودم را انجام دهم.»

عناوین اخبار روزنامه جام جم در روز شنبه ۶ آبان

تقویت قابلیت‌های دفاعی مصمم‌تر از گذشته
امیر محمدرضا آشتیانی
در چند روز گذشته به موجب قطعنامه۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل، محدودیت هشت ساله این شورا درخصوص فعالیت‌های موشک بالستیک ایران و نیز عرضه، فروش و انتقال مواد، تجهیزات، فناوری و اقلام و کالا‌های مرتبط با توسعه توانمندی موشکی ایران به پایان رسید و همان‌طور که جمهوری اسلامی ایران در تجربه و عمل نشان داده است، این مقطع زمانی را فرصتی می‌داند تا از آن در جهت اثبات اقتدار و حقانیت خود و همچنین تقویت توانمندی‌های دفاعی بهره‌گیری کند حتی اگر برخی کشور‌ها در ادامه رفتار‌های متناقض و غیرصادقانه خود حاضر به اجرای تعهدات‌شان ذیل قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل نباشند.
جمهوری اسلامی ایران مانند هر کشور دیگری براساس حقوق بین‌الملل، محق به انتخاب ابزار دفاعی خود و مراوده با کشور‌های جهان است. تقویت قابلیت‌های موشکی ایران نیز در راستای رفع نیازمندی‌های دفاعی مشروع و زمینه‌سازی برای اجرای «دفاع از خود» مطابق با ماده۵۱ منشور ملل متحد است. در این راستا، وزارت دفاع و پشتیبانی نیرو‌های مسلح در چارچوب مأموریت‌های ذاتی خود، مصمم به پیگیری و تقویت ظرفیت‌ها و قابلیت‌های دفاعی براساس الزامات دکترین امنیت ملی کشور است. در دکترین دفاعی جمهوری اسلامی ایران، احترام به حاکمیت، تمامیت ارضی و استقلال کشور‌ها و همچنین پایبندی عادلانه به معاهدات بین‌المللی مورد تاکید است و تلاش‌های جمهوری اسلامی ایران صرفا برای دفاع از خود و در چارچوب سیاست بازدارندگی صورت می‌گیرد. پایان تحریم‌های ظالمانه علیه جمهوری اسلامی ایران در این سال‌ها و صحه‌گذاری سازمان ملل مؤید صلح آمیز بودن برنامه‌های دفاعی بوده و اکنون جمهوری اسلامی ایران در قبال همه اتهامات غرب در جایگاه مدعی قرار دارد در حالی که کشورمان بزرگ‌ترین قربانی تروریسم در منطقه است و پرافتخارترین کشور در خط مقدم مبارزه با تروریسم بوده و در این مسیر، بزرگ‌ترین اسطوره‌های ضدتروریسم همانند سپهد شهید حاج قاسم سلیمانی را تقدیم آرمان‌های والای الهی و انسانی کرده در حالی که برخی کشور‌های غربی تبدیل به کانون حمایت، میزبان و پناهگاه امن برای تروریست‌ها شده‌اند که خود آشکار کننده اجرای استاندارد‌های چندگانه در مقابله با تروریسم است و تحرکات اخیر تروریست‌ها در منطقه نشان‌دهنده باز مهندسی آنان در منطقه و جهان توسط دستگاه‌های امنیتی کشور‌های غربی است که به‌طور جدی در دستور کار قرار داده‌اند. اکنون با پایان همه محدودیت‌های تسلیحاتی اعمال شده در قطعنامه۲۲۳۱، وزارت دفاع و پشتیبانی نیرو‌های مسلح با ایجاد و تقویت همکاری‌های دفاعی دوجانبه و چندجانبه به پیگیری برنامه‌های خود برای تقویت تجارت قانونی تسلیحات و همچنین رفع نیازمندی‌های مرتبط با امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران ادامه داده و مصمم‌تر از گذشته بر نقش‌آفرینی در محیط بین‌المللی خواهد پرداخت و بدخواهان نیز بدانند ایستادگی و پایبندی ملت ایران نسبت به آرمان‌های اصیل انقلاب اسلامی در مقابل آماج اتهامات و دروغ پردازی‌های دشمنان متوقف نخواهد شد. بر این اساس، این وزارتخانه همگام با همه ارکان نیرو‌های مسلح کشور تحت هدایت‌ها و تدابیر فرماندهی معظم کل قوا، حضرت امام خامنه‌ای (مدظله العالی)، ضمن تاکید بر آمادگی در دفاع همه جانبه از منافع ملی، آرمان‌ها و دستاورد‌های انقلاب اسلامی، گام‌های محکم‌تری را در مسیر ارتقای امنیت و اقتدار دفاعی از طریق امید آفرینی، امنیت سازی و مدیریت جهادی همراه با علم و معنویت برخواهد داشت.
عناوین اخبار روزنامه آرمان امروز در روز شنبه ۶ آبان

تکثیر ظلم؛ استحاله مظلوم به ظالم

دکتر علی میرزامحمدی

نوشتن از فلسطین در این روزها چندان آسان نیست. این دشواری ریشه در آن دارد که در فضای رسانه ای به شدت قطبی شده، مرز بین واقعیت و دروغ کمرنگ شده و شناختن واقعیت و دروغ کار آسانی نیست. در این فضای آشفته، افراد به جای جستجوی واقعیت های جاری و پنهان، با قرار گرفتن در صف هایی از پیش تعریف شده و کلیشه‌ای، آنچه را که رخ داده برای خود قابل فهم ساخته اند.در این میان «باومن» در پی آن است که نشان دهد کشتار جمعی یهودیان به عنوان یک عملکرد پیچیده و هدفمند، انگاره ای از عقلانیت دیوانسالار جدید است. او لایه های مختلف این ساختار مخوف را تحلیل کرده است. در تفسیری جدید می‌توان گفت که یهودیان به عنوان قربانیان پدیده هولوکاست، همان ساختار پیچیده و هدفمندی را در نابودی و کشتار جمعی فلسطینیان به کار می‌گیرند که در پدیده هولوکاست به کار گرفته می‌شد. در این معنا، قربانیان و مردم مظلوم گذشته، به ظالمان مدرن امروزی تبدیل شده اند که قربانیان خود را از میان مردم فلسطین انتخاب کرده‌اند.نطفه اسرائیل از همان ابتدا بر «تکثیر ظلم» و «استحاله قربانیان گذشته به ظالمان امروزی» استوار شد. در این میان، کشورهای اروپایی به ویژه انگلستان نقش کلیدی داشتند.

اگر این کشورها به دنبال حمایت واقعی از قوم یهود و «جبران و ترمیم اثرات یهودی ستیزی» بودند، می‌توانستند این کار را بدون کوچاندن آنها به سرزمینی دیگر انجام بدهند. آنها به جای فراهم آوردن زندگی امن یهودیان در کشور خود، «ظلم مزمن» دیگری را بر یهودیان روا داشتند. فرایندی که نویسنده آن را «تکثیر ظلم و استحاله مظلوم به ظالم» می‌نامد. در این فرایند شوم، اروپاییان، قوم یهود را به جنگی تمام نشدنی با فلسطینیان وا داشتند. طراحان این نقشه، هم به زعم خود خطر قوم یهود را از کشور خود دفع کردند و دو قطبی مزمن چند قرنه یهودی/ مسیحی را با دو قطبی جدید یهودی/ مسلمان جایگزین کردند و هم با ادعای حمایت از قوم یهود، آنها را در جنگی درگیر کردند که خود نیز به نامشروع بودن آن معترف بودند.

ماشین جنگی اسرائیل در نابودی فلسطین و مردم آن، نتیجه دستاوردهای عقلانی صنعت نظامی و دیوانسالاری عقلانی است. اسرائیل در نابودی فلسطینیان از روش‌های نرم و سخت به صورت توامان بهره می‌گیرد. در تبارشناسی این نسل کشی می توان گفت، آزارهای نامعقول و در منظر فلسطینیان، موجب تحریک افکار عمومی می‌شد. آنها دیگر نمی‌توانند کشتارهایی از جنس صبرا و شتیلا ، خان یونس و …. را در فضای رسانه‌ای امروزی مدیریت کنند. نسل کشی نوین فلسطینیان به شیوه‌ای روشمندانه و خونسردانه انجام می‌گیرد. آنها در فضای رسانه‌ای، با انتخاب گزینشی از بازتاب رویدادها و به راه انداختن جنگ روایت‌ها، زمینه را برای مظلوم نمایی و مشروع جلوه دادن جنایت‌های خود به کار می گیرند.ماشین نسل کشی اسرائیل، بر جداسازی، محاصره و نظارت دایمی بر فلسطینیان و القای این تفکر  استوار است که فلسطینیان اجازه نمی‌دهند دیگر کشورهای منطقه به جامعه‌ای بهتر تبدیل شوند.

آنها تلاش می‌کنند کشورهای دیگر را برای پذیرش نابودی فلسطین و کوچاندن آنها به دیگر کشورها متقاعد کنند.  در این میان ملاحظات اخلاقی در گیومه قرار داده شده است و دیگر مهم نیست که آیا کشتار مردم فلسطین کار درستی است یا نه. اما نکته بسیار مهم، دو قطبی کردن و بهره‌گیری از خود مردم فلسطین برای نسل‌کشی مردم فلسطین و نابودی و یا کوچک کردن گستره دولت آینده فلسطین است.

تلاش اسرائیل برای دو یا چند تکه کردن جغرافیای فلسطین و ایجاد تفرقه در میان آنها از ابزارهای مهم این ساختار نابودگر و ضد انسانی است. فرایند مورد اشاره با عنوان «تکثیر ظلم و استحاله مظلوم به ظالم» در دهه های اخیر تنش بین اسرائیل و فلسطین از این منظر ابعاد پیچیده‌تری به خود گرفته است که نسلی از یهودیان در اسرائیل متولد و رشد یافته‌اند که تاوان کوچاندن اجداد خود و فتنه از پیش طراحی شده را در تشکیل دولت اسرائیل می‌‍پردازند. این افراد حتی اگر خودشان هم بخواهند نمی توانند به کشورهای ابا و اجدادی خود در اروپا یا دیگر نقاط جهان برگردند. در نتیجه، در این سرزمین، نمادهای ظلم و مشروعیت نیز دچار ابهام مفهومی شده است که بر پیچیدگی های نوشتن از مساله فلسطین افزوده است.

روزنامه شرق

حریم خصوصی شهروندان و ماده ۷۵ برنامه هفتم توسعه

محمدهادی جعفرپوروکیل دادگستری
اصول قانون اساسی به‌منزله نقشه راه حکمرانی واجد قواعد و احکامی است که همه ارکان حکومت از صدر تا ذیل مکلف به تبعیت از آن هستند و هیچ مقام و مرجعی حق ندارد برخلاف مفاد این اصول رفتار کند. اگرچه این الزام قانونی در ابعاد مختلف قابل اعمال و لازم‌الاتباع است، اما زمانی که بحث حقوق ملت و امتیازات بشری در هیبت حقوق شهروندی مطرح می‌شود، اجابت این تکلیف با قاطعیت بیشتری همراه بوده و نقض آن مستوجب واکنش حاکمیتی و اجتماعی است. یکی از مصادیق بدیهی حقوق انسانی، حفظ حریم خصوصی شهروندان و مصون‌ماندن آن از هر‌گونه تعرض است. آنجا که اصل ۲۳ قانون اساسی تفتیش عقاید را ممنوع می‌داند یا اصل ۲۵ بازرسی و نرساندن نامه‌ها، ضبط و فاش‌کردن مکالمات تلفنی، افشای مخابرات تلگرامی و... هرگونه تجسس را ممنوع می‌داند، تأکید مؤکدی است بر ضرورت صیانت از حریم خصوصی افراد که در اصل مذکور بنا بر مقتضیات زمان انشای قانون اساسی و مصادیق وسایل ارتباط جمعی در مقام تمثیل به برخی از این وسایل اشاره دارد. پرواضح است که با پیشرفت تکنولوژی و گسترش شبکه‌های اجتماعی و تنوع طرق ارتباط شهروندان، این محدودیت به سایر طرق ارتباطی شهروندان تسری خواهد یافت. در عصر حاضر که به دهکده جهانی و عصر ارتباطات شناخته می‌شود، اینترنت به‌عنوان یک پدیده منحصربه‌فرد با ظرفیت‌های متنوع، ساده‌ترین طریق ارتباط برخط شهروندان تلقی می‌شود. گرچه چند وقت است همین طریق سهل و ساده، با برخی بی‌تدبیری‌ها، سبب آزار شهروندان ایرانی شده و اتصال به این امکان ساده ارتباطی با سختی‌هایی از قبیل پایین‌بودن سرعت، محدودشدن پهنای باند و بارزترین شکل نقض حقوق ارتباطی شهروندان یعنی فیلترینگ مواجهه شده است، اما آنچه هم‌زمان با مطرح‌شدن برنامه هفتم توسعه و مفاد ماده ۷۵ آن موضوع بحث و نقد فعالان رسانه‌ای شده‌، مجوز نقض حریم خصوصی شهروندان در قالب قانون برنامه هفتم توسعه است. از تضاد و تعارض کلامی عنوان لایحه موصوف با مفاد آن که بگذریم (چطور ممکن است برنامه‌ای با عنوان توسعه انشا شود اما محتوای آن شامل مصادیقی از محدود‌کردن دایره شمول حقوق شهروندی باشد؟)، آنچه در بند‌های «الف» و «ب» این ماده انشا شده، مصداق بارز نقض حقوق شهروندی است...

 بند الف ماده ‌۷۵ چنین انشا شده: «به‌منظور بازسازی انقلابی ساختار فرهنگی کشور و با هدف افزایش کارایی و اجتناب از همپوشانی و تداخل مأموریت و وظایف‌... ظرف مدت دو سال نخست برنامه نسبت به تهیه طرح اصلاح وظایف مأموریت ساختار و تشکیلات دستگاه‌های فرهنگی که به نحوی از انحا از بودجه‌های عمومی به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم استفاده‌ می‌کنند، اقدام نموده و به تصویب مراجع ذی‌صلاح برسانند» و در بند ب گفته می‌شود: «به‌منظور احصای دقیق و برخط داده‌های آماری مورد نیاز به جهت تسهیل پردازش تحلیل و آینده‌پژوهی روندهای سبک زندگی جامعه ایرانی و انتشار آنها از طریق یکپارچه‌سازی اطلاعات پایگاه‌های داده‌های عمومی، سامانه‌های دولتی و خصوصی و سکوهای کسب‌وکار مجازی (حاوی کلان‌داده) نسبت به راه‌اندازی سامانه رصد پایش و سنجش مستمر شاخص‌های فرهنگ عمومی‌... اقدام کند».

آنچه در این دو بند با عنوان رصد و پایش و سنجش مستمر فرهنگ عمومی به بهانه یکسان‌سازی اقدامات فرهنگی کشور انشا شده‌، فارغ از اینکه دلیل متقنی است بر ناکارآمدی برنامه‌های فرهنگی 40 سال گذشته و پذیرش تبعات منفی و تالی فساد موازی‌کاری خاصه در امور فرهنگی، مصداق بارز نقض حریم خصوصی شهروندان و مغایر با اسناد بالادستی و مقررات انشاشده با تأکید بر صیانت از حریم خصوصی شهروندان است. حریم خصوصی به‌منزله قلمرو زندگی هر فرد به محدوده حیاتی انسان تعریف شده که هر انسانی توقع دارد دیگری بدون رضایت وی به اطلاعات و داده‌های راجع به آن قلمرو، دسترسی نداشته باشد. آیین‌نامه اجرائی قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات، حریم خصوصی را قلمرویی از زندگی شخصی فرد معرفی کرده که شخص انتظار دارد دیگری بدون رضایت یا اعلام قبلی یا به حکم قانون یا دستور مراجع قضائی، آن را نقض نکند. بخش‌نامه ابلاغی رئیس قوه قضائیه تحت عنوان سند امنیت قضائی نیز در ماده ۱۳ حریم خصوصی را قلمرو زندگی خصوصی اشخاص دانسته که شهروندان انتظار نقض آن را ندارند و هرگونه تعرض و مداخله دیگران از‌جمله ورود، نظارت و دسترسی به آن، بدون رضایت شخص ممنوع است. سطر پایانی بند یک این ماده، در مقام تأکید بر ضرورت حفظ حریم خصوصی شهروندان، چنین انشا شده است: «تمامیت جسمانی، مسکن، محل کار، اطلاعات و ارتباطات خصوصی شخص از‌جمله ساحات حریم خصوصی وی به حساب می‌آید» و در بند ۲ ماده ۱۳ به حق احترام به حریم خصوصی و خانوادگی شهروندان اشاره شده و از مفاد این ماده قانونی چنین مستفاد می‌شود که چنانچه بنا بر حکم قضائی، بررسی فعل و انفعالات اشخاص جز با ورود به حریم خصوصی ایشان امکان‌پذیر نبود، لازم است بازرسی اماکن، اشخاص، اشیا یا ورود به منزل و.‌‌‌.. صرفا با حکم قانون یا دستور مقام قضائی صورت گیرد که در چنین فرضی لازم است بین اطلاعات تصریح‌شده در حکم (قانونی یا قضائی) با سایر اطلاعات شخصی شهروندان قائل به تفکیک شده، هیچ مقامی حق ندارد در مقام انشای حکم، مجوزی بدون قید و محدودیت برای ورود به حریم شخصی‌-اطلاعاتی شهروندان صادر کند. منشور حقوق شهروندی نیز در بند ۹ با انشای ماده ۳۶ محترم شناخته‌شدن حریم خصوصی شهروندان را حق ایشان می‌داند. با این وصف، جای هیچ شک و ابهامی بر ضرورت رعایت خریم خصوصی اشخاص وجود ندارد. با این وجود چنانچه بنا بر دستور قضائی یا به حکم قانون، ورود به حریم شخصی شهروندی مجاز تلقی شود، لازم است بین اطلاعات حوزه عمومی و داده‌های شخصی شهروندان قائل به تفکیک شد. آنچه در مختصات دولت الکترونیک در غالب کشورهای توسعه‌یافته مستند به گردش آزاد اطلاعات انشا شده‌، مبین این موضوع است که حق دسترسی به اطلاعات شهروندان دارای دایره شمول تعریف‌شده و البته مضیق است. در راستای عملیاتی‌کردن این الزام حقوقی، با هدف حفظ حریم خصوصی افراد، لازم است در انشای هر قِسم مقرراتی به الزامات حفظ حریم خصوصی و امنیت اطلاعات برای صیانت از حقوق شهروندان توجه کرد. در ضرورت رعایت حفظ حریم خصوصی شهروندان می‌توان به اسناد و قوانین بین‌المللی مانند ماده ۱۸ اعلامیه اسلامی حقوق بشر، ماده ۱۲ اعلامیه جهانی حقوق بشر و ماده ۱۷ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی اشاره کرد که مفهومی از این الزامات در اصول قانون اساسی ایران و سایر قوانین عادی تصریح شده است.

روزنامه رسالت

آینده‌پژوهی شوک‌آور علیه صهیونیست‌ها

حنیف غفاری

درروند آینده‌پژوهی تحولات گوناگون، میان وضعیت موجود و احتمالات آتی نوعی پیوند منطقی و علی-معلولی برقرار می‌شود. به عبارت بهتر، مقدمات و ثوابت  جاری در یک محیط، نقش مهمی در ترسیم آینده آن ایفا می‌کند. قاعده کلان در قبال عملیات توفان الاقصی و شرایط پساعملیات در اراضی اشغالی نیز صادق است. طی روزهای اخیر بسیاری از استراتژیست‌های غربی و صهیونیستی مشغول ترسیم فرامتن و چارچوبی هستند که معادلات آتی در قالب آن به تصویر کشیده می‌شود.این تصویر، برای صهیونیست‌ها دهشتناک است! 
بر اساس گزارش خبرگزاری آنا، فارغ از منازعات داخلی در اراضی اشغالی که همچنان در آینده‌ای نزدیک به قوت خود باقی خواهد ماند، با مؤلفه‌ای اجتناب‌ناپذیر قطعی  تحت عنوان مهاجرت معکوس در اراضی اشغالی مواجه خواهیم بود. منابع اطلاع‌رسانی رژیم اشغالگر قدس،  در گزارشی شمار افراد ساکن در شمال اراضی اشغالی  را که در پی عملیات توفان الاقصی و حوادث پس‌ازآن آواره شده‌اند را  حدود ۲۰۰ هزار نفر اعلام کرده است. این در حالیست که آمار و تعداد واقعی ، ازآنچه ادعا می‌شود به‌مراتب بیشتر است. 
طی روزهای اخیر، بسیاری از صهیونیست‌ها به دلیل وقوع بحران‌های امنیتی در اراضی اشغالی و قدرت تسلط فوق‌العاده جبهه مقاومت بر عمق استراتژیک این حوزه، ترجیح می‌دهند در نخستین فرصت ممکن خود را به فرودگاه بن گورین رسانده و راهی مناطق دیگر جهان شوند. گزاره‌ای تحت عنوان ثبات در اراضی اشغالی در زمان حال و آینده کاملا ابطال‌شده و اثر وضعی آن خود را به شکل مهاجرت معکوس نشان خواهد داد. 
تضمین‌های ارائه‌شده از سوی نتانیاهو و دیگر سران رژیم صهیونیستی در خصوص حفظ امنیت اراضی اشغالی نیز قطعا دیگر اثری در تغییر این روند ایفا نخواهد کرد. قبل از شیوع عملیات توفان الاقصی، میانگین نظرسنجی‌های صورت گرفته در اراضی اشغالی نشان می‌دهد که حدود ۲۸ درصد ( بیش از یک‌چهارم ) ساکنان این اراضی درصدد مهاجرت به مناطق دیگر هستند .
اصلی‌ترین عامل این موضوع، شکل‌گیری چالش‌ها و منازعات مستمر میان دو جریان دست راستی و لیبرال در تل‌آویو بوده که خود را در اعتراضات هفتگی در تل‌آویو و حیفا نشان داده است. حتی این اعتراضات طی روزهای اخیر و در بحبوحه نبرد نیز ادامه یافته و قدرت مانور صاحبان قدرت در اراضی اشغالی را بیش‌ازپیش کاهش داده است.  
اکنون، علاوه بر بحران‌های داخلی و سیاسی، بحران امنیت نیز به مؤلفه‌های آسیب‌پذیری رژیم اشغالگر قدس افزوده‌شده است. بحران‌های امنیتی مهم‌ترین نقش را درروند  تشدید مهاجرت از یک سرزمین ایفا می‌کنند.بی‌دلیل نیست که آینده‌پژوهی‌های صورت گرفته در خصوص وقایع اجتناب‌ناپذیری که در آینده‌ای بسیار نزدیک در اراضی اشغالی رخ می‌دهد، ذهن صهیونیست‌ها و حامیان غربی آن‌ها را شدیدا  درگیر ساخته است. همان‌گونه که اشاره شد، در این آینده‌پژوهی  ثبات و سکون جایی در اراضی اشغالی نخواهد داشت و بی‌ثباتی ناشی از مهاجرت معکوس، بیش از هر زمان دیگری مقدمات سقوط نهایی و تباهی رژیم جعلی و کودک کش صهیونیستی را فراهم خواهد ساخت. 

روزنامه وطن امروز
 
تیغ کُند صهیونیست‌ها در حمله زمینی به غزه
مهدی بختیاری
 در حالی که نبرد «توفان الاقصی» چهارمین هفته خود را آغاز کرد، هنوز مقامات رژیم صهیونیستی تصمیم نهایی خود را برای حمله گسترده زمینی به نوار غزه نگرفته‌اند. 
در پی ضربات بی‌سابقه حماس و گروه‌های مقاومت فلسطینی به صهیونیست‌ها که تاکنون به هلاکت 1500 اشغالگر صهیونیست و اسارت 200 نفر انجامیده، مقامات اسرائیل اعلام کردند در حال تدارک یک حمله گسترده زمینی به غزه با هدف نابودی حماس هستند. 
«یوآو گالانت» وزیر جنگ این رژیم در یکی از آخرین اظهارنظرهای خود گفته است این حمله در ۳ مرحله برای نابودی زیرساخت‌ها، نابودی حماس و ایجاد یک رژیم امنیتی جدید در غزه اجرا خواهد شد. 
به نظر می‌رسد صهیونیست‌ها ۲ نتیجه اصلی را به عنوان هدف خود در این طرح در نظر دارند؛ یا منطقه‌ای حائل در شمال غزه (برای جلوگیری از اقدامات بعدی گروه‌های مقاومت) ایجاد کنند یا با نابودی حماس (یا وارد کردن ضربات حیاتی به این گروه) حاکمیت بر نوار غزه را به تشکیلات خودگردان بدهند و یک رژیم شبیه آنچه در کرانه باختری برقرار است، ایجاد کنند. 
با همه این تفاسیر، هنوز مقامات این رژیم تصمیم قطعی را برای حمله زمینی نگرفته‌اند و این طولانی شدن تردید، روز به روز امکان اجرای آنچه را آنها در نظر دارند (یا لااقل ادعایش را دارند) سخت‌تر می‌کند. 
فشارهای بین‌المللی و ترس تلفات زیاد در حمله زمینی به غزه، مهم‌ترین موانع رسیدن سران رژیم اشغالگر صهیونیستی به تصمیم نهایی برای حمله زمینی گسترده است. 
با این حال به نظر می‌رسد در آینده با یکی از این ۳ احتمال مواجه شویم.
۱- عملی نشدن حمله زمینی 
همان‌طور که در بالا گفته شد، رژیم تروریست صهیونیستی به دلیل انجام جنایات کم‌سابقه در غزه طی روزهای اخیر، با فشارهای بین‌المللی برای عدم حمله زمینی مواجه است. حتی دولت آمریکا به عنوان اصلی‌ترین حامی این رژیم تمایلی به انجام این کار ندارد و نگران گسترش جبهه‌های نبرد است؛ نگرانی‌ای که روز به روز بیشتر می‌شود و جمهوری اسلامی ایران نیز اعلام کرده است در صورت افزایش جنایات اسرائیل در غزه، امکان جلوگیری از اتفاقات بعدی نخواهد بود. 
در حال حاضر ترس از باز شدن جبهه درگیری در شمال و همچنین شعله‌ور شدن آتش در کرانه باختری، از مهم‌ترین نگرانی‌های کابینه نتانیاهو است. 
علاوه بر این موارد، سران اسرائیل بهتر از هرکس دیگری می‌دانند ورود زمینی به نوار غزه چه خطراتی را متوجه آنها خواهد کرد به طوری که تلفات وارده به آنها بسیار بیشتر از آن چیزی خواهد بود که تا امروز متحمل شده‌اند. 
با این تفاسیر یک احتمال پیش رو این است: صهیونیست‌ها قید حمله زمینی را بزنند و به همین بمباران گسترده و کور مناطق مختلف غزه و گرفتن تلفات زیاد از زنان، کودکان و ساکنان بی‌گناه این منطقه اکتفا کنند. 
۲- حمله گسترده و ضربات حیاتی به حماس 
دومین احتمال پیش رو می‌تواند این باشد که سران اسرائیل تصمیم خود را برای حمله گسترده زمینی به غزه بگیرند و حتی بتوانند ضربات مهلک و حیاتی به سازمان حماس بویژه شاخه نظامی آن وارد کنند که این گزینه البته از شانس کمی برخوردار است. 
همان‌طور که در بالا گفته شد، ورود به غزه با توجه به آمادگی گروه‌های مقاومت برای نبرد زمینی، چیزی شبیه ورود به جهنم برای صهیونیست‌ها خواهد بود و از طرف دیگر، رسیدن به نقطه جوش در این منطقه به احتمال فراوان جبهه‌های دیگر - بویژه در شمال (توسط حزب‌الله) و در کرانه باختری (توسط گروه‌های مقاومت این منطقه) را فعال خواهد کرد و این گزینه به هیچ وجه مطلوب صهیونیست‌ها نیست. 
۳- حمله محدود برای کم کردن فشار 
به نظر می‌رسد محتمل‌ترین گزینه پیش روی نتانیاهو، دست زدن به یک حمله محدود زمینی خواهد بود، چرا که از یک طرف بار فشار سنگین روی دولت - برای حمله زمینی - را کم می‌کند و همچنین راهی برای فرار از دادن تلفات سنگین در حمله گسترده زمینی خواهد بود. 
حال باید صبر کرد و دید سران رژیم صهیونیستی در یکی از بدترین شرایط سال‌های اخیرشان، کدام یک از این ۳ احتمال را انتخاب خواهند کرد؛ انتخابی که به نظر نمی‌رسد هدف اعلامی آنها یعنی نابودی حماس را محقق کند
نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات