سعدالله زارعی
صحنه جنگ غزه به التماس یکی و اجتناب دیگری تبدیل شده است. برای داوری درباره آنکه شکست خورده میدان و آنکه پیروز آن میباشد، همین کافی است. رژیم غاصب اسرائیل در حالی که در بیانها و بیانیهها از پیروزی بر حریف و نزدیک بودن پیروزی نهائی میگوید، بر تبادل محدود اسرا با زندانیان اصرار دارد و مقاومت فلسطین را مسئول شکست «تبادل دوباره» معرفی میکند. از آن طرف مقاومت غزه دو شرط را برای تبادل مطرح کرده است؛ توقف کامل حمله نظامی به غزه و تبادل «همه در برابر همه». این ادبیات دوگانه التماس و اجتناب، صدها مقاله در پی داشته در مطبوعات غرب درج شده و بر شکست اسرائیل از مقاومت تصریح کردهاند. در این خصوص گفتنیهایی وجود دارد:
1- جنگ غزه به هشتادمین روز خود نزدیک شده است. یک طرف جنگ رژیم اسرائیل قرار دارد که با بهرهمندی از جنگندهها، ناوها و هزاران تانک و دهها هزار نیروی زرهی با دست باز و با بیرحمی تمام ساکنان مظلوم غزه را بیوقفه مورد حمله قرار داده است و یک طرف مقاومت غزه است که در محاصره کامل قرار داشته و با هوشمندی و دلیری در برابر تحقق اهداف دشمن ایستاده است.
الان هفتهها از زمانی که غربیها اعلام کردند ساکنان غزه از کمبود آب و غذا رنج میبرند و بحران انسانی بهطور کامل، این باریکه را دربرگرفته است، میگذرد اما با وجود گذشت حدود 12 هفته از آن، مقاومت متکی به ساکنان غزه، با شدتی بیش از گذشته ادامه دارد. در خلال این ایام ارتش اسرائیل میگوید 25 درصد از نیروهای درگیر در جنگ غزه را از دست داده، تیپ ویژه گولانی آن پس از تحمل ضربات شدید برای بازسازی از صحنه جنگ خارج شده و به لشکر 98 زرهی آن - که در پیشانی عملیات زمینی ارتش غاصب قرار داشته - ضربات اساسی وارد شده است. بنابراین کاملاً واضح میباشد که ارتش رژیم با بنبست مواجه گردیده و امید به موفقیت را از دست داده است.
2- این جنگ، راهبرد نظامی اسرائیل را از کار انداخته است و این مهمتر از شکست سنگین لشکر 98 و تیپ ویژه زرهی گولانی آن میباشد؛ چرا که شکست در صحنه رزم قابل ترمیم است ولی شکست راهبرد نظامی - وقتی تنها راهبرد باشد - قابل ترمیم نیست.
راهبرد نظامی اسرائیل ترکیب بمبارانهای هوائی و پیشروی زمینی است. اسرائیل در این میدان به نحو حداکثری از بمباران و نیروی زرهی استفاده کرد. رژیم در هفتههای اخیر بهطور متوسط روزانه 60 هجوم هوائی انجام داد یعنی روزانه از 60 هواپیما در بمبارانها استفاده کرده است. دقت کنید 60 هواپیما برای 360 کیلومتر مربع و طی حدود 80 روز و این یعنی باریکه غزه حدود 4800 بار بمباران شده است. اسرائیل در هجمه زمینی، از بیش از 2000 تانک و نفربر و... استفاده کرده تا بتواند بر 360 کیلومتر مربع تسلط یابد. حملات پیدرپی و هر روزه ناوهای اسرائیل هم حساب دیگری دارد. با این وجود، مقامات ارتش صهیونیستی دو روز پیش، اعلام کردند در هیچ نقطه غزه، حتی آنجایی که ارتش ادعای تسلط کامل دارد، از حملات حماس در امان نیست.
راهبرد نظامی اسرائیل در این جنگ - برخلاف جنگهای پیشین که هوائی محور بوده - بر پیروزی در زمین و پیشتازی نیروی زرهیاش استوار بوده است. در این جنگ نقش نیروی هوائی اسرائیل جدا کردن مردم از مقاومت با بهرهگیری از «رعب» و نقش نیروی زمینی آن غلبه بر مقاومت و نابود کردن نفرات و تأسیسات آن بوده است. رژیم در نیروی پیشتاز خود یعنی نیروی زمینی، برترین یگانهای خود را که همین لشکر 98 و تیپهای ویژه گولانی و جفئاتی بوده به کار گرفته است.
براساس آمارهای ارتش و نیز آمار بیمارستانهای رژیم، آسیبهای ارتش در این 80 روز از سه هزار کشته و هفت هزار زخمی فراتر رفته است. این یعنی نیروی پیشتاز آن دچار ضعف اساسی گردیده است. دقیقاً به همین دلیل نیروی هوائی اسرائیل در ده روز اخیر فعالتر شد. این فعالیت در ادامه همان فعالیت قبلی - یعنی ایجاد رعب در ساکنان - میباشد و هیچ کمکی به حل مشکل زمینی اسرائیل که مقاومت غزه است، نمیکند. بنابراین میتوانیم با قطعیت بگوییم هماینک راهبرد نظامی اسرائیل ویران شده و ارتش بدون داشتن راهبرد به جنگ ادامه میدهد و همه میدانند ارتشی که نمیداند فردا باید چه کار بکند، از جنگ امروزش نتیجه نمیگیرد.
3- چند روز پیش «بنیامین نتانیاهو» اعلام کرد فشارهای خارجی برای توقف جنگ غزه رو به افزایش گذاشته و زمان محدود گردیده است. اشاره نخستوزیر مفلوک اسرائیل طبعاً به فشارهای افکار عمومی نیست چرا که نه تنها اسرائیل، حتی آمریکا هم کمترین اهمیتی به افکار عمومی نمیدهد. بنابراین منظور او از قرار داشتن در فشار زمان، قطعاً فشار آمریکا و چند دولت اروپایی است که همواره در بالاترین سطح از آن حمایت میکردهاند. در اینجا دو نکته به موازات یکدیگر قابل توجه میباشد یک نکته این است که غربیها و رژیم غاصب در اینکه این جنگ باید با شکست مقاومت فلسطین به پایان برسد، همداستان بوده و هنوز هم بر این نظر ایستادهاند. نکته دیگر این است که روند جنگ شکل معکوسی پیدا کرده و بحث پیروزی و شکست از باریکه غزه فراتر رفته است. غربیها درصدد بودند با محدود کردن میدان به غزه، مقاومت فلسطین را مغلوب نمایند اما بعد از دو ماه عملیات زمینی متوجه شدهاند شکستی بزرگتر از شکست در غزه در انتظار آنان است.
مقاومت منطقه از یکسو راهبرد آمریکایی «محدود نگه داشتن میدان» برای غلبه بر حماس را کنار زد. آمریکاییها لااقل سه نامه رسمی خطاب به مقامات جمهوری اسلامی نوشته و ایران را - به عنوان مرکز جبهه مقاومت - از باز شدن جبهههای دیگر برحذر داشتند. این نامهها ترکیبی از تهدید و خواهش بود. این سیاست جواب نداد و جبهههای لبنان، یمن و عراق در حد ضرورت و پا به پای رخدادهای جنگ غزه باز شدند. از سوی دیگر مقاومت منطقه مانع شکلگیری جبههای در حمایت از رژیم غاصب گردید. و این در حالی بود که آمریکاییها دقیقاً از روز اول جنگ غزه، کمیته چندجانبهای را در قاهره با محوریت و کارگردانی خود برای حمایت از اسرائیل پدید آوردند. جلسات این کمیته دو سه هفتهای تشکیل شد اما ادامه پیدا نکرد. واشنگتن بار دیگر و بعد از آنکه تهدیدات مقاومت یمن سبب کاهش شدید رفت و آمد کشتیها و ناوها در دریای سرخ و در نتیجه تحمیل هزینههای سنگین به کشورهای صنعتی گردید،
برای خنثی کردن این تهدیدات، شکلدهی به یک ائتلاف بینالمللی و با مشارکت کشورهای عربی دنبال کرد اما نتیجهای که حاصل شد با انتظار آن فاصله بسیار داشت. دو کشور در میان دولتهای منطقه، یعنی عربستان و مصر که اقتصاد آنان بیش از همه تحت تأثیر اقدامات نیروهای مسلح یمن قرار دارد، با صراحت و رسماً اعلام کردند در این ائتلاف نخواهند بود. بعد بقیه کشورها از جمله امارات و جیبوتی هم یکی یکی عدم تمایل خود به عضویت در این ائتلاف بروز دادند. در سطح غرب نیز اکثر کشورهای عضو اتحادیه اروپا و نیز استرالیا اعلام کردند در چنین ائتلافی عضو نخواهند بود. در نهایت آمریکاییها اعلام کردند، هدف این ائتلاف اسکورت کشتیها بوده و قصد انجام هیچ اقدامی علیه یمن ندارند! این در حالی است که در جریان جنگ 1394 سعودی، ائتلافی از 19 کشور غربی و عربی علیه همین یمن شکل گرفت و چند سال هم دوام آورد.
4- هماینک رژیم غاصب و آمریکا، آتشبس موقت در جنگ غزه را دنبال میکنند و مقاومت غزه دو شرط اساسی را برای پذیرش آن مطرح کرده است. با توجه به آنچه گفته شد الان نگرانی اسرائیل و حامیان آن این است که حماس با شرطهایش به قهرمان صحنه سیاسی این جنگ هم تبدیل شود و جالب این است که همانطور که اسرائیل اینک راهبرد نظامی ندارد، برای به زیر کشیدن پرچم مقاومت در صحنه سیاسی این جنگ نیز راهحل ندارد و باید تن به قضا و قدری دهد که بر مبنای اقتدار مقاومت میچرخد.
انتخابات اسفندماه مشارکت پرشور و رقابت جدی
دکتر مرتضی کامل نواب
بیانات دیروز رهبر انقلاب در جمع هزاران نفر از مردم استانهای کرمان و خوزستان حاوی نکات ارزنده و تعیین کنندهای بود که با توجه به قرار گرفتن در آستانه انتخابات دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی و همچنین انتخابات ششمین دوره مجلس خبرگان رهبری مروری تحلیلی بر اهم این نکات برای متولیان و مسئولان برگزاری انتخابات، نامزدها و جریانهای سیاسی و همچنین آحاد ملت ایران می تواند راهگشا و موثر باشد: ۱. انتخابات ضامن جمهوریت و اسلامیت نظام بی شک این عبارت از مقام معظم رهبری که فرمودند جمهوریت و اسلامیت نظام هر دو به انتخابات وابسته است از جمله عبارات تاریخی ایشان در باب انتخابات محسوب میشود. خطی که بیانگر دیدگاه اصیل جمهوری اسلامی درباره آرای مردم و مشارکت سیاسی ایشان در تشکیل ساخت و بافت نظام است. ایشان در نسبت انتخابات و جمهوریت بیان کردند که تحقق جمهوریت و مردم سالاری و حاکمیت مردم در اداره کشور هیچ راهی جز برگزاری انتخابات ندارد و در توضیح نسبت اسلامیت نظام با انتخابات فرمودند با انتخابات است که ولی فقیه از طریق منتخبان ملت در مجلس خبرگان تعیین میشود. این نگاه مشخص کننده جایگاه اساسی مردم در موضوع اسلامیت نظام و مقوم بودن برای آن است. ضمن اینکه نمایندگان مجلس هم باید طبق مقررات و معارف اسلامی قوانین را مصوب کنند. همچنین توجه دقیقی که ایشان نسبت به نادیده گرفتن انتخابات بیان کردند که به یکی از دو مسیر دیکتاتوری و یا هرج و مرج و ناامنی و اغتشاش میانجامد، تجربهای است که با نگاهی مختصر به کشورهای اطراف یا برخی تلاشها در داخل کشور طی سالهای گذشته از سوی افرادی که خیابان را به جای صندوق رای برای کسب قدرت انتخاب کردند، برای همگان ترسیم و تصدیق میشود. ۲. معجزه آفرینی مشارکت قوی یکی دیگر از فرازهای سخنان دیروز رهبر انقلاب به مشارکت قوی و پرشور در انتخابات باز میگشت. ایشان ضمن معجزه خواندن مشارکت قوی گفتند برگزاری انتخابات پرشکوه و با حضور پرشور مردم موجب وحدت ملی می شود وحدت ملی و حضور پرقدرت مردم در صحنه قدرت ملی می آورد و قدرت ملی موجب امنیت میشود که امنیت نیز زمینه ساز پیشرفت علمی، شکوفایی اقتصادی و حل مشکلات گوناگون اقتصادی، سیاسی و فرهنگی خواهد بود. آنچه در این بخش از بیانات رهبر معظم انقلاب قابل مشاهده است اعتقاد راسخ ایشان به مقوله مشارکت حداکثری و قوی و پرشور مردم به مثابه تنها راه حل کلیدی مشکلات و مسائل کشور است. در واقع در جمهوری اسلامی و مردم سالاری دینی مبتنی بر آن، راه حل دیگری جز به میدان آمدن عامه مردم وجود ندارد. نظام اسلامی متعلق به مردم است و حل مسائل ایشان نیز در گرو مشارکت و نقش آفرینی مردم در صحنه است. امری که ضامن امنیت کشور و به همین ترتیب موجبات قدرت ملی و وحدت ملی میشود. ۳. رقابت واقعی سیاسی برای تحول آفرینی بخش دیگری از بیانات رهبر معظم انقلاب در سخنان دیروز ایشان از یک سو خطاب به متولیان برگزاری انتخابات بود از سوی دیگر جریانهای سیاسی و نامزدهای انتخابات را شامل میشد. ایشان در بخشی از بیانات خود فرمودند :میدان باید برای حضور جناحهای سیاسی و گرایشهای گوناگون سیاسی، اقتصادی، فرهنگی در مسابقه بزرگ انتخابات باز باشد تا همه دیدگاهها و نگاهها در این میدان فعال باشند. طبعاً این بخش از بیانات ایشان در درجه اول متولیان برگزاری انتخابات را در بر می گیرد. مجموعهای شامل هیئتهای اجرایی، هیئت های نظارت و در نهایت شورای محترم نگهبان که ضمن رعایت قوانین و مقررات مربوطه این دغدغه و مسئله را سرلوحه تصمیمات و اقدامات خود قرار دهند. همچنین جریانات و گروههای سیاسی لازم است با این اتمام حجت و تعیین تکلیف شفاف، موضع خود را روشن کرده و برای رقابت جدی و تعیین کننده پا به میدان بگذارند و برخلاف آنچه طی ماههای اخیر از برخی چهرههای سیاسی شنیده میشد، مواضع تردید آمیز خود را کنار گذاشته و برای شرکت در این رقابت آماده شوند. این گلایه که برخی از تحول سخن میگویند اما انتخابات را که مقدمه تحول است مورد بیمهری قرار میدهند، در کلام ایشان، به اعتقاد نگارنده، به چنین رویکردی در برخی جریانات و چهرهها سیاسی باز میگردد که شاید تمایل به عدم شکست در انتخابات را پشت تردیدهایی چون فراهم نبودن میدان رقابت مخفی میکنند. از منظر رهبر معظم انقلاب رقابت انتخاباتی چه به لحاظ رقابت نامزدهای جوان با افراد با سابقه چه رقابت گرایشهای مختلف سیاسی و فرهنگی، در هر صورت موجب تشکیل مجلس خوب و قوی خواهد شد. این یعنی حضور حداکثری مردم موجب برکاتی است که از هر عنصر دیگری مهم تر می نماید و امید آفرینی که چنین رقابتی در میان آحاد مردم فراهم میکند هم کشور را به لحاظ وحدت و امنیت ملی تضمین میکند و هم فرصت بهتری برای خدمت از سوی منتخبان فراهم خواهد آورد. در حالی که در نقطه مقابل، عدم اقبال و دلسرد شدن مردم نسبت به انتخابات، به معنای فاصله گرفتن از مسیر حل مشکلات است که این مهم، خود از دل انتخابات حاصل میشود. آنچه مهم است در ادامه مسیر تا انتخابات اسفندماه، نقش آفرینی مسئولین امر، موثران و جریانات سیاسی و اجتماعی برای دعوت مردم به صندوق رای و شکل گیری رقابتی سالم و مشارکتی قوی در انتخابات است که به امید خدا موجبات ناامیدی دشمن و امیدواری برای حل مسائل کشور خواهد بود.
همه باید مراقب اعتماد و امید مردم باشیم
حسن رشوند
امید به آینده بدون برخورداری جامعه از اعتماد عمومی، امکان تحقق ندارد. اگر در جامعهای اعتماد به اجزای حاکمیت، اعتماد به تصمیمسازان و تصمیمگیران، اعتماد به سیاستگذاران و سیاستمداران، اعتماد به قانون گذاران، اعتماد به مجریان و ناظران باشد، امید به آینده در مردم تقویت میشود. در واقع در بستر این اعتماد است که امید شکل میگیرد و جامعه با تصمیمگیران و تصمیمسازان همسو میشود و آن را میپذیرد و اجرا میکند. طبیعتاً جامعهای که در آن اعتماد اجتماعی پایین باشد، هر اقدامی میتواند به ضد خود تبدیل شود. بنابراین توجه به اعتماد عمومی در عرصه حکمرانی یکی از مؤلفههای اجتنابناپذیر امیدآفرینی است. در سایه اعتماد مردم و پذیرش اشتباهات و محرم دانستن آنها در حوزه حکمرانی است که امید شکل میگیرد. در رفتار امامین انقلاب بسیار دیدهایم اقداماتی که دغدغه این بزرگواران خدشه وارد نشدن به اعتماد و امید جامعه بوده است. سیرهای که نیاز به سرایت و تعمیم به سایر اجزای قدرت در آن به شدت احساس میشود. در واقع مسئولان با حضور بیشتر در متن مردم، شفافسازیهای معقول، پاسخگویی بموقع، اطلاعرسانی و روایت بهنگام، میتوانند تا حدود زیادی اعتماد عمومی و امید به آینده نظام سیاسی را افزایش دهند. برای امیدآفرینی دو ساحت عمل و احساس وجود دارد. در واقع امیدآفرینی زمانی معنا پیدا میکند که عملی رخ داده باشد و کاری صورت گرفته باشد و ساحت دوم امید آفرینی که احساس است در شرایطی اتفاق میافتد که آن تلاش و عمل به گونهای مناسب خود را نشان دهد و احساس آن در جامعه گسترش یابد.
در ساحت عمل، مخاطب امیدآفرینی مسئولان، متولیان و کارگزاران هستند و در ساحت بازنمایی و ایجاد احساس، مخاطب امیدآفرینی رسانه و دستگاههای اطلاع رسانی رسمی و غیر رسمی کشور است. آنچه این روزها در اقدامات دولت در حوزه مسکن، ثبات نسبی در حوزه اقتصاد و ارزهای خارجی و کاهش قیمت سر به فلک کشیده مسکن و تلاش رئیسجمهور در سفرهای استانی برای کاهش مشکلات مردم دیده میشود، معلوم است که دولت میخواهد در ساحت عمل در حوزه امیدآفرینی نقش آفرینی کند. سفر آقای رئیسی به استان گلستان و رضایت مردم و امام جمعه محترم از اقدامات عملکرد دولت در استانی که جریان اصلاحات در این استان پایگاه قابل توجهی در گذشته داشته است، این مفهوم را در ذهن متبادر میکند که دولت آقای رئیسی در همین دو سالی که سکان اجرایی را با هزاران چالش و مشکلات بر عهده گرفته است، اقدامات خوبی را انجام داده است. در عین حال این نقد بر تیم رسانهای دولت وارد است که چرا در ارائه دستاوردها و اقدامات دولت در ساحت دوم امید آفرینی ضعیف عمل میکند.
اگر هر کدام از این دو ساحت، مأموریت خود را به درستی انجام ندهند، امیدآفرینی به درستی شکل نخواهد گرفت. چه اینکه اگر کاری بدون پیوست رسانهای شود، مردم آن کار را آنگونه که باید نخواهند دید، همانطور که اگر کاری انجام نشود و رسانهها و تریبونها، گزارشی غیر واقعی از آن رویداد را بازنمایی کنند، خروجی آن جز رشد بیاعتمادی نیست.
بنابراین به نظر میرسد برای رسیدن به شکلگیری جریان موفق امیدآفرینی در کشور باید به هر دو موضوع «اقدام عمل مسئولان و کارگزاران و نمایش و بازنمایی رسانهای» توجه لازم داشت.
وقتی چنین انتظاری برای تولید امید و اعتماد از مسئولان میرود طبیعی است که هر اقدام غلطی که باعث کاهش اعتماد و امیدسوزی مردم در جامعه صورت گیرد، عملی ناصواب خواهد بود. اما این روزها که چیزی بیشتر از دو ماه به انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری در اسفند ماه باقی نمانده، اخباری منتشر میشود که اعتماد عمومی مردم را نشانه رفته است و میرود تا امید مردم که احساس میکردند با همگرایی سه قوه کشور، دست چپاولگران از حقوق ملت کوتاه شده است، جهت دیگری پیدا کند.
در حالی که رزمندگان جبهه مقاومت در غزه با دشمن صهیونیستی، جنگ تن به تن دارند و روزانه دهها زن و کودک مسلمان در زیر فشار و بمباران رژیم کودک کش صهیونیستی به شهادت میرسند و رزمندگان مقاومت از یمن گرفته تا عراق، لبنان و فلسطین در حال تغییر جغرافیای منطقه هستند، انتشار برخی اخبار داخلی حال مردم را ناخوش میکند.
خبر فساد چای دبش و تیتر شدن آن در رسانههای داخلی و خارجی آن هم با بزرگنمایی رسانهای بدون درک شرایط جامعه، از همان دسته خبرهایی است که ذهن افکار عمومی را در آستانه انتخابات مشوّش کرده است.
از این دسته اخبار کم نیستند که در فضای رسمی و غیر رسمی رسانهای رد و بدل میشود و ذهن مردم را درگیر مواردی میکند که نه در تولید آن نقشی داشتند و نه در انتشار آن نقش اول را داشتهاند. اخبار متناقض و متفاوتی که بیشتر به یک دعوای غیرمسئولانه برخی مسئولان و بازی رسانهای میماند تا واقعیتی که لازمه آن دست به دست هم دادن برای رفع آن باشد. این پریشانگوییها نه در شأن نظام جمهوری اسلامی است که چشم جبهه مقاومت و آزادههای جهان به او دوخته شده است و نه حق مردمی است که نجیبانه با مشکلات اقتصادی و تورم دست و پنجه نرم میکنند. مردم با انتشار این دسته اخبار این سؤال را از مسئولان میکنند اگر درمان دردمان نیستید، نمک بر زخم مان نباشید و بگذارید کشور آرام باشد. اگر مسئولان صلاح ملک را میپسندیدند، باید میدانستند که روان مردم را نباید بازیچه اخبار ضدونقیض و ناقص خود کنند. رفتار برخی افراد غیرمسئولیت پذیر و بعضا مغرض که رسانههای دشمن و رقبای نه چندان همراه اصلاحطلب که همواره پیشقراول انتشار اخبار دروغ در کنار اخبار درست بودهاند، نشان میدهد آنها بیش از آنکه دلسوز مردم باشند، همانگونه که چند ماه است بر طبل تحریم انتخابات میکوبند، هدفی جز سرد کردن تنور انتخابات و ایجاد ناامیدی در مردم ندارند. این در حالی است که رهبر حکیم انقلاب در طول سالهای اخیر چندین بار کلید واژه امید را نقطه اتکا و پیشرفت کشور و ناامیدی را عامل بیانگیزگی و رخوت مردم و جامعه معرفی کردهاند. رهبر انقلاب بارها یکی از مصادیق رعایت تقوا را، «اجتناب از ناامید کردن جوانان» برشمردهاند و فرموده اند: برخیها در مدارس، دانشگاهها و حتی در محیطهای کسبوکار، بهگونهای صحبت میکنند که جوان از آینده ناامید میشود. ناامید کردن جوان یعنی گرفتن فرصت و قدرت عنصر جوان از کشور و جامعه اسلامی و این خود یک منکر است. رهبری انقلاب با توجه به تمرکز دستگاههای تبلیغاتی دشمن بر «ناکارآمدنمایی نظام» و «ناامید کردن مردم» بارها تأکید داشتند که باید با بیان واقعیات امیدبخش، مردم را در مقابل هجوم رسانههای بیگانه کمک کرد.
لزوم گسترش تعاملات جهانی
علی دارابی
مجمع تمدن های کهن در ۳ و ۴ اردیبهشت ۱۳۹۶برابر با ۲۱ و ۲۲آوریل ۲۰۱۷ در آتن اعلام موجودیت کرد، ایران، چین، یونان، ارمنستان، ایتالیا، بولیوی، پرو، عراق، مصر و مکزیک مؤسسان این مجمع هستند و آقای امیر عبدالهیان وزیر امور خارجه ایران نیز از جمله سخنرانان مراسم بود. بنده رییس هیأت ایرانی در این اجلاس بودم که به عنوان نخستین سخنران مطالبی را بیان کردم که رئوس آنها را بشرح زیر تقدیم می نمایم:
– فرهنگ بهترین راه برای گفت و گوی کشورها با یکدیگر است. عبور از آستانه آن، باطل السحر سوداگری سایر عرصه ها خواهد شد، لذا موضوع فرهنگ مقدم بر هر عمل دیگر موجب نزدیکی کشورها و تمدن ها به یکدیگر است.
– گفت و گوی فرهنگ موجب ملاقات کشورها با یکدیگر و به صلح، دموکراسی، پرهیز از تنش و منازعه، بالا بردن تحمل و تاب آوری و کمک به توسعه پایدار خواهد بود و اگر بخواهیم اشتراکات تمدن های کهن را نام ببریم بی شک « *رویای صلح* » از مهمترین آنهاست.
همچنین چند پیشنهاد را تقدیم کردم:
– برگزاری «جشنواره تولیدات چند رسانه ای میراث فرهنگی» میان کشورهای عضو با هدف افزایش همکاری های فرهنگی، هنری،بالابردن سواد میراثی ملت های عضو و ارتقاء دانش عمومی آحاد جامعه بشری در حوزه میراث فرهنگی.
– همکاری در استرداد اموال و اشیاء تاریخی که در اجلاس ششم در بغداد توسط مهندس ضرغامی مطرح شده بود.
– همکاری در امر آموزش، انتقال تجارب، کاوش های باستان شناسی، موزه داری، و سایر حوزه های میراث فرهنگی.
– افزایش همکاری در تدوین و ثبت پرونده های مشترک میراث فرهنگی ملموس، طبیعی و ناملموس در فهرست جهانی یونسکو میان کشورهای عضو.
– تشکیل دبیرخانه دائمی مجمع برای فعال بودن در طول سال برای توسعه همکاری ها و برنامه ریزی های مشترک.
ایران باید در عرصه مناسبات بین الملل در حوزه های مختلف برنامه ریزی و اقدامات گسترده ای داشته باشند. یکی از سفیران کشورهای عضو به من گفت: وقتی قرار شد به ایران بیایم بسیار نگران بودم، اما وقتی به ایران آمدم و مردم و میهمان نوازی و امنیت بالای ایران را دیدم از بودن در ایران خیلی خوشحالم. اما به شما می گویم که باید تصویری که رسانه ها از ایران در جهان ساخته اند را بهکلی عوض کنید و تصویر درستی را به جهانیان نشان دهید. راه آن گسترش تعاملات جهانی است.
صنایع دوقلو
پژمان جوزیسازنده منتخب پایتخت
همواره بهعنوان یک سازنده به موضوع گردشگری و جذب توریست و گسترش صنعت توریسم در ایران علاقهمند بودهام و مطالب مربوط در این حوزه را بررسی کردهام. شاید برای برخی ارتباط میان آنها و درک اینکه چه رابطهای بین این دو ابرصنعت (صنعت ساختوساز و توریسم) وجود دارد، دشوار است؛ اما برخلاف تصورات رایج این دو صنعت بسیار به هم وابستهاند.
برای درک بهتر موضوع باید بدانیم که اهمیت صنعت توریسم چیست و سازنده و معمار چه کمکی به آن میکنند؟ صنعت توریسم زوایای گوناگونی دارد که دیدن بناهای فرهنگی (سنتی و مدرن)، آرامش و بهرهبردن از امکانات رفاهی و غرقشدن در طبیعت و مواهب آن برخی از مظاهر صنعت توریسم است (توریسم فرهنگی و اکوتوریسم) و اتفاقا همینجا است که نقش سازنده معتبر و بهرهبردن از معمار حرفهای میتواند سازههای مناسبی به لحاظ جذب توریست فراهم کند.
در دنیای جدید ساخت سالنها، تالارهای نمایش حیرتانگیز، سالنهای سینمای مدرن در کنار هتلهایی با ساختمان زیبا به جذب توریستها کمک شایانی میکند. هتلهای معروف در دنیا آنچنان زیبا و مدرن و برخی از آنها الهامگرفته از تاریخ و تمدن آن کشورها ساخته شدهاند که صرفا حضور در آنها بخشی از هدف گردشگران است. برخی از این هتلها در دل طبیعت (در دل جنگلها یا دریا و سواحل اقیانوسها) بنا شدهاند که جهانگردی که به آن هتلها سفر میکند، علاوه بر استفاده از سازه زیبا، از منابع طبیعی اطراف نیز لذت میبرد و اینگونه بناها معمولا به گونهای هنرمندانه طراحی و احداث میشوند که کمترین آسیب به محیط زیست و منابع طبیعی کشورها وارد شود. هتلهای لوکس و زیبا که با هزینههای بالا در کشورهای دنیا ساخته میشوند، یکی از مهمترین عوامل جذب توریستها هستند. توریستهایی که شیفته زیبایی و ساختمانهای مدرن و گاه برگرفته از سنت و تاریخ آن کشور هستند، برای اقامت در آنها هزینههای هنگفتی پرداخت میکنند.
در کنار چنین هتلهایی ساخت بناهای زیبا و شگفتانگیز نیز یکی از دلایل جذب توریستها به کشورهای مختلف جهان است. چند مثالی که شاید همگان با آن آشنا باشند، برج ایفل در فرانسه یا برجهای دوقلوی پتروناس در مالزی و برج خلیفه در دوبی است.
ساخت، طراحی و معماری این سازهها به گونهای است که بسیاری از جهانگردان را به دیدن آنها ترغیب میکند تا برای دیدنشان عزم سفر کنند و طبیعتا منبع خوب ارزآوری برای کشورشان هستند. اگرچه ساخت اینگونه بناها بسیار حرفهای و دشوار است و صد البته از همین رو است که به اندازه تاریخ و تمدن یک کشور میتوانند دیدنی باشند و هر چقدر سبک آنها مدرنتر هم باشد، دیدنیتر میشوند. ساختمان مشهور به «قاب» در دوبی یا سازه مشهور به «اتمیوم» در بلژیک یا سازه شهره به «قوری چرخان» در چین از سازههای بسیار دیدنی و جذاب برای گردشگران هستند. نمونههای این سازهها و هتلهای بسیار زیبا و مفرح در دنیا بسیار است. از این رو است که صنعت ساختوساز میتواند تأثیر بسزایی در صنعت توریسم داشته باشد و به نوعی منفککردن آنها غیرممکن و اشتباه است.
هر چقدر در یک کشور برای صنعت ساختوساز و رشد و تعالی آن سرمایهگذاری شود، چند برابر آن سودآوری در زمینههای گوناگون دارد. جدای از به چرخش درآمدن صنایع وابسته و اشتغالزایی زیاد، توسعه صنعت ساختوساز حرفهای و ساخت بناهای ماندگار میتواند به رشد صنعت توریسم در کشور کمک کند. متأسفانه در کشوری که چهارباغ، چهلستون، منارجنبان و صدها اثر تاریخی ماندگار در طول تاریخ به تمدن بشری عرضه کرده، مدتها است که برای ساخت آثار ماندگار برنامهریزی و سرمایهگذاری نمیشود. این ضعف ملزوم یک آسیبشناسی از طرف دستگاههای ذیربط است و نیازمند واکاوی که چرا سرمایهگذاری برای ساخت آثار ملی و بهیادماندنی انجام نمیشود.
انقلابیگری از مسیر مردمسالاری
علیمحمد هنرمند
1- بیانات روز گذشته رهبر انقلاب در دیدار مردم کرمان و خوزستان را باید فراتر از یک موضعگیری زمانی که در آستانه انتخابات اتخاذ میشود، به عنوان یک دستورالعمل سیاسی برای موقعیت حال حاضر کشور به حساب آورد؛ دستورالعملی که هم وضعیت موجود را تحلیل میکند و هم چشماندازی برای تغییر و اصلاح شرایط دارد. عصاره موضع رهبر انقلاب درباره انتخابات دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی حول 2 محور «مشارکت قوی» و «رقابت واقعی جناح ها» تعریف میشود. 2 محوری که در عمل پیوندی گسستناپذیر از همدیگر دارند اما میتوان خاستگاههای متفاوتی را برای هر کدام تعریف کرد. «مشارکت» به عنوان بایستهای در جهت تقویت جمهوریت نظام تعریف میشود، به همین خاطر هرچه «مشارکت»، افزایش یابد ضریب مردمی انتخابات نیز ارتقا مییابد. طبیعی است هرچه وجه مردمی نظام تقویت شود قدرت ملی ایران نیز افزایش مییابد. از سوی دیگر با افزایش «مشارکت» جامعه ایران به سمت رفتار سیاسی هدفمند حرکت میکند. «رقابت» با پسوند «واقعی جناحها» که از سوی رهبر انقلاب تعریف شد به معنای رشد الگوی مشارکت سیاسی است. به عبارت دیگر هرقدر در «مشارکت» صرف حضور در پای صندوق رای واجد اهمیت است و معیاری کمی دارد اما «رقابت» ناظر بر کیفیت این «مشارکت» است. در فضای رقابت حداکثری است که ایدهها به مصاف همدیگر میروند و یکدیگر را به سنجه نقد میکشانند، نقایص یکدیگر را برملا میکنند و برای اثبات کارآمدی خود ادله ارائه میدهند. از سوی دیگر همین رقابتی بودن فضای یک انتخابات است که مردم را برای حضور پای صندوق رای و افزایش مشارکت قانع میکند. آنچنان که مردم نیز بیش از چهرهها به ایدهها توجه دارند و در جستوجوی انتخاب بهینهای هستند که شرایط را دچار تحول کند. با مجموع این اوصاف 2 محور «مشارکت قوی» و «رقابت واقعی جناحها» را که از سوی رهبر انقلاب طرح شد باید برای موفقیتآمیز بودن امتحان 11 اسفند مورد توجه قرار داد و از امروز تا روز انتخابات هر تصمیمی را در نسبت با این 2 محور سنجید. نهادهای مختلف از دستگاههای نظارتی گرفته تا رسانهها به عنوان اهرمهای موثر به تصمیم سیاسی جامعه باید تصمیمات خود را در این چارچوب اتخاذ کنند.
2- یکی از کلیدواژههایی که رهبر انقلاب در بیانات روز گذشتهشان بر آن تاکید داشتند «تحول» بود. پذیرش لزوم تحول از سوی ایشان گواهی روشن بر این واقعیت است که کشور نباید در شرایط رکود رها شود. انعطاف در سیاستگذاری و قانونگذاری کشور نیازمند آن است که هیچگاه وضعیت موجود را با هیچ استدلالی به عنوان یک موقعیت تغییرناپذیر تصور نکنیم. با این حال ایشان به درستی بر میدان انتخابات به عنوان گلوگاه اصلی این تحول اشاره کردند. تحول باید برآمده از اراده مردم و در چارچوب قانون باشد که انتخابات نیز مهمترین محل تلاقی این دو به حساب میآید. واقعیتی که درباره وضعیت موجود وجود دارد این است که در سالهای گذشته و در سایه تغییراتی که در مراجع اجتماعی و سیاسی، گسترده و مجازی شدن حوزه عمومی و... به وجود آمده است جامعه با انبوهی از مطالبات و الگوهای سیاسی مواجه شده است اما به موازات این تغییرات، فضای سیاسی کشور تحرک مطلوبی نداشته است. به همین خاطر نقد به نفی، اعتراض به آنارشی و ایده به هیجان تبدیل شده است. در این فضا تاکید رهبر انقلاب بر تقویت میدان انتخابات به عنوان مجرایی که در آن اراده مردم و قانون با یکدیگر تلاقی پیدا میکند نشان از یک افق بلندمدت برای عقلانی، چارچوبمند و مردمی کردن سیاست دارد، چراکه در فقدان این فضای عقلانی، مسیر مطالبات جامعه و سیاستگذاری دولت از یکدیگر بیگانه میشود. ایشان در چارچوب به رسمیت شناختن اصل تحول و دعوت به میدان انتخابات از «صاحبان دیدگاههای مختلف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی» دعوت کردند تغییر را از مجرای انتخابات پیگیری کنند. تاکید رهبر انقلاب بر اینکه «میدان باید برای حضور جناحهای سیاسی و گرایشهای گوناگون سیاسی - اقتصادی - فرهنگی در مسابقه بزرگ انتخابات باز باشد تا همه دیدگاهها و نگاهها در این میدان فعال باشند» نشان از ضرورت برگزاری انتخابات با پذیرش تکثر سیاسی، اقتصادی و فرهنگی دارد. نهادهای نظارتی را باید نخستین مخاطبان این مبحث دانست، چرا که در نبود این تکثر سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، جامعه نیز به سختی میدان انتخابات را به عنوان ابزار تحول انتخاب خواهد کرد. اگر حاضران در انتخابات به سطحی از همگونی برسند که یافتن تفاوتهایشان تنها به وابستگیهای پشت پرده جناحیشان محدود شود اساسا تصویری از امکان تحول برای مردم شکل نمیگیرد که بخواهند گزینه مشارکت فعال را انتخاب کنند.
از سوی دیگر در بلندمدت رکود سیاسی بهوجودآمده عملا جریان منتخب را وارد یک حاشیه امن میکند که میل به جسارت در تحول نداشته باشد. رهبر انقلاب در بیش از 3 دههای که از رهبریشان میگذرد همواره تقویت جمهوریت نظام را از نتیجه انتخابات مهمتر دانستهاند، چرا که یک رویه صحیح حتی پس از انتخابهای غلط به تحول مثبت کمک میکند اما یک رویه معیوب حتی در صورت کسب نتیجه مثبت نیز در بلندمدت به رکود و ناکارآمدی ختم میشود. ایشان روز گذشته بار دیگر جمهوریت و اسلامیت نظام را به انتخابات وابسته دانستند تا مشخص شود حتی انقلابیترین ایدهها نیز بیگانه از مشارکت و تایید مردم توان رشد ندارد. از این منظر این بیانات را باید اعلان مخالفت با قرائتهایی دانست که به دنبال انقلابیگری از مسیری غیرمردمسالاری دینی هستند.
3- کمتر از 70 روز تا انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری زمان مانده است؛ 2 انتخاباتی که هم کرسی مهمترین مجالس کشور را برای قانونگذاری و انتخاب رهبری تعیین میکند هم افقی از آینده سیاسی کشور را عیان میسازد. ائتلاف تمامقد ضدانقلاب و جریانهای برانداز در آشوبهای سال1401 که با یک شکست فضاحتآمیز همراه بود این واقعیت را حتی برای لایههای خشمگین جامعه برملا ساخت که کارآمدترین و کمضررترین روش برای هر تغییری را باید در چارچوب قانون جستوجو کرد. برای نمونه برخی جریانهای شکستخورده سیاسی که پارسال وسوسه همراهی با براندازان رهایشان نمیکرد و بهندرت در گفتار و رفتارشان چیزی متمایز از براندازان پیدا میشد هماکنون هرچند با لکنت اما اقرار میکنند تنها مسیر صندوقهای رای است. در این فضا جریانهای موثر بر افکار عمومی از جمله صاحبان جراید و رسانهها نقشی محوری در تبیین این واقعیت دارند. به همان میزان که باید شرایط «مشارکت قوی» و «رقابت واقعی جناحها» فراهم شود، مراجع سیاسی و اجتماعی نیز وظیفه دارند با عقلانی کردن گفتار و رفتار سیاسی، زمینهساز یک انتخابات سازنده باشند. بلوغ سیاسی جامعه در لحظهای شکل میگیرد که هم نخبگان امکان فعالیت بیابند و هم قواعد این فعالیت را بپذیرند تا مانند برخی تجربیات تلخ گذشته (از جمله انتخابات ریاستجمهوری سال 88) شاهد قدرناشناسی نخبگان سیاسی از امکان فراهمآمده نباشیم