*چه شد که یونسکو تصمیم گرفت بخش جوانان را تاسیس کند و چطور شد که شما اولین مسئوول این بخش بودید؟
**«جوانی »بعد از جنگ جهانی دوم به عنوان پدیدهای جامعه شناسی مطرح شد. تا پیش از آن جامعه غربی بنایش را بر این گذاشته بود که سه مرحله در زندگی افراد وجود دارد: کودکی و نوجوانی، دوره کار و کهنسالی و بازنشستگی. در واقع مرحلهای به نام جوانی در زندگی افراد شناخته شده نبود به علت افزایش تعداد جوانانی که به دانشگاه میرفتند و ادامه تحصیل میدادند، قشری دانشگاهی پدید آمد که هم اطلاعات و دانش نسبتا کافی داشتند و هم در مسائل اجتماعی و سیاسی دارای نظر و موضع بودند. این قشر مجزا که تعدادشان زیاد بود و پتانسیل هم داشت شناخته شده نبود. طرح این مساله الان برای ما جالب این چون آنچه 40 سال پیش در اروپا اتفاق افتاد الان دارد برای ما اتفاق میافتد.
*ماجرای عصیان جوانان در فرانسه چقدر در این جریان موثر بود؟
**سال 1968 در فرانسه شروع شد و تعد به اسپانیا، ایتالیا، انگلستان و به همه جا رسید. در حقیقت این تحول یک انقلاب آرام و فرهنگی و معنوی را به وجود آورد که روحیات و افکار را تغییر داد. احزاب چپ و کمونیست اصلا پیش بینی چنین چیزی را نکرده بودند. سرمایهگذاری که روی قشر کارگر داشتند روی قشر دانشجو نکردند در حالی که حرکت و عصیان بین جوانان بود. جامعه شناسان متبحر هم نمیدانستند چه هست به قسمی که وقتی که در مجله آفریقای جوان مقاله این نوشتم با مضمون عصیان جوانان و شکاف نسل ها خیلی موجب تعجب شد. مطلب من 10 آوریل منتشر شد و تعد حوادث ماه مه فرانسه مصداقی شد برای موضوعی که طرح کرده بودم. مدیر کل یونسکو آن زمان جامعه شناس فرانسوی، ادگار مورن، را انتخاب کرد که بعنوان رایزن و این موضوع را برایشان مطالعه کند. گزارش او منتشر شد مبنی بر این که جوانان میتوانند دارای نقش باشند چون هم دانش دارند و هم نظرهایی که نسل قبلی ندارد. و اگر نسل قبلی توجه نکند، جامعه دچار اغتشاش میشود. من هم که مطلب « فرار مغزها» را در سال 1965 نوشته بودم و در این موضوع سرو صدای جهانی راه افتاد بود، برای پست تازه تاسیس مدیریت بخش جوانان در یونسکو انتخاب شدم.
*محور بحث شما در «فرار مغزها» چه بود؟
**در مطلبم گفتم که آمریکا دنیا را فریب میدهد میگوید به شما آموزش میدهم. گفتم آمریکا سیستمی درست کرده که بهترین مغزها را جذب کند. این مطلب در واقع گزارش بود که برای سازمان ملل تهیه کرده بودم. گفتم آمریکا در کشورش را باز نکرده، اگر باز کرده به روی متخصصانی بازکرده که از آنها بهره بگیرد. دوستانی که در سازمان ملل داشتم، به من گفتند که این گزارش تو هرگز چاپ نخواهد شد. اما از نیویورک تایمز با من تماس گرفتند و خواستند که گزارشم را چاپ کنند. عنوان چاپ شده این بود: کشورهای فقیر مغزشان را از دست میدهند به نفع کشورهای قوی. وقتی ادگار مورن گزارشش را داد، در سال 1969 قرارشد یونسکو بخش جوانان را راه بیندازد. سابقهای که از گزارش من در ذهن اهالی یونسکو بود باعث شد من هم یکی از کاندیداها شوم. آن سال ها با این که اهل انقلاب هم نبودم، فشار ساواک بر من زیاد شده بود و مایل بودم که بروم خارج. وقتی نامهای از مدیر کل یونسکو رسید و دعوت شدم برای همکاری پذیرفتم.
*چه برنامه خاص و مشخصی به یونسکو ارائه دادید که از میان کاندیداها شما را انتخاب کردند؟
**از من پرسیدند که اگر مسوول بخش جوانان شوی، چه میکنی؟ من گفتم شما در فرانسه ضرب المثلی دارید: اگر جوانان میدانستند و اگر پیران میتوانستند. گفتم که بر اثر تحولات اجتماعی، جای جوانان و پیران در این ضرب المثل عوض شده. یعنی جوانان دانایی دارند اما قدرت و امکانات ندارند. اسم برنامه شان «یونسکو برای جوانان» و منظورم این بود: همکاری جوانان برای پیشبرد اهداف یونسکو.
*چه مدت در یونسکو فعال بودید؟
**پنج سال در یونسکو بودم از 1969 تا 1974 و اگر مدیر کل عوض نمیشد، ممکن بود باز هم بمانم. اما مدیر کل بعدی محافظه کاربود و از فعالیتهای من بخصوص حمایتی که از جنبشهای آزادیخواه داشتیم، میترسید. یک بار در موضوع «صلح و جوانان» 21 نفر را دعوت کرده بودم. مدیر کل تلفن زد و گفت کنفرانس شما از 21 نفر، 6 نفر عضو جنبشهای آزادیبخش هستند و به عنوان تروریست به فرانسه ممنوع الورود هستند. گفتم که دو سال دیگر این افراد اگر رئیس جمهور نشوند، حتما وزیر میشوند. این افتخاری است برای یونسکو که اولین نهادی است که این آدم ها را به رسمیت شناخته. همین طور هم شد دو نفرشان رئیس جمهور شدند و دو نفر دیگر وزیر امور خارجه. بعد از این شدم رایزن فرهنگی یونسکو در آسیا،
*کدام یک از فعالیتهای خودتان را در بخش جوانان یونسکو تاثیر گذار میدانید؟
**آن زمان نیروهای محافظه کار برای ساکت کردن جوانان بحث مواد مخدر را بزرگ میکردند. من مخالف بودم به موضوع مواد مخدر وارد شدیم چون یک جور انتقام جویی آدمهای مسن بود نسبت به جوان ها. اما وقتی دیدم کشورهای مختلف از مواد مخدر حرف میزنند، برنامهای را بردیم به کنفرانس عمومی. 6 ماه کار کردیم برای شناسایی جوانانی که در کشورهای مختلف دنیا قبلا معتاد بوده اند و با تجربه گذشته شان حالا مبارزه میکنند با گسترش مواد مخدر، چون به این نتیجه رسیده بودیم که جمع کردن پزشکان و این که بخواهند درباره عوارض اعتیاد حرف بزنند، راه حل درستی برای مبارزه نیست. این مهم است که بفهمیم جوانان چرا معتاد میشوند و چگونه بتوان انگیزه ترک اعتیاد در آنها ایجاد کرد سمیناری تشکیل دادیم با شرکت همان جوانان. نتیجه سمینار این بود : استفاده از مواد مخدر، ترک خانواده، فرار از تحصیل و خودکشی همه تظاهرات یک پدیده واحد یعنی ناسازگاری روانی و اجتماعی جوانان است. گزارش ما به 30 زبان ترجمه شد در آن زمان.