ارتش رژیم صهیونیستی با برخورداری از حمایت همهجانبه امریکا و متحدان اروپایی آن با دستیابی به تجهیزات و فناوری نظامی و برخورداری از سطح بالای اطلاعات، یکی از پیشرفتهترین ارتشهای جهان بهشمار میرود.
هستههای اصلی و پایه این ارتش را گروههای ترور و جنایت، چون «هاگانا»، «ایرگون» و «پالماخ» تشکیل میدهند که از ۱۹۲۰، یعنی پیش از تشکیل رژیم اشغالگر صهیونیستی تأسیس شده و از حمایت ارتش انگلیس که قیمومت اراضی فلسطین را داشته، برخوردار بودهاند. با خروج ارتش انگلیس و همزمان با اعلام موجودیت رژیم صهیونیستی، سلاحهای انگلیسی در اختیار ارتش صهیونیستی قرار گرفت و از همان زمان این ارتش از حمایت و پشتیبانی دولتهای غربی برخوردار بود که در سالیان اخیر بیشتر کمک را دولت امریکا به این ارتش جنایتکار میکند.
بر طبق برآوردها، ارتش رژیم اشغالگر فلسطین در سال ۲۰۲۳،
۱۶۹ هزار و ۵۰۰ نفر نیروی انسانی فعال در نیروی زمینی، هوایی و دریایی داشته و ۴۶۵ هزار نفر نیروی ذخیره در اختیار دارد. این ارتش بیش از ۲ هزار و ۲۰۰ دستگاه تانک و بیش از این خودروی زرهی و بیش از ۵۰۰ عراده توپ داشته و نیروی هوایی آن ۳۳۹ فروند هواپیما در اختیار دارد که ۳۰۹ فروند آن جت تهاجمی، شامل ۱۹۶ فروند اف ۱۶، ۸۳ فروند اف ۱۵ و ۳۰ فروند اف ۳۵ است. در نیروی دریایی رژیم صهیونیستی هم ۴۹ شناور جنگی و پنج زیردریایی استفاده میشود که از پیشرفتهترین انواع به حساب میآیند.
این ارتش، رکن اصلی شکلگیری و تداوم حیات منحوس رژیم اشغالگر صهیونیستی است که پایه شکلگیری دولت بلکه عنصر اصلی اشغالگری و توسعهطلبی با تکیه بر جنایت و ترور بهشمار آمده و همواره از حمایت امریکا، انگلیس، آلمان و فرانسه برخوردار بوده است، بهگونهای که با وجود سابقه آشکار و سنگین نسلکشی و جنایت علیه بشریت، هیچ واحدی از آن در فهرست تنبیهی امریکا و متحدان اروپاییاش قرار نداشته و تمامی جنایات آن با حمایت یا چشمپوشی قدرتهای غربی همراه بوده است.
باوجود چنین ارتشی سران جنایتکار رژیم صهیونیستی، این تصور را داشتهاند که میتوانند با تکیه بر مشت آهنین تمامی اهداف توسعهطلبانه و اشغالگرانه خویش یعنی اشغال تمامی اراضی فلسطین و حتی نگه داشتن اراضی اشغالی لبنان، سوریه و اردن را تثبیت کرده و هیچ اثری از فلسطین و فلسطینی باقی نگذارند.
همانگونه که این ارتش پایه اصلی و اعتماد تمامی مهاجرین صهیونیست به اراضی اشغالی فلسطین برای داشتن امنیت و کسب رفاه و اطمینان از آینده زندگی در این سرزمین غصبی، با ایجاد بازدارندگی در برابر هرگونه مبارزه و مقاومت نیز بهحساب میآمده است.
اما پیروزی بزرگ مقاومت در عملیات طوفانالاقصی در ۱۵ مهرماه گذشته و تلفات و خسارات سنگین صهیونیستها در برابر این گروه چریکی، نهتنها هیمنه پوشالی ارتش و دستگاه امنیتی رژیم صهیونیستی را درهم شکست، بلکه توان بازدارندگی این رژیم، در برابر تهدیدات احتمالی و اطمینان نسبت به آینده را برای زندگی در اراضی اشغالی به شدت زیر سؤال برد.
نخستوزیر افراطی و جنایتکار رژیم صهیونیستی به تصور ترمیم این شکست و بازگرداندن بازدارندگی و سد مسیر مبارزه فلسطینیها و جلوگیری از تکرار چنین شکست خفتبار و وحشتآفرینی، با اعلام اهدافی، چون آزادی اسرا، نابودی حماس و خارج ساختن اداره غزه از دست حماس، تهاجم زمینی و هوایی به باریکه غزه را به اجرا گذاشت.
ارتش رژیم صهیونیستی در این تهاجم با بهکارگیری آتش سنگین و بمبارانهای گسترده، به هیچکدام از از موازین و خطوط قرمز اخلاقی، حقوقی و انسانی پایبند نبود و سطح بالایی از انهدام و کشتار را رقم زد که نتیجه آن تحریک افکار عمومی و شکلگیری انزجار در تمامی جهان علیه صهیونیستها و اربابان امریکایی و اروپایی آنان شد.
برخلاف تصور صهیونیستها، این کشتار و تخریب سنگین، هیچ نتیجهای در نبرد زمینی برای رسیدن به اهداف اعلامی نداشت و ارتش جنایتکار رژیم، در جنگ شهری و نبرد نزدیک با رزمندگان مقاومت، باوحود برخورداری از سطح بالای فناوری و تجهیزات جنگی به انفعال افتاده و نتوانست بهجز تخریب و کشتار کور، کار چندانی را پیش ببرد. در این نبردها که با حجم سنگین آتش و حضور زبدهترین نیروها و مداخله مستقیم امریکاییها همراه بود، صهیونیستها بیش از ۳۰۰ دستگاه تانک و خودروی زرهی خود را از دست داده و بیش از ۸۰۰ نفر از بهترین نیروهای خود را در آنچه جنگ با اشباح نامیده شد، از دست دادند. علاوه بر این خسارات و تلفات سنگین انسانی، حیثیت و اعتبار ارتش صهیونیستی بهخاطر ناکارآمدی در عرصه نبرد با چریکهای مقاومت نیز بر باد رفت و سرانجام جنگ زمینی در غزه به آتشبس انجامید و سرنوشتی شبیه جنگهای گذشته را رقم زد.
به عبارتی این بار هم ارتش رژیم صهیونیستی در گل فرو رفت و نتوانست به اهداف تعیین شده، دست پیدا کند و تنها ۸۰۰ جنازه دیگر به کشتههای اولیه صهیونیستها در عملیات طوفانالاقصی اضافه شد.
عواملی را که موجب این ناکامی برای ارتش جنایتکار صهیونیستی شد میتوان در موارد زیر مورد اشاره قرار داد:
۱- آمادگی و برتری رزمندگان مقاومت در نبرد زمینی نزدیک، ناشی از روحیه استشهادی، شجاعت و اشراف رزمندگان فلسطینی در مقابله با نیروهای صهیونیست و متجاوز.
۲- بیتأثیر بودن شیوههای جنگی ارتش صهیونیستی با اتکا به انهدام و کشتار وسیع مردم عادی و بازتاب آن بر روحیه مردم و رزمندگان برای مقاومت بیشتر.
۳- انفعال و وحشت صهیونیستها در جنگ شهری و در میدان خرابههای مسکونی و احساس مواجه بودن با اشباح.
۴- قابل ترمیم نبودن هیچگونه چشمانداز روشن برای ارتش صهیونیستی نسبت به آینده جنگ با نگاه به روند شکستهای پیاپی از مقاومت در گذشته؛ بنابراین بهرهگیری ارتش از بمبارانهای سنگین و گلولهباران غزه و جنایت و نسلکشی تنها به بیاعتباری بیشتر این ارتش در افکار عمومی جهانی انجامید و تلاش آنها برای تصرف نیز با تلفات سنگینتر و از دست رفتن افکار عمومی داخل رژیم منتهی شد.
به عبارتی شیوههای جنایتکارانه، شاید در گذشته برای غصب زمین و آواره ساختن ساکنان فلسطینی آن مؤثر بوده، اما امروز در برابر فلسطینیهای آماده مبارزه و مقاومت بینتیجه است و به مثابه ورود به باتلاق است که تنها تحرکات و دست و پا زدنها به فرو رفتن بیشتر منتهی میشود.
غزه هیچگاه اسرائیل نمیشود
حسن هانیزاده
آتشبسی که رژیمصهیونیستی پذیرفته یک آتشبس موقت بوده و شرایط حماس بر رژیمصهیونیستی تحمیل شد و این امر نشان داد که ابتکار عمل میدانی در دست حماس و جهاد اسلامی است و همین موضوع سبب شده رژیم اشغالگر قدس در طول ۴۸روز جنگ نابرابر، جنایتهای بیشماری علیه مردم غزه انجام دهد و نزدیک به ۱۵هزار نفر را شهید و ۳۲هزار نفر را مجروح کند؛ خود رژیم صهیونیستی نیز در این مدت ۲۰۰۰ کشته و ۷۰۰۰ مجروح داد که این سنگینترین تلفات برای این رژیم در طول هفت دهه گذشته اشغالگری این رژیم بوده است.
پذیرش آتشبس بهدلیل فشارهای داخلی و همچنین تظاهراتی که خانوادههای اسرای صهیونیستی داشتند موجب شده که رژیم اشغالگر قدس مجبور به پذیرش آتشبس شود و ممکن است این وضعیت چند روزی هم بیشتر ادامه پیدا کند، اما در هر صورت رژیم اشغالگر به جنایت خود ادامه خواهد داد که این نشان میدهد اسرائیل به دنبال این است که به یک پیروزی زودگذر ولو ظاهری دست پیدا کند و به اهداف خودش برسد. از جمله اهداف رژیمصهیونیستی کوچ اجباری مردم غزه و خلع سلاح حماس و جهاد اسلامی و همچنین قرار دادن غزه تحت مدیریت رژیمصهیونیستی و سازمان ملل است؛ هرچند به نظر میرسد این اقدامات عملیاتی نخواهد شد و بار دیگر این رژیم در عرصههای بینالمللی شکست خواهد خورد و به همین دلیل احتمالا به بمبارانهای خود ادامه خواهد داد و جنایت بیشتری مرتکب میشود تا بتواند شکست خود را جبران کند. درواقع رژیمصهیونیستی سعی دارد به روشهای خشونتآمیز و جنایتکارانه علیه مردم غزه و حماس و جهاد اسلامی ادامه دهد. البته غزه هیچگاه اسرائیل شدنی نیست چرا که این منطقه مرکز مبارزات اسلامی مردم فلسطین در طول چند دهه گذشته بوده است و به همین دلیل غزه برای رژیمصهیونیستی بسیار پرهزینه است و این رژیم بهشدت از گسترش روحیه مقاومت در میان مردم غزه و کرانه باختری نگران است و بنابراین میتوان گفت غزه تحت هیچ شرایطی تسلیم نخواهد شد و به مقاومت خود با تمام مشکلات ادامه میدهد. از سوی دیگر بنیامین نتانیاهو همه تدابیر و خشونتها را علیه مردم غزه بهکار گرفت تا بتواند یک پیروزی سریع نظامی یا سیاسی بهدست آورد، اما بهرغم کشتارها و جنایتهایی که انجام داد، نتوانست افکار عمومی داخلی را قانع کند؛ لذا اکنون هم ابتکار عمل میدانی و هم ابتکار عمل سیاسی دردست رزمندگان حماس وجهاد اسلامی است و رژیم صهیونیستی در حوزههای امنیتی، اطلاعاتی، نظامی، سیاسی و حتی نزد افکارعمومی با شکست مواجه شده است؛ لذا قبول آتشبس در این مقطع که قبلا از سوی بنیامین نتانیاهو مورد پذیرش قرار نمیگرفت نشانه شکست دیگری برای رژیمصهیونیستی است. این شکستهای پیدرپی بهطور طبیعی موجب خواهد شد رژیمصهیونیستی وارد چرخه فروپاشی شود. در واقع مردم غزه ترجیح دادهاند با وجود تلفات و شهدا در شهر خود باقی بمانند و رژیمصهیونیستی در آینده هم نخواهد توانست بهدلیل این روحیه، حماس و جهاد اسلامی را ریشهکن کند، بنابراین شکست دیگری هم از این جهت برای اسرائیل قابل تصور است.
پیامدهای جنگ برای اسرائیل
رحمت اله بیگدلی
بنیامین نتانیاهو که میداند با توقف جنایات خود در غزه قطعا رفتنی است در صدد طولانیکردن جنگ و جنایت است و با سبعیتی وصفناپذیر هزاران نفر از غیرنظامیان اعم از زن و مرد و کودک را کشته و دهها هزار نفر را مجروح و صدها هزار نفر را آواره و غزه را ویران کرده است اما در کنار این همه جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت و حمایتهای گسترده آمریکا و اروپا و … از رژیم صهیونیستی، رژیم اشغالگر نیز امروز حال و روز خوبی ندارد که به گوشهای کوچک از وضعیت فعلی این رژیم جنایتکار و تبعات جنگ غزه برای این رژیم اشاره میشود.
در اثر جنگ غزه، ارزش پول صهیونیستها ۳ درصد کاهش یافت. بازار سهام صهیونیستها ۱۱ درصد یعنی ۴۰ میلیارد دلار ضرر کرد!
مردم فلسطین اشغالی همه در خدمت اجباری هستند یعنی اقتصادشان فلج شده است! گردشگری به صفر رسیده است!
سرمایهگذاری صفر شده است! کارخانهها کاملاً متوقف و بدون تولید و صادرات شده است!
مدارس، ادارات و شرکتها تعطیل شده است! مبلغ ۲۴۰ میلیون دلار هزینه نظامی آنها در یک روز است!
رسانههای عبریزبان گزارش دادند که کارمندان وزارت دارایی رژیم صهیونیستی توصیه کردند شش وزارتخانه از جمله وزارت امور یهودیان خارج از فلسطین اشغالی و مبارزه با یهودیستیزی تعطیل شود.
بیش از ۴۰۰۰ سرباز و افسر ذخیره از داوطلبشدن خودداری کردند و گفتند: غیرممکن است در کشوری که مال ما نیست بجنگیم! تعداد ۴۰۰ خلبان از انجام خدمت سرباز زدند! بیش از ۵۰۰ هزار نفر از مردم فلسطین اشغالی خانههای خود را ترک کردند!
مردم فلسطین اشغالی بسیار عصبانی و ناراحت هستند و بسیاری خواهان برگشت به کشورهایی هستند که از آنجا به فلسطین اشغالی آمدهاند!
تل آویو به شهر وحشت تبدیل شده است و مردم جهان حقیقت رذیلت و خباثت صهیونیستها را فهمیدند!
از سوی دیگر هیمنه پوشالی رژیم صهیونیستی شکسته شد و مردم دنیا دیدند که این رژیم جنایتکار بدون حمایت گسترده و روزانه آمریکا، اروپا و … ضعیفتر از خانه عنکبوت است!
مردم جهان اکنون به دنبال کشف علل و دلایل ایمان راسخ فلسطینیها هستند و بسیاری از مردم غرب شروع به جستوجوی فهم دکترین اسلام و در صدد خواندن قرآن هستند!
همچنین همگرایی و همدلی تاریخی بیسابقهای در میان مردم دنیا در حمایت از مردم فلسطین و ابراز نفرت از رژیم صهیونیستی ایجاد شده است!
با این وجود همگرایی وسیعی بین بسیاری از یهودیان دنیا در حمایت از مردم فلسطین و علیه رژیم صهیونیستی ایجاد شده است و بهصورت گسترده اعلام میکنند که رژیم صهیونیستی هیچ ربطی به دین یهود ندارد و انحراف از دین یهود و ابزار سلطه آمریکا و امپریالیسم برای سلطه بر منطقه است!
«چگونه میاندیشیم؟»
خودتحریمی فکری
کیومرث اشتریان
یکی از بزرگترین آسیبها و تهدیدات برای یک سیاستمدار «خودتحریمی فکری» است و خطر آن بیش از تحریمهای اقتصادی آمریکا و قدرتهای غربی است. خودتحریمی فکری آن است که انسان خویشتن را «کانالیزه» میکند و فقط اخبار و تحلیلهایی را میبیند و میشنود که خود آن را دستچین کرده باشد. اجازه نمیدهد که چیزی غیر از آن به گوشش برسد. مشهور است که سیاستمداران «کانالیزه» میشوند و شماری از نزدیکان اجازه نمیدهند که خبر و تحلیلی غیر از آنچه خود میخواهند، به او برسد. امروزه با توجه به گسترش شبکههای اجتماعی و ابزار اینترنت و موبایل، که بهناچار حتی سیاستمداران هم وابسته به آن شدهاند، امکان چنین شکلی از سانسورِ مقامات بسیار کمتر شده است؛ اما شکل مخوفتری از آن وجود دارد و آن این است که سیاستمدار خودخواسته و خودآگاه به خودتحریمی فکری روی بیاورد. این، تاریکترین زندان خودساختهای است که گاه سیاستمداران را به کام خویش میکشد. همه چیز گفته میشود و نوشته میشود؛ اما حواسی نمانده که هوشی به کار آید. گوش هست؛ اما شنوایی نیست. شنوایی هست؛ اما به مغز نمیرسد. مغز هست؛ اما به دل نمینشیند. چنین است که هرگونه نقد و بحث و گفتن و نوشتن به جایی نمیرسد. دروغ، بهسادگی ترویج و باور میشود. با اندک «استدلالی» خود را قانع میکنیم. هرکس که با ماست؛ هرچند از کمترین تعهدی برخوردار باشد، تأییدش میکنیم و بر خطاهایش چشم میپوشیم. تبعیض روا میداریم و آن را عین مصلحت و حقیقت و عبادت میشماریم. این خواسته دل است که نبیند و نشنود و نکُند. دیگر، باز رَستن از جهل و از بیچارگی، به اندیشه و نصیحت و پند نشود. در واقع، عقلی نمیماند تا علمی پیش آید. اگر دلِ دولت دشمنِ جان و عقل و گوش و هوش شود، کارش ساخته میشود و ره به پایان میآید. پرده دل اندیشمندان ز خون موجزن میشود و منتظر میمانند «تا چه آید زین پرده برون».
اگر تصور کنیم که در مخزن خویش به علم و عمل بسندهایم یا که هم کشف و هم اسرار و هم نهان میدانیم، دیگر کسی را یارای مشاورت ما نَبُوَد. همگان در کار ما حیران و سرگردان میشوند و در آینه تاریخ راز سرنگونی را نمیبینیم. یاران همه پند میگویند؛ اما حکمت در حُکم کارگر نمیافتد و بهناچار از تیمارِ بیمار منصرف شده و رهایش میکنند تا به خاک ماتمش بسپارند.
این، نه یک نحوه اندیشیدن؛ بلکه یک نحوه زندگیکردن و به بندِ اسارت کشیدن خود و دیگران است. البته همه ما به درجاتی در معرض چنین خطری هستیم. «پیرهن پوشیم از کاغذ همه/ در رسیم آخِر، به شیخِ خود همه». رژیمهای فکری-علمی همگی در معرض این خطرند؛ چون ساختارهایی علمی میسازند که کانونهای محوری و فرضیات جانبی دارند و ساختاری از حقیقت را تشکیل میدهند؛ اما در حوزه علم این نظامهای فکری در معرض نقد همیشگی اندیشمندان هستند و اگر نتوانند پاسخگوی نیازهای فکری باشند، بهزودی و به هر حال متروک میشوند؛ اما درباره رژیمهای سیاسی اینچنین نیست و این خطر برای سیاستمداران بسیار مهلکتر است. تا زمانی که قدرت داشته باشند و از ابزارهای گوناگون قدرت بهره ببرند یا که بر سردرِ انبار خزانه و سرسرای بلند دفتر و دیوان نشسته باشند، بر همین بیراهه میروند تا خود اسباب سقوط خود فراهم کنند.
خودتحریمی فکری با عوامزدگی و عوامنمایی نزدیک است و بلکه ابزاری است که با قشریترین لایههای فکری، سیاستمداران را به بند اسارت درمیآورند. اگر هم سیاستمدار خود نیرنگ کند و قشریون را به بازی ریا بگیرد، بهناچار او هم اسیر آنان میشود و این در سیاستهای فرهنگی مشهود است. نمونه آن لغو کنسرت اصفهان بود. در چنین صورتی هر دو، یعنی هم سیاستمدار و هم عوام، به اسارت یکدیگر درمیآیند. هر دو خیال میکنند که پیروز هستند؛ درحالیکه نیرنگ، به خودی خود باختِ صداقت است و تشت رسوایی نیرنگ پرطنین است. بارها هشدار داده شده است که در یک فضای سیاسی که ادعای مذهبیبودن دارد، مباد که چنین رویکردی به الگو تبدیل شود. متأسفانه در سیاستهای عمومی در ایران به فراوانی چنین چیزی مشاهده میشود.
مردی که خواب را از چشم نتانیاهو ربوده بود
محمدمهدی یزدی
جمعه 7 آذر ۹۹، روز تلخی برای ایران بود؛ روزی که یکی از بزرگترین دانشمندان کشورمان در حوزه فیزیک و علوم هستهای توسط رژیم صهیونیستی به شکلی کاملا متفاوت با دیگر ترورهای اسرائیلی به شهادت رسید. شهید دکتر «محسن فخریزاده» رئیس سازمان پژوهش و نوآوری وزارت دفاع پس از سالها مجاهدت و تلاش در اوج گمنامی در 63 سالگی هدف حمله قرار گرفت و دلیلش را میتوان در این جمله شهید فهمید که به همسرش میگفت: «هر چه من بیشتر کار کنم، نتانیاهو کمتر خواب راحت به چشمش میاد». هر قدر او برای مردم ناشناخته بود اما دشمنان ایران بویژه آمریکاییها و اسرائیلیها خوب او و تاثیراتش در پیشبرد اهداف نظام جمهوری اسلامی را میشناختند. به همین دلیل بود که بیش از 20 سال نامش در لیست ترور قرار گرفته بود و سالها هدف شماره یک صهیونیستها به حساب میآمد. این آگاهی آنها به حدی بود که فخریزاده را یکی از 5 شخصیت ایرانی در فهرست ۵۰۰ نفره قدرتمندترین افراد جهان در نشریه آمریکایی فارن پالیسی ذکر کرده بودند. محسن فخریزاده اصالتا اهل اردستان استان اصفهان اما متولد و بزرگ شده قم بود که سال ۱۳۳۶ چشم به جهان گشود و همزمان با تحصیل، با خاندان پهلوی نیز به مبارزه پرداخت و پس از کسب دیپلم ریاضی فیزیک، سال ۱۳۶۶ مدرک کارشناسی خود را در رشته فیزیک، از دانشگاه شهید بهشتی تهران دریافت کرد. در دوران دفاع مقدس نیز وی از نخستین افرادی بود که با شهید محمد بروجردی در قرارگاه حمزه سیدالشهدا(ع) همکاری میکرد و بعد از جنگ در سال ۱۳۷۲ دوره کارشناسی ارشد مهندسی هستهای را در دانشگاه صنعتی اصفهان به پایان رساند و سال ۱۳۹۶ موفق به دریافت درجه دکترا از دانشگاه صنعتی امیرکبیر شد. شهید فخریزاده به سرعت مدارج علمی را طی میکرد و سال ۱۳۷۶ عضو هیات علمی دانشکده فیزیک دانشگاه امام حسین(ع) و پس از آن رئیس پردیس دانشگاه صنعتی مالک اشتر شد. روحیه این شهید بزرگوار به گونهای بود که سال ۱۳۸۹ سازمان پژوهش و نوآوری دفاعی را در وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح تاسیس کرد و ریاست آن را برعهده گرفت. مجاهدتها و تلاشهای علمی ماندگار این دانشمند بزرگ، در جهت پیشرفت و تولید قدرت در کشور همراه با نوآوریهایی بود که موجب شد سال ۱۳۹۶ نشان درجه ۲ خدمت و سال ۱۳۹۸ نشان پژوهشگر ماندگار و بالاخره نشان درجه یک نصر را از دست فرمانده معزز کل قوا حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای دریافت کند.
هر چند اطلاعات زیادی از فعالیتها و اقدامات این شهید بزرگوار به واسطه حساسیتی که در ماموریتهایش بود در دسترس نیست اما آنچه دوستان و همرزمان وی همگی به آن اذعان دارند تسلط دکتر فخریزاده در حوزه تئوری و ترسیم نقشه راه هستهای جمهوری اسلامی ایران بود.
برخلاف آنچه از فعالیتهای این دانشمند بزرگ هستهای تصور میشود، باید گفت برای او اولویت، پیشرفت کشور در همه حوزهها بود، لذا در بخشهای غیرنظامی نیز دستاوردهای بسزایی داشت و سال ۱۳۹۸ در آزمایشگاه پدافند زیستی سازمان پژوهش و نوآوری دفاعی، موفق به ساخت کیت تشخیص کووید و واکسن ایرانی کرونا شد که اقدام بینظیری در مقابله با این بیماری و ویروس بود. با این وجود نام این دانشمند علمی کشور، ۲۴ مارس ۲۰۰۷ از سوی شورای امنیت در قطعنامه ۱۷۴۷ تحت عنوان «دانشمند ارشد وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح و رئیس پیشین مرکز تحقیقات فیزیک» در لیست افراد تحریمشده قرار گرفت. اما دشمنان غربی و رژیم تروریست صهیونیستی به همین تحریم بسنده نکردند و اسرائیل سالهای سال به دنبال ترور این دانشمند ایرانی بود و حتی یک بار سال ۱۳۹۷ نقشه ترور این شهید بزرگ شکست خورد، تا اینکه ۷ آذر ۱۳۹۹ در منطقه آبسرد دماوند، رژیم صهیونیستی با استفاده از پیشرفتهترین سلاحهای هوشمند موفق به ترور وی شد. به گفته همکاران شهید فخریزاده، وی در طول سالها مجاهدت علمی خود سابقه همکاری با سرلشکر شهید حسن طهرانیمقدم، پدر موشکی ایران را نیز داشت و این نشان از عمق علمی و توان این دانشمند بینظیر داشت. اگر میخواهید از جایگاه بالای شهید فخریزاده مطلع شوید ببینید حاج قاسم سلیمانی درباره او چه گفته! یکی از مسؤولان حفاظتی میگفت دکتر خیلی دوست داشت به کربلا برود و من یک روز حاج قاسم را در پاستور دیدم و گفتم آقای دکتر میخواهد به کربلا برود؛ امکان انجام چنین کاری هست؟ تعریف میکرد حاج قاسم از شنیدن این حرف عصبانی شد و گفت «اگر او را بزنند، من چه کار کنم، چون دیگر مثل او نداریم. اگر من را بزنند، مثل من هست ولی مثل او پیدا نمیشود». رهبر معظم انقلاب نیز در دیداری درباره این شهید بزرگوار فرمودند: «شهید فخریزاده به معنای واقعی کلمه مخلص بود و خدا پاداشش را داد؛ جور دیگر مردن امثال فخریزاده مایه افسوس است؛ باید همینطور از دنیا میرفت؛ مثل حاج قاسم».
هر چند با پیشرفت علم هستهای در کشور تعداد قابل توجهی دانشمند هستهای وجود دارد و آموزشهای لازم را دیدهاند اما تفاوت دکتر فخریزاده در نحوه مدیریت و سازماندهی کمنظیر ایشان و درک موضوعات به شکل ویژه بود.
شخصیت این شهید بزرگوار به گونهای بود که مردان و دانشمندان هستهای کشور اعم از شهیدان شهریاری، علیمحمدی، احمدی روشن و... را گرد هم جمع کرده بود و با محوریت و مدیریت قابل اعتنایش راه پیشرفت هستهای را در کشور فراهم کرد.
همگان شهید دکتر محسن فخریزاده را صندوقچه اسرار برنامه هستهای ایران میدانند و شاید رژیم صهیونیستی با ترور این دانشمند بزرگ به دنبال تکمیل برنامه خود در دومینوی شهادت دانشمندان هستهای و توقف پیشرفتهای هستهای بود اما این را در نظر نگرفته بود که مدیری چون شهید فخریزاده حتما شاگردان بزرگی را تربیت کرده است تا راه پیشرفت نظام مقدس جمهوری اسلامی را ادامه دهند.
دوران پسا اسرائیل!
محمدکاظم انبارلویی
۱- رژیم صهیونیستی با بالابردن دو دست خود به علامت تسلیم و قبول آتشبس با شروط حماس، دوران پسااسرائیل را در داخل و خارج سرزمینهای اشغالی اعلام کرد.
عملیات محیرالعقول طوفانالاقصی اعلام یک نبرد «پیشدستانه» در طول جنگهای اعراب و اسرائیل بود. کلید این نبرد در جنگ ۳۳ روزه لبنان توسط حزبالله زده شده بود. این اعلام غرورآمیز نشانه پایان دوران بازدارندگی ارتش اسرائیل غاصب بهعنوان یک ارتش نیرومند در منطقه بود.
۲- یک سؤال کلیدی ذهن نسل جوان فلسطین و نسل جدید در کشورهای عربی همسایه رژیم اشغالگر قدس شکلگرفته است و آن اینکه چرا ارتشهای چند کشور بزرگ عربی در سال ۱۹۴۸ و ۱۹۶۷ نتوانستند سر صهیونیستها را به سنگ تسلیم بکوبند و در برابر ارتش اشغالگران قدس تسلیم شدند و سرزمینهای خود را از دست دادند آن نسل پاسخ خود را در عملیات طوفانالاقصی گرفت!
پاسخ آن بود که بامنطق ناسیونالیسم عربی ، یا منطق سوسیالیسم بعثی و منطق سلطنت و پادشاهی به سبک اردنی کلمه نمیتوان با ارتشی جنگید که ناتو از آن پشتیبانی نظامی میکند و کل سیستم حکومتهای غربی از آن حمایت سیاسی دارند.
۳- آن روز که خبر پیروزی عملیات طوفان الاقصی با دستاوردهای شگفتانگیز با شعار اللهاکبر در جهان پیچید و رهبران حماس سجده شکر بهجا آوردند معلوم شد ، با منطق اسلام و منطق قرآن و ورود به معادله حق و باطل، خیر و شر و نور و ظلمت میتوان در این میدان حضور یافت و قطعا پیروز شد. منطق اسلام منطق جنگ بدر است. آن هنگام که در یک جنگ متقارن نیروهای دشمن ۳ برابر نیروهای اسلام بود با مدد الهی نیروهای اسلام پیروز شدند.
۴- پیروزی مسلمانان در جنگ بدر حجتی روشن علیه شرک و دلیلی واضح بر حقانیت توحید و اسلام بود.
روایت است در روز جنگ بدر پیامبر (ص) به علی (ع)
فرمود : «مشتی خاک و سنگریزه از زمین بردار و به من بده ! علی (ع) چنین کرد. پیامبر با خواندن دعایی آنها را بهسوی دشمن پرتاب کرد و بهصورت معجزهآسایی طوفانی به پا کرد و باعث وحشت در دل دشمن شد.»
پیامبر دست به دعا برداشت و فرمود : «خدایا آنچه به ما وعده دادی محقق فرما . خدایا اگر این گروه مسلمانان کشته شوند پرستش تو روی زمین برداشته میشود.»
لذا خداوند گروهی اندک از مسلمانان را برشمار زیادی از کفار و مشرکین پیروز کرد . من اطمینان دارم «محمد ضیف» طراح عملیات طوفانالاقصی هنگامی که بهدقت عملیات نظامی گردانهای قسام را در زمین، هوا و دریا طراحی میکرد. امید داشت خداوند همانند نبرد بدر ، او و یاران اندکش را یاری فرماید.
۵- خداوند بارها در قرآن فرموده است :«خیال میکنید دشمن با هم متحد است اما بدانید دلهای آنها از یکدیگر فاصله دارد و متفرق هستند.» (حشر۱۴)
تاریخ جهان روزی را سراغ ندارد در یک جنگ غیرمتقارن جمعیت کمی در اندازه گردانهای الاقسام بتواند در یک جنگ پیشدستانه با یک ارتش مجهز و تا بن دندان مسلح که زرادخانه نظامی آن به انبارهای ناتو در منطقه متکی باشد ظرف کمتر از ۵۰ روز ماشین جنگی دشمن را از کار بیندازد و دشمن را مجبور به التماس برای آتشبس کند!
۶- مقاومت در غزه و کرانه غربی در این نبرد نابرابر فداکارانه هزینه داد، تا بتواند شاهد پیروزی را در آغوش کشد. نزدیک به ۱۵ هزار شهید که اکنون در بهشت برین کنار رسول خدا و اولیای الهی به فضل خدا حیات دارند روزی میخورند هزینه نیست، درآمد است. این را منطق اسلام میگوید. اما این منطق را رهبران عرب که با منطق ناسیونالیسم ، سوسیالیسم و سلطنت میخواستند در برابر اسرائیل غاصب بایستند قبول نداشتند و به همین دلیل شکست خوردند.
مردم غزه ویرانیهای جنگ را با کمکهای مسلمانان و آزادگان جهان دوباره خواهند ساخت، بهتر از گذشته ! ارتش حماس خود را آماده خواهد کرد برای جنگ بعدی ! دولت مردمی حماس قویتر از گذشته زمام امور را در دست خواهد گرفت و با قدرت دژ تسخیرناپذیر باریکه غزه را ترمیم خواهد کرد.
امروز سیمای پیروزی را در مردم غزه و سرتاسر جبهه مقاومت و احساس حقارت و شکست در رژیم صهیونیستی و آمریکا را بهخوبی میشود دید.
۷- جنگ پایان نیافته است. رژیم صهیونیستی همچنان در منگنه فشار حزبالله در شمال و انصارالله در جنوب و نیروهای مقاومت در عراق و سوریه قرار دارد و مفری از آن ندارد. نیروهای مقاومت در منطقه در آمادهباش کامل هستند تا رسیدن به اهداف نهایی، دست از ماشه برنمیدارند.
۸- شکست رژیم صهیونیستی مثل روز روشن است. جنگافروزان صهیونیستی نتوانستند یک وجب از خاک غزه را تصرف کنند با خفت و خواری عقب نشستند و نتوانستند یک اسیر خود را از طریق فشار نظامی آزاد کنند و از همه مهمتر نتوانستند حماس را از نفس بیندازند و جنگ در حالی به آتشبس رسید که ۸۵ درصد قدرت نظامی حماس همچنان حفظشده است.
حماس امروز مردمیترین حکومت جهان در روی زمین است. مردم این خطه از حاکمان خود تا آخرین قطره خون حمایت میکنند. حماس امروز مشروعترین حکومت در جهان است چراکه طی ۵۰ روز گذشته مردم در ۵ قاره جهان به خیابانها ریختند و حمایت خود را از حقانیت نبردالاقصی اعلام کردند.
دوران پسا اسرائیل در منطقه و جهان تماشایی است. مقاومت در غرب آسیا حرف اول را در معادلات قدرت میزند.