در تحلیل تنشهای منطقه و جهان، همه سطوح اقتصادی، سیاسی و راهبردی قابل بررسی بوده و این سطوح قطعاً در روند تحولات نقش دارند ولی آنچه به عنوان زیربنای این تقابل در سطح کلان میتوان نام برد تقابل تمدنی است. تمدن اسلامی بعد از یک دوره طلایی شکوفایی به علل مختلف از جمله نفوذ و دشمنی غربیها به افول رفت و تمدن غربی با در پیش گرفتن رویه استعماری توانست کمکم به تمدن غالب در جهان تبدیل شود. با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و خیزش عظیم ملت ایران و فراگیری نهضت الهی امام خمینی (ره)، زنگ پایان ماه عسل تمدن غربی در استثمار ملتها به صدا درآمده و تقابل حدود نیم قرنی غربیها با سردمداری امریکا با این انقلاب آغاز شد.
این روزها این گزاره را زیاد شنیدهایم که «حمله ترکیبی ایران به اسرائیل، گذار ایران از صبر راهبردی به حمله شدید تلافیجویانه بوده و قواعد بازدارندگی جدیدی را به رژیم صهیونیستی و دیگران دیکته کرده است.» ولی بهرغم صحت این گزاره در سطح راهبردی، تأثیرات این حمله بسیار بیشتر بوده و آغاز دوره جدیدی در منطقه و جهان را نشان میدهد. تصور کنید روزگاری با یک تشر مقامات امریکایی، دولتها تسلیم میشدند ولی امروز با وجود تلاشهای شدید امریکا و کشورهای غربی برای منصرف کردن، جمهوری اسلامی ایران حمله را طبق وعده داده شده انجام داد و اوج اقتدار امریکا این بود که مقامات این کشور بارها از ترس تلافی ایران گفتند که ما از حمله به کنسولگری خبر نداشتیم و اوج افتخار آنان این بود که در کمک به رژیم صهیونیستی تعدادی از پهپادها و موشکهای ایرانی را رهگیری کردند!
انقلاب اسلامی که عناصر تحقق بخش آن، فرزندان سرزمینی هستند که مردمان آن، سابقه دراز تمدنی و حکمی حتی در دوران پیش از اسلام داشته و با این سابقه بوده که اسلام شیعی را پذیرفتند، در طی حدود نیم قرن، شرارتها و دشمنیهای بسیاری را خنثی کرده و پشت سر گذاشتند و تلاش بسیاری برای قوی شدن انجام دادند تا زمانی برسد که بتوانند با اقتدار در برابر نظام سلطه و غرب وحشی بایستند و امروز حمله ترکیبی و بینظیر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی علیه رژیم صهیونیستی، یک نقطه عطف در تحقق این آرمان است که نشان از تغییراتی شگرف در عرصه منطقه و جهان دارد. موشکهای ایرانی نه فقط تأسیسات نظامی رژیم صهیونیستی بلکه انگاره ترس جمهوری اسلامی ایران از افتادن به معرکه جنگ، انگاره شکستناپذیری این رژیم در اذهان مردم دنیا، انگاره ارض موعود و سرزمین وعده داده شده در اذهان صهیونیستهای چندملیتی مهاجر، انگاره ابرقدرتی امریکا و نظم امریکایی، و انگاره برتری سفیدپوستان غربی بر سایر ملل و تمدن غربی بر سایر تمدنها و مهمتر از همه قوه شناختی و محاسباتی سران رژیم صهیونیستی، امریکا و دولتهای غربی را هدف قرار داد.
یکی از مهمترین اهداف رژیم صهیونیستی از قتل عام مردم غزه، بازسازی انگاره بازدارندگی و تشدید ترس در دل ملتهای منطقه بود تا دیگر کسی جرئت حمله به این رژیم و مقابله با شرارتهای آن را نداشته باشد. هدفی که نه تنها مورد سخره ایرانیان قرار گرفت بلکه در واکنش به حمله به کنسولگری ایران در دمشق که تصور این رژیم درباره واکنش ایران، بیپاسخی یا پاسخ غیرمستقیم ضعیف از طرف ایران بود، سبب عملیاتی بینظیر و وسیع علیه این رژیم گردید. صدای غرش موشکهای ایرانی که به سوی رژیم صهیونیستی شلیک شد، ندای تغییراتی شگرف در سطح منطقه و جهان بود. امروز ایران به برکت انقلاب اسلامی و استقرار نظام جمهوری اسلامی و در نتیجه پایمردی مردانی پولادین ذیل این پرچم، بسیاری از معادلات جهانی را تغییر داده و مهمترین عنصر الهام بخش و یاریرسان ملتهای ستمدیده و تغییر دهنده نظم ناعادلانه جهانی شده است و صهیونیستها چه پاسخی به عملیات ترکیبی سپاه پاسداران بدهند و چه ندهند، بازنده این رویداد هستند و زوال آنها سرعت بیشتری گرفته و نظم جدیدی در منطقه استقرار خواهد یافت. امروز انقلاب اسلامی معمار نظم نوینی در منطقه غرب آسیا است که نویدبخش ایجاد تغییراتی شگرف در نظم جهانی است. امروز تصویر جدیدی از بازیگران منطقهای و جهانی به خصوص از ایراندر اذهان ملل منطقه و جهان نقش بسته است و ترتیبات امنیتی و راهبردی منطقه غرب آسیا و تصویر ایران، امریکا و رژیم صهیونیستی دیگر به ماقبل حمله ترکیبی سپاه علیه اسرائیل بازنخواهد گشت
صلاح الدین خدیو
تردیدی نیست که آنچه اسرائیل در غزه انجام داده، از نسل کشی گرفته تا خانه کشی و بیمارستان کشی، مصداق بارز جنایت علیه بشریت است.
با این وجود چند روز است که یک کلیپ ساختگی در برخی کانال ها و حساب های اجتماعی پانترک می چرخد.
همین سرنخ کافیست که انگشت اتهام را به سوی ترکیه نشانه رفت و برای احتمال نفوذ مخرب آن در غزه تاسف خورد.
در کپشن فیلم نوشته شده که در خانههای ویران شدهی خان یونس، نقش پرچم کردستان بر دیوارها و شعارهایی از قبیل پیش به سوی آزادی عفرین یافت شده!
جاعلان در ادامه افزودهاند که اینها نشانه هم سنگری واحدهای مدافع خلق کرد سوریه و سربازان اسرائیلی است که از فرودگاه اربیل به تل آویو منتقل شدهاند!
طرفه این جاست که این جاهلان نمی دانند که پ.ک.ک و سازمان های اقماری آن اساسا پرچم مذکور را قبول ندارند.
دوما مقامات اربیل که متحد ترکیه هستند، ابدا اجازه ورود آنها را به اربیل نمی دهند، چه برسد به استفاده از فرودگاه آن!
حتی ترکیه حدود یک سال است که فرودگاه سلیمانیه را به ظن استفاده کردهای سوری در لیست سیاه قرار داده و عملا آن را از حیز انتفاع ساقط کرده است.
طبعا از سلیمانیه هم که مقامات آن متحدان نزدیک ایران هستند، هیچ پروازی به سوی اسرائیل انجام نمی شود!
پس مساله چیست؟
داستان این است که ترکیه که چهار سال قبل عفرین را اشغال کرد، در حال اجرای یک برنامه صد در صد اسرائیلی در آنست.
آنها منظما کردهای عفرین را از خانه و کاشانه هزار سالهشان در شیک ترین ملک سوریه اخراج می کنند.
ترک ها با شهرک سازی در عفرین، فلسطینی های اردوگاه یرموک را که در جنگ داخلی سوریه به مخالفان بشار اسد پیوستند و سپس آواره شدند، در سرزمین کردها اسکان می دهند.
درست مشابه کاری که اسرائیل در کرانه باختری و قدس شرقی انجام می دهد.
هدف اردوغان ایجاد کمربند امنیتی در مرزهای جنوبی ترکیه و کردزدایی از آنست.
جای تاسف است که اقلیتی از فلسطینی ها به مجری نقشههای شریرانه سلطان تبدیل شدهاند.
در شش ماه گذشته که اسرائیل غزه را ویران کرد و ایران بخاطر دفاع از منافع فلسطینی ها تا آستانه جنگ تمام عیار با اسرائیل پیش رفت، ترکیه به تجارت پرسود خود با کشور یهود ادامه داد و حتی صادرات ادوات نظامی را هم قطع نکرد!
در حالی که از لفاظی و زبان بازی انصافا از چیزی فروگذار نکرد!
آخرین گفته اما، سخن عضوی از شورای شهر است که میگوید مسئولان شهرداری خوب است پاسخگو باشند و با مردم مدارا کنند. آری، رسم نیکوی پاسخگویی به مطالبات مردم بدون شک آرامش را به زندگی شهروندان محلات تهران بازمیگرداند. امروز، گذشته از اصل موضوعِ نسبتا ناچیزِ مناقشه در پارک قیطریه (که البته در این یکی دو ماه، نقدهای فنی و کارشناسی منطقی و مکفی برای آن آورده شد) بیشتر میخواهم نظر مبارکتان را به قوانین اجتماعی لازم برای استفاده از فضای شهری و به چندوجهی و بینرشتهای بودن اینگونه مسائل جلب کنم. شهر مجموعه زنده و شگفتی است و آنچه پیش آمد، تنها اعتراض مردم محل به تغییر حال و هوای پارکشان نبود. آنها درنهایت میخواستند بگویند که ما شهروندان این شهریم و باید بتوانیم با حضور خود در زندهماندن محله و منطقهمان مشارکت کنیم و هیچکس نباید بدون مشورت با ما، هر روز عرصه زندگی را بر ما تنگتر کند.
در واقع اول، صحبت توجه به فضاهای سبز شهر پیش آمد که هر روز به دلیلی آسیب میبینند و درختان خود را نباید از دست بدهند؛ اما در طول این روند، حتی بعد از برداشتهشدن حصارها در داخل پارک، خواسته تهرانیهای امضاکننده کمپین یا کارزار مردمی (از نهادهای قضائی، نظارتی و رئیسجمهور) و نیز فعالان شهری، متخصصان حوزه شهری و اجتماعی، تعدادی از روحانیون، وزارت میراث و خود مردم محلات شمیران، دیگر از قطعنشدن تعدادی درخت یا ساختهشدن مسجد در همان محل نمازخانه پارک فراتر رفته بود.
البته واقعیت این بود که مصوبات شورای شهر در سالهای 83 و 86 به نوعی تناقض داشت، زیرا اجازه ساخت نمازخانه و مسجد را در بوستانها میداد، در حالی که مقررات پهنهبندی در طرحهای جامع و تفصیلی شهر تهران درباره ساختوساز در پهنههای سبز سختگیرانهتر بود. این مقررات، استقرار کاربریهای مذهبی را در قلب و مراکز محلات پیشبینی کرده بود که رفتوآمد به آن مکان برای نمازگزاران امنتر نیز باشد. از یک سو برخی مسئولان میگفتند قیطریه از نظر میزان (سرانه) اماکن مذهبی ازجمله مسجد با کمبود مواجه است و اهالی متدین این محله چنین خواستهاند. از سوی دیگر کارشناسان شهری محاسبه و تأکید میکردند که این سرانهها در چیذر و قیطریه کافی است و ساختوساز در پهنه حفاظتی و تثبتشده فضای سبز (G) غیرقانونی است. در این بین نیز بعضی میگفتند رسم این است که مسجد باید تماما به دست مردم محل و با پول مردم ساخته شود، نه روی زمین فضای عمومی و توسط شهرداری و بعضی هم در وصیت آقای محتشمیپور دقیق میشدند که روی مکان وقف اصراری نداشته است. یکی هم بالای حرف همه اینها میگفت: میسازیم، خوبش را هم میسازیم! بالاخره معلوم نبود حق با کیست؟
اینجاست که به نظر میرسد باید اصلاحاتی در قوانین شهری در سطح قانونگذاری صورت گیرد. ما هنوز قانون شهرسازی نداریم. بیش از 30 سال پیش، مهندس سیدرضا هاشمی معاون شریف و محترم وزارت مسکن و شهرسازی متونی را برای این کار به مجلس برد، اما از آنجا که ضرورت وجود و مرجعیت قانون هنوز هم در حوزه فعالیت شهرسازی ثابت نشده، آن کار به سرانجام درستی نرسید.
اما باید گفت که اصل ساختن مساجد در همه جای شهر چیز جدیدی نیست، حتی از دوران قبل از انقلاب. شورا هم طبق اصلاحیه سال 86 همه اختیارات شورای شهر را در ماده سوم این مصوبه به «ستاد نظارت و هماهنگی ساماندهی مساجد و نمازخانههای عمومی و…» واگذار کرده؛ ستادی که مأموریتش طبق اصلاحیه به تصویب شورای شهر رسیده و مسئولیتش بر عهده رئیس کمیسیون فرهنگی، اجتماعی و زیست شهری شورای شهر تهران است. پس شورا هم باید قانونپذیر و منطقی، به فکر کیفیت خدمات و محیط شهری باشد.
اما اکنون سیدجعفر تشکریهاشمی عضو شورا خود از خلأهای قانونی میگوید و از لزوم دخالتدادن حرف و خواسته مردم شهر در امور شهر و محلات. او میگوید لحن و عملکرد مدیران در پاسخگویی به مردم ایراد دارد. میگوید ما باید به مردم این فرصت را بدهیم که شهردارشان را خودشان انتخاب کنند. تنها در صورت پاسخگوبودن شهردار به شهروندان است که زمینههای مشارکت واقعی ایشان در امور محلات فراهم خواهد شد. پس اینجا نیز قانون باید اصلاح شود و در سرنوشت غمانگیز شورایاریها هم تجدیدنظری اتفاق بیفتد.
آری. تهران در جداول بینالمللی «زیستپذیری شهرها» رتبه پایینی دارد که شایستهاش نیست. چرا دست به دست هم ندهیم تا با مشارکت همه مردم در 352 محله تهران، شهرمان زیستپذیرتر شود؟ جایی نوشته بود: کودکان در یک چرخه گیر افتادهاند: استفاده از گوشی همراه تنهاییشان را افزایش میدهد و با افزایش تنهایی بیشتر از گوشی همراه استفاده میکنند. در حالی که همین کودکان باید در پارکها بدوند و بازی کنند.
حنیف غفاری