حسین شریعتمداری
۱- روی سخن در این نوشته با برادر گرامی، جناب آقای پزشکیان است. برادری که هرچند در بسیاری از موارد با یکدیگر سلیقه سیاسی مشترکی نداریم ولی از ارادت نگارنده به خود بیخبر نیستند. جناب ایشان علاقه فراوانی به نهجالبلاغه و سخنان و رهنمودهای مولای متقیان، حضرت امیر علیهالسلام دارند و در پی این علاقه و ارادت است که در بسیاری از موارد، بیانات ملکوتی حضرتش را بر زبان دارند و بر استناد به کلام امیرالمؤمنین علیهالسلام اصرار و تاکید میورزند. انگیزه نگارنده از نوشتن وجیزه پیش روی نیز برخاسته از همین ویژگی در خور تحسین جناب پزشکیان است.
۲- حضرت امیر علیهالسلام در بخشی از نامه ۶۲ نهجالبلاغه شریف برای ارزیابی کسانی که زمام امور ملتی را بر عهده میگیرند، فرمول و ملاکی ارائه میفرمایند به یقین جناب پزشکیان از آن بیخبر نیستند ولی از آنجا که شاید این رهنمود مولایمان در تراکم فعالیتهای انتخاباتی از نظر ایشان دور مانده باشد، اشاره به آن ضروری به نظر میرسد و میتواند یادآور نکتهای باشد که شاید از یاد رفته باشد، بخوانید!
۳- امیرالمؤمنین علیهالسلام در بخشی از نامه ۶۲ با نگرانی و دلواپسی میفرمایند:
«... وَ لَکِنَّنِی آسَی أَنْ یَلِیَ أَمْرَ هَذِهِ الْأُمَّةِ سُفَهَاؤُهَا وَ فُجَّارُهَا فَیَتَّخِذُوا مَالَ اللَهِ دُوَلًا وَ عِبَادَهُ خَوَلًا وَ الصَّالِحِینَ حَرْباً وَ الْفَاسِقِینَ حِزْباً... اما تأسّفم از این است که حکومت این امت به دست بیخردان و تبهکاران افتد، کسانی که بیتالمال را در میان خود دست به دست کنند، و بندگان خدا را به بردگی میگیرند، و با افراد صالح به جنگ وستیز بر میخیزند و با فاسقان همدست و هم حزبی [والفاسقین حزباً] میشوند».
۴- برادر گرامی! حالا به هویت و کارنامه برخی از کسانی که در ستاد انتخاباتی خود به کار گرفته و به عنوان مشاور و همراه برگزیدهاید، نیم نگاهی بیندازید! آیا در میان آنها کسانی را نمیبینید که مصداق همان دلشورههای حضرت امیر علیهالسلام باشند؟! همراهی با مفسدان اقتصادی، همسویی با دشمنان تابلودار اسلام و انقلاب، بیمبالاتی نسبت به بیتالمال مسلمین، برخورد از بالا به پایین با بندگان خدا [فَیَتَّخِذُوا مَالَ اللَهِ دُوَلًا وَ عِبَادَهُ خَوَلًا] و...
از آنها بپرسید کدامیک از مواضع سیاسی آنها با مواضع رسماً اعلام شده و به کارگرفته شده دشمنان تابلودار نظام اسلامی متفاوت بوده است؟! اگرچه نیازی به این پرسش نیست و ارزیابی این نکته برای جنابعالی، فقط با مراجعهای گذرا به مواضع آنها و مقایسه آن با مواضع دشمنان نظام به آسانی امکانپذیر است.
۵- حضرتعالی اصرار دارید که دولت شما (در صورت موفقیت و تشکیل) دولت سوم آقای روحانی نیست و دولت پزشکیان است. در بیان، سخنی شایسته است ولی در میدان عمل، بایسته نیست! چرا که تقریباً تمامی همراهان و همکاران شما در فعالیتهای انتخاباتی دقیقاً همان اعضا و کارگزاران دولت آقای روحانی هستند! این تناقض -با عرض پوزش- چگونه قابل توضیح است؟! و نمونههای پُرشمار دیگری از این دست.
۶- جناب آقای پزشکیان! حضرتعالی بارها بر ارادت خود به شهید رئیسی عزیز تاکید کردهاید و حتی فرمودهاید که خواستار ادامه راه آن شهید بزرگوار هستید که درخور تحسین است ولی برخی از همراهان شما نه فقط ارادتی به شهید رئیسی نداشته و ندارند بلکه در صف مخالفان سر سخت و حتی دشمنان آن بزرگوار بوده و هستند. با یک نگاه گذرا به مواضع رسماً اعلام شده آنها میتوانید به این واقعیت تلخ و پلشت پی ببرید. حتماً توجه دارید که سخن درباره مخالفت آنها با دیدگاههای سیاسی و اجتماعی شهید رئیسی نیست بلکه سخن درباره دشمنی آنها با شهید رئیسی و دروغگویی و تحریف و در بسیاری از موارد، وارونهنمایي دستاوردهای بزرگ آن شهید بزرگوار است. همان که رهبر معظم انقلاب با اشاره به آن فرمودند «دلم برای شهید رئیسی سوخت». حالا به چند نمونه از اظهارات سخیف همراهان خود در این خصوص که فقط مشتی از خروارها و اندکی از بسیارهاست توجه بفرمایید (این اظهارات بعد از شهادت آن عزیز سفرکرده ایراد شده است)!
۷- آقای اسحاق جهانگیری در همایش ستاد انتخاباتی شما در برج میلاد میگوید «۳ سال از دولت فعلی گذشته ببینید تحریمها چه شد؟ چه با زندگی مردم کردند؟ الان هم میگویند ما باید همان راه را ادامه دهیم. این راه باید متوقف شود»! و شما میفرمایید که خواستار ادامه راه آن بزرگوار هستید! از تحریف واقعیات میگذریم. این آقایان قرار بود تحریمها را لغو کنند، آن را دو برابر کردند و حالا به جای پوزش از مردم به خاطر نابلدیهای خود، طلبکار هم شدهاند!
آقای عباس آخوندی که بعد از شش سال تکیه زدن بر کرسی وزارت راه و شهرسازی، افتخار میکرد که حتی یک مسکن مهر هم افتتاح نکرده است و... اکنون از حامیان تابلودار شماست بهنگام ثبتنام برای کاندیداتوری انتخابات ریاست جمهوری درباره دولت شهید رئیسی میگوید: «اساسا دولتی در کار نیست و منافع ملی در زیر چرخ رقابت دولتهای متعدد در حال له شدن است. اندیشه ضدآزادیهای فرهنگی که بهویژه در این سه سال اخیر بر این کشور چیره شده بود، و هر روز با عنوانی علیه سبک زندگی انتخابی ملت صفآرایی میکرد شما را در وضعیت استیصال قرار داده است »! و...
جناب پزشکیان! با این طیف از همراهان دنبال ادامه راه دولت شهید رئیسی هستید؟!
۸- آقای پزشکیان عزیز! ما که در کیهان از عالم غیب خبر نداشتیم. غیر از خدای متعال کسی از غیب آگاه نیست «لَا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَه». بنابراین سؤال این است که از کجا و چگونه تمامی مراحل فتنه آمریکایی- اسرائیلی ۸۸ را قبل از وقوع پیشبینی میکردیم و در کیهان از آن خبر میدادیم؟! پاسخ آن است که فتنه ۸۸ یک کودتای رنگی (به زعم دشمنان، انقلاب رنگی) علیه موجودیت نظام بود و سران فتنه که امروزه در کنار شما قرار دارند، اجراکننده دستورات مثلث آمریکا و انگلیس و اسرائیل بودند. از ملاقات با جرج سوروس صهیونیست گرفته تا کارگاههای آموزشی با «جان کین»، «مایکل لدین»، «جین شارپ»، «هلوی» و... این وطنفروشان امروزه در کنار و حامی جنابعالی هستند!
در این خصوص فقط به یک نمونه اشاره میکنیم.
شب ۲۱ خرداد ۸۸ یعنی آن شب که فردای آن (۲۲ خرداد) روز انتخابات بود. آقای مایکل لدین، مقام امنیتی آمریکا در مصاحبه با روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز میگوید:«فردا در ایران یک انتخابات برگزار نخواهد شد، بلکه یک انقلاب رنگی کلید میخورد... شبیه آنچه در اوکراین انجام دادیم... فردا ایران و سپس سوریه»! و فردا دقیقاً همان که مایکل لدین به خاتمی و موسوی و برخی دیگر از اصحاب فتنه دیکته کرده بود، اتفاق افتاد!
این جماعت نیز امروزه در کنار شما جا خوش کردهاند... در این باره گفتنیهای دیگری هم هست که به بعد موکول میکنیم.
۹- جناب پزشکیان برادرانه عرض میکنم و کوتاه سخن آن که مراقب باشید شخصیت خود را با گروه یاد شده گره نزنید. این طیف از همراهان، شما را که در پی آب هستید،به سوی سراب میبرند و...
خطر قطبی شدگی
دکتر سیدعلی علوی
6 روز مانده به انتخابات 8تیر و پس از سومین مناظره ،رقابت های انتخاباتی از نامزدها به جریانهای سیاسی در حال انتقال است.جریان اصولگرایی به دنبال تجمیع سبد آرای خود و تکرار نشدن تجربیات انتخابات سال های 92 و96 است و در مقابل جریان اصلاح طلب که پس از سال ها دیگر نامزد استیجاری ندارد همه توان خود رابرای فرستادن نامزد خود به پاستور در دستور کار قرار داده است اما براساس ارزیابی پیمایش های معتبر و تحلیل فضای سیاسی-رسانهای میتوان به نکات زیر اشاره کرد:
1.بر اساس گزارش مراکز مختلف افکارسنجی، نرخ مشارکت همچنان بالای 50 درصد است ولی هنوز وارد فاز جهشی نشده است.گزارش ها از مشارکت 56 درصدی یک هفته مانده به انتخابات خبر می دهند و البته 17 درصد مرددینی که هنوز تصمیم به شرکت در انتخابات نگرفته اند موضوعی که با توجه به شرایط داخلی وبین المللی جمهوری اسلامی و ظرفیت هایی که می تواند در ابعاد داخلی و خارجی برای کشور فراهم کند باید مورد توجه جدی آحاد مردم بالاخص این جامعه 17 درصدی قرار گیرد.
2.برخلاف انتظار اولیه، مناظره ها فضای رقابتها را داغ نکرد به طوری که خروجی مناظره اول،دوم به لحاظ فرمی و هم به لحاظ محتوایی مورد انتقاد جدی فضای سیاسی و رسانه ای کشور قرار گرفت و گرچه مناظره سوم با موضوع فرهنگی برای مردم ملموس تر بود اما هنوز مناظره ها نتوانسته اند عامل افزایش مشارکت شوند وتا این جا بیشتر کارکرد تعیین تکلیف نظر مرددین را داشته اند.
3.بر اساس نظرسنجیهای معتبر هنوز هیچ نامزدی حائز اقبال حداکثری نیست و در صورت حفظ این شرایط، انتخابات حتما به دور دوم خواهد رفت و گزینه هایی که امکان صعود به دور دوم را دارند به ترتیب آقایان قالیباف،پزشکیان و جلیلی هستند.
4.اگرچه ادبیات ائتلاف و اجماع طی روزهای اخیر در بین چهره ها و گروه های سیاسی جریان اصولگرا با رشد سبد رای آقای پزشکیان داغ شده است اما آن چه از تحلیل محتوای فضای مجازی برمی آید این است که بخش قابل توجهی از بدنه طرفداران آقایان جلیلی و قالیباف موافق اجماع نیستند، لذا یک شکاف گفتمانی در موضوع ائتلاف بین سر و بخشی از بدنه جریان اصولگرایی به وجود آمده است.
5.با توجه به این که بخش اصلی از جمعیتی که نسبت به حضور در انتخابات تردید دارد، در صورت مشارکت به آقای پزشکیان رای خواهد داد، لذا با افزایش مشارکت ، رفتن آقای پزشکیان به دور دوم قطعی به نظر می رسد.
6. گرچه سیاست اعلامی در جریان اصولگرایی اجماع حداکثری قبل از 8 تیر اعلام شده است اما برای این که مشخص شود در صورت انصراف هر کدام از آقایان جلیلی یا قالیباف به نفع دیگری تا قبل از 8 تیر، سبد رای این دو نفر چگونه نسبت به نامزد نهایی رفتار خواهدکرد نیاز به پیمایش معتبر و دقیق است البته با توجه به اطلاعات موجود این فرضیه که در صورت انصراف هر کدام از آقایان قالیباف و جلیلی به نفع دیگری ،اکثریت مطلق سبد رای فرد انصراف دهنده به سبد رای نامزد نهایی اصولگرا ریخته خواهد شد فرض دقیقی نیست، لذا مسئله اجماع حداکثری باید در جبهه اصولگرایی بدون ترهیب از تجربه سال های 92 و 96با حساسیت و دقت جمع بندی شود.
7.با توجه به دو مرحله ای بودن انتخابات ، دوره رقابت نامزدها طولانیتر و فضای انتخاباتی به سوی دوقطبی شدگی پیش می رود متاسفانه نه تنها نشانه های کنترل فضای دوقطبی در جریان های سیاسی دیده نمی شود، بلکه عملیات هایی در حال انجام است که منجر به تشدید دو قطبی انتخاباتی می شود، لذا لازم است از هماکنون نسبت به مدیریت پیامدهای احتمالی دو قطبی های پیش رو توسط متولیان امر مراقبت های لازم صورت گیرد.
نقش انتخابات در تقویت یا تضعیف مزیتهای راهبردی
حمیدرضاشاهنظری
چند روز دیگر تا انتخابات ریاست جمهوری باقی مانده است؛ انتخاباتی که در پی وقوع حادثه تلخ شهادت رئیسجمهور عزیزمان به صورت زودهنگام برگزار خواهد شد.
امروز مسئله انتخابات مهمترین مسئله کشور است و مستقیماً در زندگی و سرنوشت جمعی آحاد ملت ایران و نیز آیندگان و فرزندان این ملت چه آنها که مشارکت در آن را انتخاب کردهاند و چه کسانی که قصد مشارکت در آن را ندارند، نقش دارد. بعد از حدود یک دهه حضور جریان مدعی مذاکره و تعامل در ارکان قدرت کشور که نتیجهای جز افزایش تحریمها و فشارهای غربیها، توقف رشد اقتصادی، ضربات جبرانناپذیر امنیتی و آسیبپذیر شدن قدرت بازدارندگی کشور در برابر دشمنان تاریخیاش و نیز فلاکت بیشتر مردم در پی نداشت، در سال ۱۴۰۰ با انتخاب سیدابراهیم رئیسی به عنوان رئیسجمهور ایران، ورق برگشت و کشور بعد از مدتها در مسیر درست خودش قرار گرفت. آغاز اصلاحات اقتصادی، پرداخت بدهیهای سرسامآور قبلی، حرکت به سمت شکست تحریمها با افزایش صادرات نفت و مسیرهای جدید مبادلات ارزی، متنوعسازی شرکای اقتصادی از طریق پیوستن به سازمانهای منطقهای و جهانی همچون سازمان همکاری شانگهای و بریکس و اتخاذ مواضع قدرتمند در حمایت از مقاومت در برابر برنامههای دشمنان در منطقه از جمله تغییرات مهمی بود که در کمتر از سه سال گذشته رخ داد.
تغییر رخ داده در دوره اخیر به قدری ملموس است که برای درک و فهم بهتر آن، میتوان به سطح اقدام تلافیجویانه جمهوری اسلامی ایران در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به سفارت ایران در دمشق ارجاع داد. اقدامی که حیرت تحلیلگران جهانی و غربی را برانگیخت و تمام محاسبات منطقهای و جهانی در برابر ایران را دستخوش تغییر جدی کرد. هرچقدر در سالهای گذشته از سایه جنگ سخن میگفتند و اقتصاد و سیاست به خصوص عرصه انتخابات در کشور را با آن شرطی میکردند، در چند ماه گذشته با عملیات بسیار مهم و قدرتمند «وعده صادق» که در بدو امر به نظر میرسید کشور را تا لبه پرتگاه جنگ خواهد برد، نه تنها هیچ اثر روانی قابل ذکری در پی نداشت، بلکه از ناحیه اقتصاد نیز کمترین واکنش منفی در برنداشت، بلکه سبب مثبت شدن نگاههای جریانات و بنگاههای اقتصادی به ایران گردید. عملیاتی که پایههای موجودیت رژیم کودککش صهیونیست را به لرزه افکند و چنان ضربات دهشتناکی به آن وارد کرد که با بازتعریف معادله بازدارندگی و حمله به اسطوره شکستناپذیری آن، اثرات عمیقی بر صهیونیستها و بر همه جهان گذاشت که تأثیرات آن بعدها بیشتر روشن خواهد شد. امروز منطقه و جهان، و به خصوص ایران، نسبت به سال ۱۳۹۲ تغییرات بنیادینی کرده است و به همین خاطر، حتی اگر در فرض آن زمان و شرایط آن دوره، مذاکره با امریکاییها میتوانست تحریمها را رفع کند- که گذر زمان نشان داد در عمل نتوانست و فقط وضعیت اقتصادی و امنیتی کشور را بدتر کرد- امروز صورت مسئله تغییر کرده و شرایط منطقهای و جهانی به گونهای نیست که حتی در فرض هم به این موضوع بتوان فکر کرد. امروز جمهوری اسلامی ایران توانسته یک جنگ ترکیبی شدید و بیسابقه در جهان را مدیریت کرده و سطح بازیگری خود را در منطقه و جهان به سطح بالایی ارتقا دهد و یکی از بازیگران اصلی دوران گذار به نظم جهانی جدید و عصر پساامریکا باشد. امروز فروش نفت ایران به بالاتر از دوران ماه عسل برجام رسیده و امریکاییها به صراحت نسبت به ممانعت از آن، ابراز ناتوانی کردهاند. امروز ایران در معادلات جهانی حضوری مهم داشته و اراده ایران در مناقشاتی مانند صحنه اوکراین که درگیری ناتو و روسیه است، اثرگذاری راهبردی دارد. امروز آبراهها و تنگههای استراتژیک منطقه در ید قدرت ایران و متحدان ایران قرار دارد. امروز به گفته مقامات رژیم صهیونیستی، این رژیم به عنوان مهمترین پادگان بزرگ و پایگاه راهبردی غرب در منطقه برای مدیریت جهان اسلام، درون حلقه آتشی قرار گرفته که توسط محور مقاومت و متحدان جمهوری اسلامی ایران ایجاد شده است و ماههاست این رژیم دچار فرسایش راهبردی و امنیتی شده و امنیت هستیشناختی خود را از دست داده و در عرصه ادراکی به فروپاشی رسیده و فقط به زمان فروپاشی عینی آن کمی زمان مانده است و این را حتی حسگرهای شرکتهای اقتصادی دنیا نیز درک کردهاند که از سرمایهگذاری جدید در سرزمینهای اشغالی ابا دارند. امروز کشورهای منطقه و جهان، اقتدار جمهوری اسلامی را کاملاً فهم کرده و پذیرفتهاند و یکی از نشانههای آن این است که مدتهاست حتی امریکایی نیز دیگر سخنی از وجود تمام گزینهها بر روی میز به زبان نمیآورند. ملت ایران قبلاً فرصتهایی به کسانی که داعیه حل همه مشکلات کشور با مذاکره و رفع تحریم داشتند، داده که نتیجهای در برنداشته است و آزموده را آزمودن خطاست. امروز مسئله اصلی کشور مذاکره یا عدم مذاکره نیست، بلکه مسئله این است که ایران در یک مرحله مهم از تاریخ خود قرار گرفته است و بعد از چند قرن، دوباره در ردیف قدرتهای مهم منطقهای و حتی جهانی، نقشی مهم در تعیین مناسبات جهانی ایفاء میکند. این جایگاه، آسان به دست نیامده و ماحصل خون هزاران شهید جنگ تحمیلی و هزاران شهید جنگ منطقهای و جانفشانی اسطورههایی، چون حاج قاسم سلیمانی و تلاشهای فرزندان خلفی، چون شهیدسیدابراهیم رئیسی و شهید امیرعبداللهیان است. امروز روز قدرت ملت ایران و جمهوری اسلامی ایران است و برای اولین بار است که ملت ایران به صورت مستقیم و اعلام شده بدون توجه به التماسها و درخواستهای غربیها، سیلی بسیار سهمگینی به فرزند نامشروع غرب در منطقه میزند که صدای آن در جهان و تاریخ طنینانداز میشود.
به فاصله کمی از انتخابات ایران، انتخابات امریکا در پیش است و تحلیلگران جهانی عمدتاً معتقد هستند که ترامپ پیروز انتخابات خواهد شد. مدعیان مذاکره هم که همواره گفته و میگویند که در ماجرای برجام همه چیز گل و بلبل و خوب بود تا زمانی که سر و کله این ترامپ دیوانه پیدا شد! آیا عقلانی است که در شرایط برتری راهبردی ایران، مجدداً کسانی به عرصه بازگردند که تنها راهکار آنان در برابر کسی، چون ترامپ، اظهار عجز و ناتوانی است، چون ترامپ اهل مذاکره و تعامل با آنان نیست و قبلاً یک بار ماه عسل آنان در برجام را خراب کرده است؟!
امروز روزی است که ملت ایران باید قدرتمندانه مسیر عزت و اقتدار خود را طی کند و این را در نظر داشته باشد که یک انتخاب اشتباه، چطور میتواند مزیتهای راهبردی کنونی کشور را از بین برده و کشور را که هنوز در میانههای یک جنگ تمام عیار ترکیبی ولی در حال پیشروی و پیروزی قرار دارد، دچار تزلزل و توقف نماید. بهترین گزینه ریاست جمهوری در شرایط کنونی کسی است که واقف به این وضعیت و جایگاه ایران بوده، برنامه و رویکرد وی قویتر نمودن کشور و بیاثر نمودن تحریمها و تسری مزیتهای راهبردی به عرصه اقتصادی باشد و پیروزی وی بتواند مسیر فوق را پرشتابتر کند و ملت ایران را به جایگاه شایسته خود برساند.
رسانههای معاند و انتخابات۱۴۰۳
مهدی کوچکزاده
نقش مخرب رسانههای معاند و بیگانه فارسیزبان و غیرفارسیزبان در همه ادوار انتخابات، از سیاهنمایی تا ایجاد تحریک و آشوب اجتماعی، قابل توصیف و متبلور بوده است. اما آنچه در انتخابات ۱۴۰۳ بیش از پیش جریان یافته، یکدستسازی جریان معاند از اپوزیسیون تا انواع رسانههای دشمن(سلطنتطلب، سکولار، تجزیهطلب، سلفی و ...) برای رسیدن به برنامهای واحد و هدف توافق با عنوان «تحریم انتخابات» است.
این قطبیسازی، با ارائه گزارشها و اخبار جعلی و غیرواقع برای سیاهنمایی نسبت به گذشته، بنبستانگاری از آینده و بیتاثیر بودن نقش رای و انتخابات در حیات اجتماعی ایران امروز، ایجاد و دامن زده میشود. نقطه عزیمت اصلی این فرآیند، محرکهای اصلی و اقماری در فضای شبکههای اجتماعی و ارتباطی و شبکههای تلویزیونی ماهوارهای است. مخاطب اصلی و هدف نیز، نسل جوان و مولد اجتماعی- سیاسی در ایران است. بنیاد این شکافافکنی نیز با سویههای «ایسمگرایانه» مانند جریانهای فمنیستی(متاثر از آشوبهای۱۴۰۱)، تلاش اندیشکدههای غربی، اقدام سازمانیافته سرویسهای اطلاعاتی دشمن و ابزارهای رسانهای و میدانیشان مانند منافقین و امثالهم، کوششهای واگرا و تجزیهطلب و در نهایت رویکردهای ناامیدساز مبتنی بر برخی چالشهای معیشتی تکیه دارد. بستر این رویکردها مبتنی بر «بیتاثیر» بودن انتخابات در ایران پایهریزی شده است تا با فشار بر نظام اسلامی، از کیان انقلاب اسلامی انتقام گرفته شود. اما آنچه امروز در عرصه افکارعمومی، با توجه به پایشهای دقیق علمی و میدانی توسط مراجع معتبر نظام در عرصه افکارسنجی، ظاهر و متبلور شده و بروز دارد، نویدبخش افزایش حضور پررنگ و جدی مردم درانتخابات حتی نسبت به انتخابات گذشتهاست.مردم به فراست ودقت دریافتهاندکه محتوایرسانههای معاندوبیگانه فارسیزبانو غیرفارسیزبان، پیام دشمن است و جز خود، هیچکس شایستگی و یارای حکومت بر سرنوشت آنها را ندارد. ملت ایران میداند که ۱۴۰۳ موعد انتخابات برای ظهور ارادهای ملی در رقم زدن چهار سال آینده کشور درهمه ابعاد است وهر نوع وادادگی در برابر بزک رسانههای معاند، جز تضعیف سرنوشت خود، چیزی دیگر تولید نخواهد کرد. در این فرآیند، آنچه در انتخابات کنونی موجد افزایش مشارکت انتخاباتی است، بلوغ سیاسی مردم، هدایت و راهبری هوشمندانه رهبر معظم انقلاب و نقشآفرینی سپهر رسانهها در وسعت ملی، خاصه سازمان صداوسیماست. در این دوره،رسانهملی مرجع اصلی افکارعمومی درپیگیری برنامه نامزدهاست وجریانهای موازی رسانهای، در طول آن آرایش یافتهاند. ازاین رو،بخش زیادی ازمردم،بلاواسطه بابرنامهها،گفتمانها و مدلهای گفتاری و گفتوگویی جریانهای سیاسی در انتخابات روبهرو هستند تا دربستری ازآگاهیبخشی، ازانتخابات عقب ننشینند و نمانند.بر این اساس جریان رسانهای معاند، با طرح گفتمان ضدانتخابات، تلاش دارد اراده ملی ایرانیان را با قلم و افکار بدخواهان فرامرزی هدف قرار دهند تا به جای امروز و آینده ایران بزرگ و تمدنساز، آینده سیاه و تیره مدنظر خودشان را نقش زنند و نشانگر سازند اما ایرانیان نشان دادهاند که با وجود اختلافسلیقههاوپرسشهای جدی ازمسئولان، هرگزدر بزنگاههای سرنوشتساز، امنیت، منافع و اتحاد ملی را معامله به ثمنبخس نخواهند کرد، چرا که انتخابات۱۴۰۳، آوردگاهی مهم در گردنه نظم نوین جهانی و ساخت آینده کشور است. دشمن اگر به شکست اراده و اختیار ایرانیهای آزاد و سرنوشتساز چشم دوخته، این بار نیز، تیر ذکاوت ماست که همچون گذشته بر چشم اسفندیارِ ناشی از بلاهت دشمن خواهد نشست. خواهند دید!
دولت دوم اصلاحات
افشین علاء
اگر بپذیریم که دولت آقای روحانی با وجود نزدیکی به اصلاحطلبان، تعلق ذاتی به جناح اصلاحات نداشت و جریانی مستقل به شمار میرفت، پیروزی احتمالی آقای پزشکیان در انتخابات ریاست جمهوری، پیروزی مجدد اصلاحطلبان بعد از نوزده سال دوری از قدرت خواهد بود. چراکه او در تمام دوران مسئولیتش اعم از وزارت و نمایندگی مجلس، ماهیتی اصلاحطلب داشته است.
حتی بسیاری از ناظران مواضع او را به مراتب شفافتر و صریحتر از سایر چهرههای مطرح اصلاحات ارزیابی کردهاند. از طرفی پایگاه رأی وسیعی که از بدو حضور پزشکیان برای او به وجود آمد، مؤید این ادعاست که بعد از مدتها دوری از قدرت، فرصتی استثنایی پیش روی اصلاحطلبان قرار گرفته است. هرچند هنوز برآورد دقیقی از میزان مشارکت مردم نداریم. اصولگرایان نیز اگرچه با چند نامزد به میدان آمدهاند و احتمال تشتت آرا در بین آنان وجود دارد، اما قاعدتا به اجماع خواهند رسید و یکی از آنان رقیب اصلی پزشکیان خواهد بود. این فرد چه آقای قالیباف باشد چه کس دیگری، در آن صورت پایگاه رأی اصولگرایان نیز وسیع خواهد بود. اما به هرحال احتمال پیروزی تنها نامزد اصلاحطلب جدی است. اگر این اتفاق بیفتد، دولت آینده را با هر ترکیبی که شکل بگیرد، میتوان دولت دوم اصلاحات نامید. دولتی که اگر از تجربه سی و چند سال توفیق و خطای اصلاحات به خوبی بهره ببرد و خواسته یا ناخواسته در دام حواشی نیفتد، خواهد توانست راه نیمهتمام جناب آقای خاتمی را ادامه دهد.
هرچند در این مسیر، دشواریها و موانع فراوانی پیش رو دارد. مشکلاتی که طبیعتا بخشی از آنها را جناح رقیب بهوجود خواهد آورد، اما احتمال میرود مسبب برخی مشکلات دیگر، خود اصلاحطلبان باشند. چراکه فهرست اشتباهات این جریان، فهرست بلندبالایی است. البته در این مجال تنها به یک مورد اشاره میکنم که به سیاست خارجی نظام مربوط میشود. فراموش نکنیم که در این حوزه خطای محاسباتی برخی سران اصلاحات در به انزوا راندن این جریان ریشهدار به مخالفان آن کمک بزرگی کرد. اصرار بر مواضعی که نه با جریان اصولگرایی، بلکه با اصول بنیادین انقلاب اسلامی مغایرت داشت. مخالفت برخی چهرههای اصلاحطلب با تصمیم اصولی نظام مبنی بر تقویت توان هستهای و موشکی، بنیه دفاعی، اقتدار نظامی و لزوم حضور منطقهای ایران، اشتباه بزرگی بود. چراکه گذشت زمان ثابت کرد این دستاوردها به نفع ملت و نظام و بیمهکننده امنیت و اقتدار ایران بود. امروز بر همگان ثابت شده است که اصرار بنیانگذار فقید نظام و جانشین ایشان بر لزوم ایستادگی در برابر دشمنان و تقویت بنیه دفاعی ایران و حمایت از آرمان فلسطین و… مطالبهای بهحق بوده است. هرچند در طی این مسیر بسیاری از پیشگامان انقلاب نیز دچار سستی شدند و به تدریج در حقانیت دشمنی ما با نظام سلطه و خباثت ذاتی غرب تردید کردند. تردیدی که مبنای اصلی اختلافات و شکافهای داخلی شد و هزینههای بسیاری بر دوش ملت و نظام گذاشت. نمیخواهم خطاها و نابرازندگیهای درون حاکمیت را انکار کنم. اتفاقا جریان اصلاحات میبایست دقیقا در همین نقطه ایستادگی میکرد. اقبال بینظیر آقای خاتمی در میان مردم نیز در عزم ایشان مبنی بر اصلاح امور داخلی نظام ریشه داشت. هرچند بر ضرورت تعامل با جهان ازجمله غرب نیز تأکید شده بود. اما خواسته اصلی مردم اصلاح امور درونی بود. خود آقای خاتمی نیز هرگز حاضر نشد تعامل با غرب را به هر قیمتی بپذیرد. اما متأسفانه رفتهرفته صداهایی از اردوگاه اصلاحات به گوش رسید که در تعارض آشکار با منافع ملی بود. صداهایی که متأسفانه بسیاری از جوانان را نیز تحت تأثیر قرار داد و مطالبات آنان را از لزوم ایجاد فضای باز و اصلاح امور داخلی، به مباحث انحرافی کشاند. این اشتباه در سال ۸۸ به اوج خود رسید. فراموش نکنیم که در وقایع تلخ انتخابات ۸۸ مخالفت اصلی معترضان با روی کار آمدن آقای احمدینژاد بود، نه چیز دیگری. اما لجاجت هر دو جناح رقیب سبب شد که جنبش سبز به دام ضدیت با ارکان نظام بیفتد و شد آنچه که نمیبایست.
جوانان خشمگین نیز که هم به دلیل سرکوب و هم به دلیل القائات غلط برخی از خود اصلاحطلبان، نه فقط از حاکمیت بلکه حتی از جریان اصلاحات و شخص آقای خاتمی نیز عبور کرده بودند، جذب شعارهایی انحرافی همچون “نه غزه نه لبنان” یا “انرژی هستهای نمیخواهیم” یا “اوباما یا با اونا یا با ما” شدند. مطالباتی بیمبنا و محکوم به شکست که با ذات انقلاب اسلامی ایران در تعارض بود و جز اشتباه محض نامی بر آن نمیتوان گذاشت. کمااینکه بعدها با ظهور گروههای تکفیری دستپروردهی غرب و رقیبان منطقهای ایران، تحریمهای بیسابقه، بدعهدی آمریکا در برجام، ترور شهید سلیمانی و… همگان فهمیدند که چه دشمنان خطرناک و تشنه به خونی در کمین این آب و خاک نشستهاند و جمهوری اسلامی ایران چارهای جز بدبینی به آنان و تقویت بنیه دفاعی خود ندارد. اکنون روی سخنم با آقای پزشکیان و حلقه اطرافیان اوست.
بهراستی چه ضرورتی دارد که تجربه شکستخورده برجام به یکی از مباحث مورد اختلاف دو جناح تبدیل شود؟ این داستان پر آب چشم با همه توفیقها و خساراتش به دولت آقای روحانی مربوط است نه دولت احتمالی اصلاحطلب آقای پزشکیان. ضرورت تعامل با جهان و همه دولتها و ملتها به استثنای رژیم جعلی اسرائیل نیز مورد تأکید همه جناحها و ارکان نظام است و جای بحث ندارد. اما در خصوص خصومت با آمریکا کیست که نداند مقصر اصلی ما نیستیم، بلکه اوست. اگر قرار بود آمریکاییها از در آشتی وارد شوند، دورانی که آقای خاتمی با درایت و خیرخواهی، بانی گفتگوی تمدنها شد، طلاییترین فرصت بود. اما دیدیم که دولت وقت آمریکا در برابر آن رویکرد مترقی چه برخورد زشتی کرد و نام ایران را در محور شر قرار داد. بعد از دولت اصلاحات نیز به بهانههای مختلف ازجمله حمایت از تروریسم، صنعت هستهای و… با هر سه دولت روی کار آمده بنای دشمنی گذاشت. البته زحمات خیرخواهانه و رویکرد حرفهای تیم مذاکرهکننده به ریاست آقای ظریف قابل انکار نیست. واقعیتی که رهبری نیز بر آن صحه گذاشتند.
اما با لگدی که ترامپ به میز مذاکره زد و همه قواعد بازی را به هم ریخت، دیگر دلیلی برای خودمقصرپنداری وجود ندارد. دولت دوم اصلاحات در صورت شکلگیری باید از ورود به این آزمون شکستخورده اجتناب کند. نباید بهگونهای از ضرورت تعامل با غرب سخن گفت که بار دیگر ذهن نسل جوان به اشتباه بیفتد و تقصیرها را متوجه نظام بداند. ورود به این میدان پرغبار و آزمون تکراری و شکستخورده نگران کننده است. بنابراین به عنوان یک عنصر فرهنگی که به خاستگاه اصلی و چهرههای اصیل و ریشهدار هر دو جریان اصلاحطلب و اصولگرا علاقمندم و سالهاست با آنان تعامل داشتهام، از آقای پزشکیان و حلقه اطرافیان ایشان تقاضا میکنم چه در دوره تبلیغات و چه پس از پیروزی احتمالی از ورود مجدد به مباحثی که به شائبه تقابل اصلاحطلبان با مواضع اصولی نظام دامن میزند، خودداری کنند. به به آقای پزشکیان و حامیان ایشان توصیه میکنم در صورت پیروزی، مراقب فرصت طلایی به دست آمده باشند و با طرح مواضع شائبهبرانگیز در سیاست خارجی، بهانه به دست جناح مخالف اما قدرتمند خود ندهند. من به روی کار آمدن دولت دوم اصلاحات دل بستهام. اما به شرط آنکه به اولویتهای اساسی ملت ازجمله حل مشکل معیشت، رفع فساد و تبعیض، شایستهسالاری، دفاع از آزادیهای مشروع، جلب رضایت نسل جوان، جلوگیری از فرار مغزها، عمران و آبادانی هرچه بیشتر و… پرداخته شود، نه دعوا بر سر ایستادگی یا انعطاف در برابر غرب. گره زدن حل مشکلات با لزوم کرنش در برابر جانیانی که درست در همین برهه و پیش چشم ما مشغول قتل عام هزاران زن و کودک فلسطینیاند، اشتباهی بزرگ و نابخشودنی است. دولت دوم اصلاحات این فرصت را دارد که به همگان ثابت کند میتوان انقلابی بود اما با تعقل و مدارا رضایت مردم را با هر سلیقهای که دارند نیز به دست آورد. مبادا بار دیگر شاهد آن باشیم که اصلاحطلبان با میدان دادن به افراطیون، به شائبه تقابل این جریان اصیل با اصول نظام و زاویه داشتن با رهبری دامن بزنند و فرصتی دوباره را ضایع کنند و بار دیگر امید و حوصله این ملت دردمند را به هدر دهند.
آرزوهای بزرگ خانم هاویشام
مهرداد احمدی شیخانی
در جمع دوستان بودم و طبق معمول این ایام سخن به انتخابات کشید و هرکس از منظر خود سخنی میگفت و بحث گرم شده بود تا اینکه یکی از حاضران اشاره کرد که «پزشکیان فقط میخواهد سیستم بوروکراسی دولتی را کارآمد کند، اما این کجا و انتظارات مردم کجا»؟ در آن جمع من به این سخن پاسخی دادم ولی قبل از اینکه به آن پاسخ بپردازم، بد نیست به موضوعی اشاره کنم. احتمالا داستان «آرزوهای بزرگ» را خواندهاید یا شاید هم فیلمش را دیده باشید. از روی این داستان چارلز دیکنز، چند فیلم ساخته شده که تلویزیون کشور خودمان، هم پیش و هم بعد از انقلاب، نسخه 1946 ساخته «دیوید لین» را بارها به نمایش گذاشته است، فیلمی در ژانر درام که همانطور که از نام داستان معلوم است، گرداگرد آرزوهای انسان میگذرد و کدام انسان است که آرزویی نداشته باشد؟ اما همانطور که در این رمان و فیلمهای ساختهشده از روی آن میتوان دید، جهان واقعیت با دنیای رؤیاها و آرزوها متفاوت است. آن سخن ابتدای یادداشت هم همین را نشان میداد، اینکه دکتر پزشکیان هدفی را برای خود ترسیم کرده که اگر به ریاستجمهوری رسید، توان و انرژی خود و کابینهاش را صرف آن کند و در مقابل، آرزوها و انتظاراتی که مردم دارند، آرزوهایی که یکی دیگر از کاندیداهای این دوره در مناظره پنجشنبهشب، تلاش داشت بگوید من آنم که رستم بود پهلوان و همه آرزوهای شما را برآورده میکنم و همه چیز از «آدم تا طلا» همه را «رایگان» میکنم، همه را از دم. شاید البته سخن این کاندیدا به شوخی و مزاح شبیه باشد ولی بگذارید ببینیم آیا فقط او بوده که قصد شوخی با ما را داشته یا خود ما هم با خودمان شوخی داریم. اگر برگردیم به دوران جنگهای ایران و روس، شاید به یک شکلی همین نوع شوخی را بشود دید، شوخیای که بهای گزافی برای آن پرداختیم و در ادامه، همچنان مشغول پرداخت هزینه فاکتورهای مختلف برای شوخیهای مکرر خود هستیم. در ماجرای جنگهای ایران و روس، ما ایرانیان با توهم درباره قدرت خود جنگی را آغاز کردیم که بسیار خسارتبار بود و به هشدارهای کسانی مانند قائممقام گوش ندادیم که «ملتی که پنج کرور عایدی سالانه دارد، نباید به جنگ ملتی برود که 500 کرور عایدی سالانه دارد». و البته جنگ را شروع کردیم و شکست هم خوردیم و چه شکست سختی هم خوردیم و چه سرزمینهای عزیزی را هم از دست دادیم و درحالیکه شهرهایی مانند تبریز و ارومیه و زنجان و اردبیل و بسیاری از شهرهای دیگر را هم از دست داده بودیم و قزوین و رشت هم در محاصره بود و تهران در آستانه سقوط، با درایت مرحوم قائممقام توانستیم در قرارداد ترکمانچای، روسها را نه در جنگ بلکه در مذاکره و صلح، به آن سوی رود ارس عقب برانیم و بعد به جای قدرشناسی از قائممقام که با چنین درایت و هوش مثالزدنی، توانسته است اینهمه سرزمین را که در جنگ از دست داده بودیم، در عهدنامه ترکمانچای به ایران بازگرداند، از اینکه نتوانسته مابقی سرزمینهای آن سوی ارس را که در جنگ از دست داده بودیم، به ما برگرداند و به جای افتخار به عهدنامهای که کار صد لشکر را برای ما کرده بود و شهرهای عزیزی مثل تبریز و ارومیه را به ایران بازگردانده بود، آن را عهدنامه ننگین مینامیم. انگار قرار بوده کشوری شکستخورده در جنگ، کشور پیروز را متعهد به قبول خواسته خود کند و اصلا چرا مسکو را در این عهدنامه از روسها نگرفتیم؟ شوخی یعنی همین، همین که انتظار داریم اگر در جنگ شکست خوردیم، در جایگاه یک کشور شکستخورده، عهدنامهای پیروزمندانه بنویسیم که اگر منصف باشیم، با آن شکستی که از روسها خوردیم، حقیقتا عهدنامه ترکمانچای یک پیروزی بود ولی امان از آرزو، آنهم آرزوهای بزرگ. و فقط آن نیست؛ بعد از آن هم با خود چنین کردهایم. دو انقلاب کردهایم و دو سلطنت واژگون کردهایم. حالا بگذریم از یک نهضت ملیکردن نفت و چندین و چند جنبش دیگر تا امروز. و بگذریم از دو کودتا که دیگران نقشهاش را ریختند و حداقل آن کودتای اولی که در سال 1299 به دست رضا خان انجام شد، کلی روشنفکر و میهندوست هم از آن حمایت کردند، ولی آخرش چه شد؟ آیا الان و بعد از اینهمه، احساس رضایت داریم؟ بله، ما ملت انتظارات بزرگ و آرزوهای بزرگیم، ولی به دستمان نگاه کنیم، چه در کف داریم؟ انقلاب کردیم، نهضت کردیم، جنبش کردیم، کودتا هم کردند و حالا چه؟ یک نفر آمده میگوید من قرار نیست کارهای بزرگ بکنم، قرار نیست معجزه بکنم، «من فقط میخواهم آن برنامههایی را که مصوب شده و کسی اجرایش نمیکند، اجرا کنم» و البته مردم انتظارات دیگری دارند. اما آیا برای یک بار هم که شده، به جهان واقعی بازمیگردیم یا مانند «خانم هاویشام» در رؤیایمان زندگی خواهیم کرد، حتی اگر آن رؤیا حاصلش مثل قصر خانم هاویشام به ویرانی بگراید؟ دوستی، انیمیشنی برایم فرستاده که معنای یک ضربالمثل فارسی است یعنی که کاندیداها فرقی با هم ندارند و در پایان انیمیشن هم یک پیام تصویری دارد که در این سرزمین وقتی گل خواهد رویید که هیچکدام از اینها نباشند. ای کاش چنین بود ولی نیست. واقعیت مثل یک انیمیشن نیست و ما در جهان واقعیتها زندگی میکنیم و نه در دنیای انیمیشن. و واقعیت این است که چه رأی بدهیم و چه نه، یکی از همین شش نفر رئیسجمهور خواهد شد و از فردای انتخابات، بخشی از مقدرات ما در دست اوست. کاش میشد در رؤیا و جهان آرزوها زندگی کرد ولی نمیشود. پس تلاش کنیم که مقدراتمان را از بین این شش نفر به کسی بسپاریم که دستکم با ما صادق باشد و وعدههایی به بزرگی رؤیاهایمان به ما نفروشد.
نظرسنجیهایی به رنگ اخلال در دستگاه محاسباتی
مسعود پیرهادی
در چند انتخابات اخیر بهدرستی نقش نهاد علم از طریق نظرسنجیهای حرفهای و تخصصی پررنگ و مؤثر شده است. میزان مشارکت و اقبال مردم به هر یک از نامزدها در فرآیند تبلیغات انتخابات، مشخص میشود و از طرفی هر فاز کمپین از طریق همین نظرسنجیها ارزیابی و آسیبشناسی میشود و در مواردی هم منجر به اتحاد برخی نامزدها میگردد. هر جا توفیق و اثرگذاری حاصل شود، شیطنتها کمکم پدیدار میشود. اما چگونه این اتفاق میافتد؟
اخلال در دستگاه محاسباتی و به اشتباه انداختن افراد، یکی از ترفندهایی است که در رقابتها شایع است. دور را نزدیک جلوه دادن و بالعکس میتواند امیدواری را ناامید و ناامیدی را امیدوار کند. میتواند شخصی را ثابتقدم و شخصی را سست و مردد کند و در نهایت میتواند آینده یک کشور را تغییر دهد.
بالا نشان دادن میزان آرای یک نامزد در نظرسنجیهای دروغین برای نامزدی که رأی کمتری دارد چند آورده ظاهری دارد:
یک. با این نظرسنجی دروغین، نظرسازی رخ میدهد و برخی برای اینکه به منتخب نهایی احتمالی رأی داده باشند ممکن است رأی خود را تغییر دهند.
دو. ممکن است منجر به فشار به نامزد با رأی بیشتر برای انصراف به نفع نامزد با رأی کمتر شود.
سه. اگر منجر به انصراف شود و فرد با رأی واقعی بیشتر سرانجام انتخاب شود همواره فرد انصرافدهنده ایثارگر و قهرمان خواهد شد و اگر فرد باقیمانده در رقابت، انتخاب نشود مورد ملامت ابدی واقع میشود که اگر دیگری در عرصه باقی میماند، نتیجه به شکل دیگری رقم میخورد.
چهار. برندسازی و ایجاد یک بدنه مردمی توهمی برای اخذ امتیازات احتمالی آتی از دیگر نکاتی است که احتمالا مورد هدف عددسازان است.
پیش از این نیز بارها از معضل ارائه آمار در کشور نوشته شده که فقط معطوف به انتخابات هم نیست.
همین حالا، بر سر عدد رشد اقتصادی میان مرکز آمار و وزارتخانههای اقتصادی اختلاف وجود دارد، بر سر میزان تجارت کالاهای اساسی و محصولات کشاورزی میان گمرک و وزارت جهاد کشاورزی اختلاف است، عدد تورم را دو متولی حاکمیتی با دو مقدار متفاوت اعلام میکنند و موارد از این دست زیاد است. سخن این است که هر قدر ارقام پراکنده و نادرست که گاهی عامدانه و گاهی غیرعامدانه ساخته میشود، باعث انحراف افکار از واقعیات اقتصادی و ضعف در تشخیص و تصمیم است، اعلام اعداد نادرست در سیاست، مشارکت و آرای نامزدها نیز ظلم بزرگ و جبرانناپذیر در حوزه تشخیص و تصمیم یکایک افراد جامعه است.
نکته دیگری که باید مورد تأکید قرار گیرد، نقش مبادی و مؤسسات معتبر در این زمینه است. همانطور که با ساماندهی و ساز و کار صحیح در ارائه دارو، بازار سیاه دارو جمع میشود، یا با قوت گرفتن ساز و کار رسمی در هر حوزهای و ارائه محصول اصلی، بازار محصول تقلبی از رونق میافتد، لازم است دستگاههای متولی و مؤسسات معتبر، با ارائه نتایج متقن به شفاف شدن فضا کمک کنند.
نظرسنجیها یک ابزار کارآمد برای تنظیم دستگاه محاسباتی است؛ اما برخی میخواهند آن را با بداخلاقی و فریبکاری از درجه اعتبار ساقط کنند.
این ظلم فقط در حق نامزدهای انتخاباتی نیست بلکه ظلم به نهادی علمی و تخصصی و بیاعتماد کردن مردم به آمار است.
علاوه بر این نقش نهادهای نظارتی و قضایی در مهار نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی نباید مورد غفلت قرار گیرد و نهادهای مذکور بدون فوت وقت باید نسبت به این اتفاقات واکنش مؤثر نشان دهند.